مولانا فضلالرحمن، رییس جمعیتالعلمای پاکستان، در یک سخنرانی در میان هواداران خود در شهر کراچی گفته است که ۳۰ هزار نوجوان مسلح پاکستانی برای حمایت از ط.البان در افغانستان میجنگیدند.
آقای فضلالرحمن گفته است جوانان پاکستانی که دیروز در افغانستان میجنگیدند، اکنون با قوت بیشتر به پاکستان برمیگردند.
او این سخنان را در رد حرفهای جنرال قمر باجوا، رییس پیشین ستاد ارتش پاکستان، گفته است که به او گفته بود با مصرف میلیاردها روپیه در مرز با افغانستان سیم خاردار نصب کرده است و بنابراین، هیچ کسی نمیتواند از این مرز تردد کند.
حرفهای مولانا فضل الرحمن، از جهات متعددی قابل بررسی و تامل است. سخنان او، ضمن آنکه اعتراف نابههنگامی است به حضور مستقیم پاکستانیها در جنگهای ۲۰ سالهی اخیر؛ همچنان نشاندهندهای این است که چگونه افغانستان قربانی داعیهی خیالی«دیورندخواهی» و «لوی افغانستان»خواهی تعدادی از افراد ناسیونالیست و قومگرا در کشور شده است.
داعیهی «لوی افغانستان»، عبارت از داعیهای است که افغانستان را سرزمین پشتونها و دولت آن را یگانه دولت پشتونی در سطح جهان دانسته و در بعد داخلی خواهان تحمیل هویت و فرهنگِ یک قوم برسایر اقوام، و در بعد خارجی خواهان تجزیه پاکستان و انضمام بخشهایی از جغرافیای آن کشور به خاک افغانستان میباشد.
این داعیه در میان پشتونهای افغانستان خیلی پُرطرفدار است. طرفداران این داعیه را طیفهای مختلفی از جامعه پشتونی کشور – از ناسیونالیستها و سکولارها گرفته تا شماری از مقامات طالبان- تشکیل میدهند. طرفداران این داعیه، مرز دیورند را به رسمیت نمیشناسند و معتقداند که تا اتک پشاور مال افغانستان است و باید دوباره به این کشور برگردانده شود.
حضور قوی این داعیه در میان سیاسیون پشتونتبار افغانستان، پیامدهای خطرناکی برای صلح و ثبات کشور داشته است.
در بعد خارجی باعث شده است که از یکسو پاکستان در امور افغانستان دخالت کرده و تنور جنگ را در کشور ما گرم نگه دارد و از سوی دیگر، مرز دیورند سیمخاردار نصب نشده و به گذرگاه آمدوشد تروریستان بینالمللی مبدل گردد.
اگر ۳۰ هزار نوجوان پاکستانی میتوانند به سهولت وارد افغانستان شده و در خاک ما علیه جمهوریت بجنگند، نتیجهی همین لوی افغانستانخواهی و عدم بهرسمیتشناسی خط دیورند است. مرز دیورند اگر به رسمیت شناخته شود، هیچ پاکستانی نمیتوانند به سهولت وارد افغانستان شود و در کشور ما بجنگد.
پیامد این داعیه اما در بُعد داخلی خطرناکتر از هر بُعد دیگری آن است. دامنزدن به این داعیه در افغانستان باعث گردیده است که اقوام دیگر نیز گفتمانهای گذشتهنگر و خیالی خود را خلق کنند و جامعهی افغانستان به سوی انقطاب قومی بیشتر سوق داده شود.
دو گفتمان دیگری که در واکنش به داعیهی لوی افغانستان خواهی خلق گردیده است، عبارتند از گفتمان خراسانخواهی و ترکستان جنوبی. اولی با اتکاء به گذشته، نام و هویت کنونی این سرزمین را نام و هویت تحمیلی دانسته و خواهان بازگشت نام خراسان به کشور است، و دومی که متاثر از ایدیولوژی پانترکیسم است، هر دو روایت پیشین را قبول نداشته و از چیزی به نام ترکستان جنوبی صحبت میکند.
اگر نیک بنگریم، این روایتها در واقع در واکنش به روایت «لوی افغانستانخواهی» پا به عرصهی ظهور گذاشتهاست.
بنابراین، تا گفتمان لوی افغانستانخواهی وجود داشته باشد، هم انقطاب قومی در داخل بیداد خواهد کرد و هم افغانستان از ناحیهی مرز دیورند بارها صدمه خواهد دید.