در سالهای اخیر، خروج تدریجی جنگجویان تندرو از مناطق جنگزدهی خاورمیانه، بهویژه سوریه، و استقرار آنها در افغانستان، یک روند نگرانکننده و در حال تشدید بوده است. گزارش تازهی «نزاویسیمایا گازیتا» که از حضور حدود ۹ هزار جنگجوی ازبیک، تاجیک، ترکمن، اویغور و قفقازی در افغانستان سخن میگوید، لایهی دیگری از این نگرانی را برجسته میکند؛ لایهای که مستقیماً به امنیت آسیای مرکزی و حتی فراتر از آن ارتباط پیدا میکند. حضور این افراد در قالب گروههای کوچک، مستقل و غیرقابلکنترل، پدیدهای است که کارشناسان امنیتی از آن بهعنوان «جهادگران یاغی» یا «جهادگران سرگردان» یاد میکنند، جنگجویانی که نه به یک جبههی مشخص وفادارند و نه به یک مرکزیت فرماندهی. همین بیقاعدگی، تهدید آنها را پیچیدهتر و پیشبینیناپذیرتر میسازد.
افغانستان؛ محیطی مناسب برای بازتولید شبکههای جهادی
افغانستان پس از سال ۲۰۲۱ وارد مرحلهای شده که در آن خلاهای امنیتی، شکافهای محلی و تعدد بازیگران مسلح امکان فعالیت آزادانهی گروههای کوچک تندرو را فراهم کرده است. برخلاف دهههای گذشته، این بار با یک ساختار کلاسیک نظیر القاعده یا داعش روبهرو نیستیم، بلکه مجموعهای از هستههای پراکنده، قومی و چندملیتی فعالاند که بخش بزرگی از آنها نه در پی ایجاد حاکمیت محلی، بلکه بهدنبال انجام عملیاتهای نمادین و رسانهپسند فرامرزی هستند.
در چنین فضایی، جغرافیای افغانستان، بهویژه شمال و شرق کشور، به نقطهی اتصال و تجمیع این گروهها تبدیل شده است. ولایتهایی مانند بدخشان، تخار، کنر و نورستان که هم مرزهای بلند و صعبالعبور دارند و هم نفوذ دولت مرکزی که حالا حکومتی رسمی و مشروعی هم وجود ندارد، در آنها محدود است، عملاً به مناطق حاشیهای اما استراتژیک بدل شدهاند. حضور چهرههایی مانند ابوبکر بدخشی، که تجربهی هماهنگی منابع مالی از شبکههای غیررسمی را دارد، نشان میدهد که این گروهها صرفاً در مرحلهی «تجمع» نیستند، بلکه بهصورت فعال برای سازماندهی مالی و عملیاتی تلاش میکنند.
چرایی افزایش خطر برای آسیای مرکزی
جهادگران یاغی، برخلاف گروههای بزرگتر، معمولاً اهداف خود را بر اساس چند معیار انتخاب میکنند: دسترسی آسان، ضعف امنیت مرزی، و امکان جلب توجه رسانهای. آسیای مرکزی در هر سه مورد برای آنها جذاب است. کشورهای این منطقه، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و حتی قزاقستان، دارای مرزهای طولانی و دشوار با افغانستان هستند. برخی از این مرزها، مانند مرز ۱۳۵۰ کیلومتری افغانستان و تاجیکستان، عملاً کنترلناپذیر است و از دید مقامات محلی نیز بارها شکننده بودن امنیت در آن مناطق تایید شده است.
از سوی دیگر، دولتهای آسیای مرکزی در سالهای اخیر تلاش کردهاند با فشارهای سیاسی و امنیتی، فضا را برای مخالفان داخلی محدود کنند. این امر اگرچه از نگاه امنیت داخلی یک سیاست قابلدرک است، اما میتواند در بلندمدت زمینهی شکلگیری «اهداف قابلاستفادهی تبلیغاتی» را برای جهادیها فراهم کند؛ اهدافی که حمله به آنها میتواند توجه رسانهای منطقهای و بینالمللی را جلب کند.
بخش قابل توجهی از این جنگجویان دستکم پنج تا هفت سال در سوریه حضور داشتهاند و با شیوههای تولید محتوا، تبلیغات دیجیتال و عملیاتهای کمهزینه اما پرسر و صدا آشنا هستند. اکنون که در افغانستان به سر میبرند، نیاز مبرم به احیای هویت جهادی و اثبات کارآمدیشان دارند. عملیاتهای کوچک اما شوکآور، از حمله به پاسگاههای مرزی تا حملات نمادین به اهداف امنیتی یا اقتصادی، میتواند ابزار مناسبی برای چنین گروههایی باشد.
این عملیاتها لزوماً نیازی به تجهیزات سنگین یا پشتیبانی گسترده ندارند؛ بهویژه آنکه بخش زیادی از این افراد با جغرافیای کوهستانی آسیای مرکزی آشنا بوده و حتی در دهههای گذشته از همین مسیرها رفتوآمد کردهاند. برای آنان، انجام یک عملیات کوچک در مرزهای تاجیکستان یا ازبکستان بسیار سادهتر از انجام حمله در کشورهای دورتر است.
آیا احتمال نفوذ واقعی است؟
پاسخ کوتاه: بله، و رو به افزایش.
نخست آنکه فشار امنیتی بر طالبان برای مقابله با این گروهها محدود است. طالبان در اولویت قرار دادن برخورد با این جنگجویان تردید دارند؛ زیرا بخشی از آنان با گروههای محلی پیوند خوردهاند و برخورد با آنها میتواند به شکافهای داخلی بینجامد.
دوم آنکه ظرفیت کشورهای آسیای مرکزی برای کنترل همهی مسیرهای نفوذ کافی نیست. برخی کشورها مانند ترکمنستان بهطور سنتی مرزبانی بسته اما ناکارآمد دارند، و تاجیکستان نیز با چالشهای مالی و ساختاری روبهرو است. این خلأها، فرصتهای طلایی برای جهادیهای یاغی ایجاد میکند.
سوم آنکه با توجه به وضعیت اقتصادی وخیم منطقه، انجام عملیاتهای کوچک میتواند برای این گروهها منبع درآمد باشد؛ از طریق باجگیری، قاچاق مواد مخدر یا دریافت کمکهای مالی از شبکههای حامی در قفقاز و آسیای میانه.
جمعبندی
در یک نگاه کلان، تجمع هزاران جهادگر چندملیتی در افغانستان نه صرفاً یک تهدید داخلی برای این کشور، بلکه یک خطر راهبردی برای آسیای مرکزی است. ماهیت مستقل، غیرقابلکنترل و رسانهمحور این گروهها باعث شده که احتمال انجام عملیاتهای برونمرزی برای جلب توجه، نسبت به سالهای گذشته بهمراتب بیشتر شود. اگر دولتهای منطقه، نخست برای ثبات افغانستان و آمدن یک حکومت مشروع و مردمی کار نکنند و بازیگران بینالمللی بهطور هماهنگ به این تهدید نپردازند، آسیای مرکزی در سالهای آینده ممکن است شاهد دور تازهای از ناامنی فرامرزی باشد؛ ناامنیای که از «جهادگران یاغی» سرچشمه میگیرد و کنترل آن بسیار دشوارتر از گروههای کلاسیک و سازمانیافته خواهد بود.