فریبکارانهترین معاملهای که تاریخ مقاومت به خود دیده است
در روزگاری که غزه در خون میغلتد، نابلس و الخلیل در محاصرهی گلههای شهرکنشینان است و قدس در زیر پای چکمههای صهیونیسم فرو میریزد، ناگهان برخی دولتهای غربی، در اقدامی نمایشی و با نقابی انساندوستانه، از «بهرسمیتشناسی دولت فلسطین» سخن میگویند؛ گویی وجدان جهان، پس از دههها دفاع از اشغال و نسلکشی، اکنون به یاد عدالت افتاده است!
اما پشت این ژست دیپلماتیک، همان خنجر زنگزدهای پنهان است که سالهاست در قلب ملت فلسطین فرو رفته و اینبار نه با سلاح، که با «مذاکره» و «مشروعسازی اشغال» آمده است.
آنچه امروز در قالب «دولتسازی فلسطینی» عرضه میشود، نه گامی بهسوی حقوق واقعی ملت فلسطین، بلکه توطئهای نرم و چندلایه برای دفن تدریجی آرمان مقاومت، تجزیهی خاک فلسطین، و مشروعیتبخشی به رژیمی است که با اشغال و جنایت بنا شده است.
غرب، آنچه را «دولت فلسطینی» مینامد، شبحی از یک کشور معرفی میکند:
بیقدس، بیبازگشت آوارگان، بیپایاندادن به اشغال، بیحاکمیت بر آسمان، مرز، منابع و اقتصاد.
دولتی پوشالی و بیریشه، بناشده بر ویرانههای غزه و قطعات تجزیهشدهی کرانهی باختری؛
تا با یک لقمهی بهظاهر دیپلماتیک، روح مبارزه و جهاد در کالبد فلسطین خاموش شود.
دولتسازی یا انحراف از مسیر جهاد؟
این پروژهی فریبکارانه، دقیقاً در زمانی مطرح میشود که جبههی مقاومت، علیرغم تلفات، محاصره، و تجاوز بیوقفهی رژیم صهیونیستی و آمریکا، در طول دو سال گذشته، استوار ایستاده و روح مقاومت را زنده نگاه داشته است.
اکنون، بهجای سلاح، توطئهی لبخند وارد میدان شده و «دولتسازی فلسطینی» به ابزاری برای انحراف گفتمان مقاومت بدل گشته است. این سناریو اهداف زیر را دنبال میکند:
- دوقطبیسازی درون فلسطین؛ میان مقاومت (حماس، جهاد اسلامی) و جریانهای سازش؛
- فشار به مقاومت برای تندادن به نظم مطلوب آمریکا و رژیم صهیونیستی؛
- القای «پایان درگیری» از طریق نمایشی به نام تشکیل دولت؛
- جایگزینی «راهحل دیپلماتیک قلابی» با مبارزهی حقیقی ملت فلسطین؛
- تقویت جایگاه اسرائیل بهعنوان قدرت مشروع و دائمی در خاورمیانه.
غزه در آتش، کرانه در تجزیه؛ دیپلماسی در خدمت اشغال
در حالیکه برخی محافل بینالمللی مشغول مانور «پذیرش کشور فلسطین» هستند، واقعیت میدانی چنین است:
- غزه: قتل عام بیش از ۶۰هزار انسان، تخریب نزدیک به ۹۰٪ زیرساختها، قحطی گسترده و نابودی اجتماعی ـ اقتصادی کامل؛
- کرانه باختری: توسعهی افسارگسیختهی شهرکها، محاصرهی امنیتی، تجزیهی سیاسی به مناطق A، B و C، و حذف قدس از آیندهی هر نوع طرح حکمرانی فلسطینی.
هدف نهایی آن است که غزه، به عنوان منطقهای سوخته، از معادلات سیاسی آینده حذف شود و در مقابل، دولت بیجان و نمایشی بر بقایای کرانهی باختری بنا گردد؛
تا همزمان، مقاومت نابود شود و اشغالگری تثبیت.
این همان نسخهی نرمشدهی معاملهی قرن است؛
اما اینبار نه با امضای ترامپ، بلکه با قلم فریبکار دیپلماتهای اروپایی،
نه با تهدید آشکار، بلکه با لبخندی ریاکارانه و واژگان رنگباختهای چون «صلح» و «همزیستی».
نتیجهگیری: بهرسمیت شناختن یا بهرسمیت باختن؟
غرب، در ظاهر میگوید که میخواهد فلسطین را بهرسمیت بشناسد، اما در واقع میخواهد آن را دفن کند.
آنچه امروز به نام دولت عرضه میشود، فلسطینی است بیقدس، بیبازگشت، بیمقاومت و بیعدالت.
دولتی میسازند، نه برای نجات فلسطین، بلکه برای خلع سلاح معنوی ملت فلسطین و نابودی گفتمان جهاد.
وظیفهی ما چیست؟
- افشای این توطئهی نرم در تریبونهای رسانهای، دانشگاهی، دینی و سیاسی؛
- تثبیت گفتمان مقاومت، بهعنوان یگانه راه بازیابی حقوق ملت فلسطین؛
- تأکید بر اصول لایتغیّر: آزادی کامل قدس، بازگشت آوارگان، و نابودی رژیم اشغالگر؛
- رد قاطع هر طرحی که موجودیت رژیم صهیونیستی را تثبیت کند.
فلسطین، یک حقیقت الهی است؛ نه یک کارت دیپلماتیک
از بحر تا نهر، فلسطین پیکری یکپارچه و مقدس است؛
نه قابل تجزیه است، نه قابل معامله،
و نه شایستهی چیزی کمتر از آزادی کامل.
آرمان آن، تا آخرین نفس، زنده است؛
و این ظلم تاریخی، تنها با بازگشت قدس، پایان اشغال، و بازگشت آوارگان به خانههای خود، پایان خواهد یافت.