مقدمه
تو شاهینی؛ قفس بشکن، به پرواز آی و مستی کن
که بر آزادگان، داغ اسارت سخت ننگین است
أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ. الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ
(آیه ۶۲-۶۳ سوره یونس)
آگاه باشید! بیتردید، بر دوستان خدا نه بیمی است و نه اندوهی. همانان که ایمان آوردند و همواره پرهیزگاری میکردند.
از اواخر سده هجدهم میلادی به این سو، جهان اسلام با بحرانی ژرف و چندبُعدی روبرو شد. این بحران که ریشه در عواملی فکری، اجتماعی، سیاسی و نظامی داشت، به تدریج بنیادهای تمدن درخشان اسلامی را سست کرد و آن را در معرض هجوم و زوال فزاینده قرار داد.
بدنه اصلی
سرآغاز این بحران، پیدایش خلأی فکری و نابسامانی اجتماعی بود که انسجام درونی جوامع اسلامی را به شدت تضعیف کرد. همزمان، قدرت سیاسی و نظامی امپراتوری عثمانی به عنوان نماد اتحاد جهان اسلام به سرعت رو به افول نهاد. این امپراتوری گسترده، از درون به امراضی مهلک مانند تفرقه، نفاق و نبود همگرایی دچار شده و روزبهروز از هم میگسیخت.
در چنین شرایطی، قدرتهای استعماری وقت از جمله انگلیس، روسیه تزاری و فرانسه که دوران اوج گسترشطلبی خود را طی میکردند، با بهرهگیری از این ضعف داخلی، از هر سو به قلمروهای اسلامی یورش بردند. آنان بر این باور بودند که تنها سد راه مطامع استعماریشان، امپراتوری عثمانی است؛ پس برای محو این آخرین نماد قدرت جهانی اسلام، دست در دست یکدیگر نهادند و با شقاوتترین روشها، موجب ازهمپاشیدگی و ویرانی آن شدند.
اما در اوج تیرگی و یأس ناشی از این تهاجم، چهرههای درخشانی با بینشی نافذ، ایمانی استوار، متانتی مثالزدنی و صبری ستودنی پا به عرصه نهادند. این مجاهدان راستین که با قلمی توانا و قدمی استوار به میدان آمدند، در برابر یورش استعمار ایستادگی کردند و با نثار جان خویش، به آبیاری نهال اسلام همت گماشتند. نامهایی جاودان همچون سید جمالالدین افغانی، امام حسن البنا، سید قطب، عمر مختار، سید احمد خان در هند و مبارزان گمنام در گوشه و کنار جهان اسلام، پرچم مقاومت را برافراشتند.
در میان این چهرههای تابناک، شخصیتی بیهمتا و ستارهای درخشان طلوع کرد که بنیان نهضتی عظیم را نهاد. شاگردان این اسطوره، جوانان مسلمانی بودند چون مهندس حبیبالرحمان، احمدشاه مسعود، گلبدین حکمتیار، استاد سیاف، استادعبدالقادر ذبیعالله ، امیر اسماعیل خان، مارشال محمد قسیم فهیم، استاد عطا محمد نور و بسمالله خان محمدی کسانی که تاریخ معاصر را تکان دادند. این رهبر استثنایی، استاد برهانالدین ربانی، شهید راه صلح و وحدت افغانستان بود که علامه اقبال لاهوری در اشعار نغز خود، از ظهور چنین مصلحی خبر داده بود:
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
ای جوانان عجم، جان من و جان شما
میرسد مردی که زنجیر غلامان بشکند
دیدهام از روزن دیوار زندان شما
استاد ربانی، امید را در دلهای نومید زنده کرد و با آرمانهای بلند خود، نوید رهایی از بند استعمار و استقرار عدالت و برادری را داد. دغدغه او تنها افغانستان نبود؛ او برای تمامی امت مسلمه جهان اسلام میاندیشید از ملتهای تحت ستم آسیای میانه گرفته تا کشورهای مستعمره آفریقا و شرق آسیا درد میکشید و چارهجویی میکرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۷۱ در افغانستان، محوری سیاسی یا “قبلهای سیاسی” پدید آمد که روزنی از امید برای تحکیم عدالت اجتماعی، برابری و برادری در میان ملتها بهویژه کشورهای جهان سوم گشود و به مستکبران نیز فهماند که نمیتوان به زور بر ملتهای آزاده حکم راند. اما متأسفانه به دلیل لجاجت و خودبینی برخی از جمله شاگردش انجینر حکمتیار پایههای همدلی و همسویی میان ملتهای مسلمان که هنوز مستحکم نشده بود، با جنگها و ویرانیهای داخلی در مرکز این حکومت شعلهور شد و به بروز طالبان و جنگهای تحمیلی خانمانسوز انجامید.
