افغانستان بار دیگر به نقطهی داغ تحولات ژئوپلیتیک بدل شده است. در همایش اخیر اوراسیایی در شهر پرم روسیه، نام این کشور بارها بهعنوان تهدیدی فزاینده برای امنیت منطقه مطرح شد. سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، با اشاره به عملکرد ناکام غرب در افغانستان، ایالات متحده و ناتو را مسئول اصلی رشد تروریسم و قاچاق مواد مخدر دانست. او گفت: «افغانستانِ تحت سلطه طالبان، امروز با بحران انسانی، تروریسم و تولید بیسابقه مواد مخدر به تهدیدی واقعی برای منطقه بدل شده است.»
این سخنان در حالی بیان میشود که طالبان بیش از سه سال است بدون مشروعیت داخلی و بینالمللی حکومت میکنند. کشوری که زمانی مرکز تلاشهای جهانی برای دموکراسیسازی بود، امروز به میدان رقابت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای تبدیل شده است. در کنار روسیه، چین و ایران نیز هرکدام از منظر منافع خود در تعامل با طالبان قرار دارند. اما آنچه در این میان گم شده، حقوق و رنجهای مردم افغانستان است.
افغانستان؛ قربانی رقابت یا بازیگر نادیده؟
افغانستان دیگر تنها یک کشور جنگزده نیست؛ این کشور اکنون به زمین بازی منافع متضاد قدرتها بدل شده است. روسیه نگران نفوذ افراطگرایی به آسیای مرکزی است، چین از رهگذر طرح «کمربند و راه» در پی توسعه نفوذ اقتصادیست، و ایران نیز میان تعامل و تقابل با طالبان در نوسان است. ایالات متحده گرچه نظامیانش را خارج کرده، اما همچنان با ابزارهای اطلاعاتی و اقتصادی در صحنه حضور دارد.
اما خواست واقعی مردم افغانستان، بهویژه زنان، جوانان و اقلیتها، جایی در این بازی قدرت ندارد. طالبان با اتکا به زور و حذف مخالفان، حکمرانی میکنند و جهان نیز فاقد یک راهبرد مشخص در مواجهه با این وضعیت است. پرسش مهم اینجاست: آیا افغانستان باید همواره گروگان منافع بازیگران بینالمللی باقی بماند؟ یا میتوان از دل این رقابتها مسیر بازسازی حاکمیت ملی و عدالت را گشود؟
طالبان؛ انزوای سیاسی یا شراکت مصلحتی؟
سه سال پس از بازگشت طالبان به قدرت، رفتار این گروه همچنان بر پایه حذف، سرکوب و تبعیض استوار است. زنان از آموزش و کار محروماند، رسانهها زیر فشار شدید قرار دارند، و اقلیتهای مذهبی و قومی در حاشیهاند. با این حال، برخی کشورها طالبان را بهعنوان یک واقعیت سیاسی پذیرفتهاند و به تعاملاتی مبتنی بر منافع اقتصادی و امنیتی روی آوردهاند.
ایران، روسیه و چین هرکدام با ملاحظاتی خاص در حال برقراری ارتباط با طالبان هستند؛ اما هیچیک بر لزوم اصلاحات بنیادین، رعایت حقوق بشر یا تشکیل دولت فراگیر تأکید نمیکنند. این روند، بهنوعی مشروعیتبخشی غیررسمی به حکومتی انجامیده که نه نماینده مردم است و نه پایبند به اصول بینالمللی.
رقابت منطقهای بر سر افغانستان
همزمان با تغییرات نظم جهانی، افغانستان به محل تقاطع تضادهای راهبردی قدرتها تبدیل شده است. چین در پی بهرهبرداری از منابع معدنی غنی این کشور است، روسیه نگران نفوذ تروریسم در مرزهای جنوبی خود است، و ایران از فرصت خلأ قدرت برای تأمین منافع امنیتی و ایدئولوژیک استفاده میکند.
