دیروز، امرالله صالح، معاون پیشین ریاست جمهوری افغانستان، در واکنش به موج جدید افغانهراسی در غرب، در شبکههای اجتماعی نوشت: «من افغان هستم!» این سخن او با واکنشهای گستردهای از سوی کاربران شبکههای اجتماعی روبهرو شد و به ویژه مولوی حبیبالله حسام، از علمای برجسته جبهه مقاومت ملی، در واکنشی تند این اقدام را مطابق با شرع کفر دانسته و گفت: «انکار نسب مطابق شریعت کفر است.» این واکنشها و بحثهای مربوط به هویت ملی و قومی در افغانستان بار دیگر توجهها را به انگیزههای تغییر هویت و انکار نسب جلب کرده است. چرا سیاستمداران و شخصیتهای تاریخی در طول تاریخ تن به تغییر هویت دادهاند؟ این سوالی است که در این مطلب به آن پاسخ خواهیم داد. برای فهم بهتر این موضوع، لازم است به نمونههای تاریخی مهمی همچون ابومسلم خراسانی و سلطان محمود غزنوی بپردازیم که انگیزههای پشت این تغییر هویتها را روشن میکنند.
ابومسلم خراسانی: از ایرانی به عرب
ابومسلم خراسانی یکی از شخصیتهای برجسته تاریخ اسلام است که در قرن دوم هجری، جنبش عباسیان را رهبری کرد و زمینهساز سقوط خاندان اموی شد. ابومسلم به طور مشخص یکی از بزرگترین شخصیتهای ایرانی تاریخ اسلام بود، اما برای دستیابی به هدف سیاسی خود، دست به تغییر هویت زد و خود را به عنوان یک عرب معرفی کرد.
ابومسلم که نام اصلیاش “عبدالله بن مسلم” بود، در خراسان به دنیا آمد و از نظر قومی و فرهنگی ایرانی بود. او متعلق به قوم خراسانی بود و از زبان، فرهنگ و تاریخ ایرانیان آگاه بود. اما در زمانی که عباسیان به دنبال جلب حمایت از مردم مختلف و به ویژه مردم عرب در برابر بنیامیه بودند، ابومسلم برای موفقیت در جنبش عباسی، خود را به عنوان یکی از عربها معرفی کرد. هدف او از این تغییر هویت، جلب اعتماد و حمایت از قبائل عرب و گروههای انقلابی عرب بود که در آن زمان بسیار قدرتمند بودند و تحت سلطه بنیامیه قرار داشتند.
البته این تغییر هویت نه تنها از نظر سیاسی که از نظر اجتماعی نیز بسیار تاثیرگذار بود. به عنوان مثال، در برخی روایات تاریخی گفته شده که ابومسلم در کوفه خود را به عنوان یک عرب از نسل معدی، یعنی از نسل قریش معرفی کرده بود تا برای انقلاب عباسی مشروعیت بیشتری به دست آورد و از حمایت قبایل عرب بهرهمند شود. او حتی در برخی موارد نام خود را تغییر داد تا بیشتر با نسل عرب و اهالی مکه و مدینه ارتباط برقرار کند. این تغییر هویت و تلاش برای جلب حمایت عربها به اندازهای جدی بود که باعث شد برخی از مورخان و تاریخنگاران عباسی، او را به عنوان یک عرب و نه یک ایرانی بشناسند.
سلطان محمود غزنوی: از ترک به ایرانی
نمونه دیگری از تغییر هویت در تاریخ، مربوط به سلطان محمود غزنوی است که در غزنی در سال ۹۶۹ میلادی به دنیا آمد و از ترکهای غزنوی بود. محمود غزنوی در ابتدا یک فرمانده نظامی ترک در خدمت امپراتوری سامانیان بود، اما پس از تاسیس دولت غزنوی، خود را به عنوان یک حکمران قدرتمند و حتی وارث شاهان ایرانی باستان معرفی کرد. در حالی که در واقعیت او ترکتبار بود، اما برای مشروعیت بخشیدن به حکومت خود در برابر ایرانیان و دیگر مسلمانان، نسبتهایی از خود به شاهان ایران باستان میداد.
محمود غزنوی، با توجه به تاریخ پرفراز و نشیب ایران و مقام شاهان ایرانی در دوران پیشین، خود را از نسل شاهان ساسانی معرفی کرد. این اقدام بیشتر به دلیل تلاش او برای کسب مشروعیت در میان ایرانیان و تقویت سلطنت خود در افغانستان و مناطق پیرامونی آن صورت گرفت. در دوران سلطنت محمود، او تمام تلاش خود را کرد تا خود را به عنوان یک ایرانی به تصویر بکشد تا بدین وسیله بتواند در میان مردم ایران و ترکزبانان منطقه مشروعیت و قدرت بیشتری کسب کند.
این تغییر هویت محمود غزنوی نه تنها در سیاستهای داخلی او تاثیرگذار بود بلکه باعث شد که در تاریخ ایران به عنوان یکی از بزرگترین پادشاهان ایران باستان شناخته شود، هرچند که در حقیقت او بیشتر به ترکها تعلق داشت.
انگیزههای تغییر هویت در افغانستان معاصر
در افغانستان معاصر نیز این نوع تغییرات هویتی دیده میشود. یکی از نمونههای بارز آن امرالله صالح است که به رغم اینکه از قوم تاجیک است، خود را به طور سیاسی به عنوان یک افغان معرفی میکند. این اقدام او مشابه تغییر هویتهای تاریخی است که در گذشته مشاهده کردهایم. انگیزه اصلی او از این تغییر هویت، به نظر میرسد که تقویت موقعیت سیاسی خود و کسب حمایت از گروههای مختلف قومی و سیاسی در افغانستان باشد. در شرایطی که پشتونها در قدرت هستند و کشور در وضعیت سیاسی حساس قرار دارد، صالح تلاش میکند تا با معرفی خود به عنوان «افغان»مشروعیت بیشتری در داخل کشور بدست آورد.
این امر نشاندهنده این است که تغییرات هویتی در سیاست افغانستان بهویژه در شرایط خاصی که کشور در آن قرار دارد، ابزار مهمی برای دستیابی به قدرت و مشروعیت است.
تاریخ نشان داده است که تغییر هویت، به ویژه در جوامع دارای تنوع قومی و فرهنگی، همواره انگیزههای سیاسی خاصی دارد. سیاستمداران و شخصیتهای تاریخی از این ابزار استفاده کردهاند تا در برابر قدرتهای مخالف مشروعیت بهدست آورند یا به تقویت موقعیت اجتماعی و سیاسی خود بپردازند. از ابومسلم خراسانی که خود را عرب معرفی کرد تا محمود غزنوی که خود را از نسل شاهان ایران باستان میدانست، این تغییرات هویتی به وضوح نشاندهنده اهمیت هویتهای قومی و فرهنگی در تاریخ و سیاست هستند. در افغانستان نیز امرالله صالح و دیگر سیاستمداران ممکن است در تلاش باشند تا با تغییر هویت، حمایتهای سیاسی و اجتماعی گستردهتری جلب کنند، اگرچه این امر میتواند تبعات مختلفی در جامعه چندقومی و پیچیده افغانستان به دنبال داشته باشد.