بار دیگر استخبارات منطقهای و جهانی، طالبان را به قدرت رساندند و اعمال ناشایستی را توسط این گروه مذدور و گروه های دیگر به نمایش گذاشتند که با اسلام و مسلمین ناسازگار است تا جامعه بشری از اسلام متنفر شود. رسانههایشان این اعمال شوم را به اسلام و مسلمین نسبت دادند و به نام مبارزه با نقض حقوق بشر، از ملتهای خود مالیات جمع کرده و به جیب تروریستهای جهانی میریزند و آنها به اقدامات شوم خود دامن زدند و نام آن را “امارت اسلامی” گذاشتند، در حالی که دشمن قسمخورده اسلام و مسلمین بودند؛ گرگی در پوستین گوسفند.
این شبکه های عمدن از طرف دشمنان اسلام ساخته می شود که ملت های مسلمان در درون خود در گیر باشند تا از این در گیری و اختلافات آنها از وقت سود ببرند و امت مسلمه وقت پيدا نه کنند تا در فگری جنایات آنها علیه ای بشریت شوند و تروریستها در پشت پرده با پشتوانه همه جانبه شبکه های جاسوسی آمریکا و کشورهای اروپا ای و صهیونیست های جانی پشتوانه شده و راه اندازی می شود
امروز شاهدیم که غزه، یمن، عراق، سوریه، ایران (با جنگ ۱۲ روزه)، بهار عربی و حرکت بیخردانه اسرائیل در قطر و دیگر کشورهای جهان اسلام، مورد دستبرد دشمن اسلام و بشریت قرار گرفتهاند. در همه این قتلعام و ویرانیها در هر گوشه جهان اسلام، انجینر حکمتیار مانند قابیل شریک است. اگر این دولت که با خون هزاران شهید آبیاری شده بود، استحکام مییافت، امروز شاهد چنین وضعیتی در کشورهای اسلامی نبودیم. قبله سیاسی مسلمانان جهان از درون و توسط خودیها تضعیف شد.
پس از قرن هجدهم، به ندرت میتوان شخصیتی در جهان اسلام یافت که همچون او، در یکجا جامعیتی از “دانشگاهی برجسته”، “استاد فرزانه”، “مبارز نستوه”، “سیاستمدار مدبر” و “مصلح اجتماعی” باشد. او در برابر یکی از بزرگترین قدرتهای اشغالگر زمانه اتحاد جماهیر شوروی جنگید، دشمنی سفاک را در هم شکست ۱۸ کشورمسلمان نشین و غیری مسلمان نشین استقلال خود را بدست آوردن و جامعهای غرب نفس راحت کشیدند، تا مقام ریاست جمهوری پیش رفت و سپس قدرت را به شیوهای مسالمتآمیز واگذار کرد. بار دیگر به عرصه دشوار سیاست بازگشت و ریاست شورای عالی صلح افغانستان را بر عهده گرفت تا راه گفتوگو با مخالفان را بگشاید و سرانجام، با نوشیدن جام شهادت، به زندگی پرافتخار خود پایان بخشید.
نتیجهگیری
امروز، در فضای آکنده از آشفتگی سیاسی افغانستان و پیچیدگیهای روابط بینالملل، فقدان چنان شخصیت والامقام، عالم بیآلایش و وحدتآفرینی به شدت احساس میشود. استاد ربانی تجسم عینی یک مجاهد تمامعیار بود که در برابر توطئههای دشمنان اسلام و انسانیت ایستاد و آرمانهای متعالی ایمانی و انسانی خویش را تا آخرین قطره خون خویش پیگیری کرد. او تحقق عینی آن شعله امید و آگاهی بود که علامه اقبال برای بیداری جوانان مسلمان و وحدت امت اسلام نوید داده بود. بیتردید، راه پرصلابت او و درسهای گرانبهایش، برای مسلمانان جهان بهویژه نسل جوان همواره چراغ راه و سرچشمه الهام خواهد بود.
روحش شاد، یادش گرامی و راهش پررهرو باد.