در این میان، غیبت چشمگیر غرب و خروج آمریکا از معادلات آشکار، میدان را برای رقابت بازیگران شرقی باز کرده است. افغانستان در وضعیتی بیقاعده و بدون نظارت قرار گرفته؛ جایی که قدرتها برای منافع خود بازی میکنند و مردم تاوان آن را با رنج، فقر و بیعدالتی میپردازند.
بهای انسانی بازیهای ژئوپلیتیک
رقابت قدرتها تبعاتی سنگین برای مردم افغانستان بههمراه داشته است. قطع کمکهای خارجی، تحریمها و انسداد نظام بانکی، فقر را به اوج رسانده است. کودکان از آموزش بازماندهاند، زنان خانهنشین شدهاند، و بحران غذایی و بهداشتی میلیونها نفر را درگیر کرده است.
در این میان، صدای مردم شنیده نمیشود. طالبان علاقهای به اصلاح ندارد، و جامعه جهانی نیز فاقد اراده جدی برای اقدام است. این وضعیت، افغانستان را به سمت یک بحران بیپایان میبرد؛ بحرانی که اثراتش نهتنها دامن منطقه، بلکه جهان را خواهد گرفت.
بازیگران منطقهای؛ نفعطلبی بدون مسوولیت
در کنار رقابت ابرقدرتها، بازیگران منطقهای مانند ایران، چین و روسیه نیز نقش جدی در تحولات افغانستان دارند. ایران با رویکردی چندوجهی، از یکسو با طالبان درگیر چالشهای مرزی و آبی است و از سوی دیگر برای حفظ نفوذش در تعامل با این گروه باقی مانده است. چین بهدنبال تثبیت جایگاه اقتصادی خود در چارچوب طرحهای زیرساختی است و روسیه، بیشتر از زاویه تهدیدات امنیتی به تحولات افغانستان مینگرد.
با این حال، دغدغه حقوق بشر، توسعه پایدار و ثبات واقعی، در سیاستهای این کشورها جایی ندارد.
مردم افغانستان در حاشیه این تعاملات باقی ماندهاند و هیچ یک از این بازیگران، مسئولیت حمایت از آنها را بر عهده نمیگیرند.
نتیجهگیری؛ بنبستی انسانی در قاب رقابتهای سیاسی
همایش پرم و هشدارهای لاوروف، تنها بخشی از تصویری بزرگتر هستند: افغانستان دیگر تنها یک بحران انسانی نیست، بلکه بخشی از یک پازل راهبردی در رقابت قدرتهاست. اما اگر جامعه جهانی به همین مسیر ادامه دهد و نقش مردم افغانستان را در تعیین سرنوشت خود نادیده بگیرد، این کشور بهسوی انزوای بیشتر، فروپاشی اجتماعی و افراطگرایی گستردهتر سوق داده خواهد شد.
اکنون زمان آن رسیده که بجای بازیهای سیاسی، ارادهای جدی برای احیای دموکراسی، حقوق بشر و عدالت در افغانستان شکل گیرد. در غیر این صورت، منطقه و جهان باید خود را برای پیامدهای ناگوارتری آماده کنند.
منابع
۱. مرکز مطالعات استراتژیک تهران، «تحولات افغانستان و تأثیرات ژئوپلیتیکی»، بهار ۱۴۰۳، ص ۵-۲۳
2. روزنامه اعتماد، «افغانستان در کانون رقابتهای بزرگ»، ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، ص ۷
3. اندیشکده مطالعات خاورمیانه، «سیاستهای ایران در قبال طالبان»، خرداد ۱۴۰۴، ص ۳۴-۴۵
4. روزنامه شرق، «چین و پروژههای اقتصادی در افغانستان»، تیر ۱۴۰۴، ص ۱۲
5. مجله بینالملل، «بحران انسانی و حقوق بشر در افغانستان»، زمستان ۱۴۰۳، ص ۸-۲۰
6. International Crisis Group, “Afghanistan: The Regional Impact of Taliban Rule,” March 2025, pp. 10-38
7. Council on Foreign Relations, “The Geopolitics of Afghanistan,” April 2025, pp. 5-25