تاریخ معاصر بارها نشان داده که حکومتهای استبدادی و دیکتاتوری برای حفظ قدرت خود به سرکوب متوسل میشوند، اما نتیجهی این اقدامهای خشونتآمیز همیشه شکست این نظامها و پیروزی آزادیخواهان بوده است. انقلاب ۱۹۵۶ مجارستان نمونه بارز از این واقعیت است که اراده مردم برای آزادی را نمیتوان با تانک و توپ، سرکوب و خاموش کرد.
قیام مردم مجارستان در اکتوبر ۱۹۵۶، ابتدا بهعنوان تظاهرات دانشجویی در بوداپست آغاز شد. درخواستهای اولیه آزادی بیان، برگزاری انتخابات آزاد و خروج نیروهای شوروی از خاک این کشور، به سرعت به جنبشی مردمی و ملی تبدیل شد. ایمره ناگی، رهبر اصلاحطلب، با وعده اصلاحات و استقلال سیاسی توانست حمایت گسترده مردم را جلب کند. اما هنگامی که این دولت خواست پیمان ورشو را ترک کند، اتحاد جماهیر شوروی با نیروی نظامی وارد عمل شد.
در ۴ نوامبر ۱۹۵۶، ارتش سرخ با بیش از دهها هزار سرباز و صدها تانک به بوداپست حمله کرد. مقاومت مردم مسلح به سلاحهای سبک، گرچه بیامید در برابر تجهیزات پیشرفته شوروی بود، اما نمونهای از شجاعت و ایستادگی در برابر ظلم بود. تخمینها نشان میدهد بیش از ۲۵۰۰ مجار کشته و نزدیک به ۲۰۰ هزار تن مجبور به ترک وطن شدند. بازداشتها، شکنجهها و اعدامها بخش دیگری از سرکوب گسترده بود که پس از سقوط قیام آغاز شد).
دولت شوروی با حمایت از دولت نوپای یانوش کادار، تلاش کرد صداهای مخالف را خاموش و نظم استبدادی را تحکیم کند. با این وجود، قیام مجارستان در حافظه جمعی اروپا و جهان بهعنوان سمبول مقاومت در برابر استبداد و امپریالیزم باقی ماند. تاریخ نشان داده که خشونت حکومتها نمیتواند اراده آزادیخواهی را نابود کند؛ بلکه سرکوبها روح مبارزه را تقویت کرده و انگیزه آزادیطلبان را بیشتر میکند.
اگر نگاهی به افغانستان بیندازیم، میبینیم وضعیت مشابهی در سالهای اخیر تکرار شده است. گروه طالبان با روی کار آمدن دوباره، روند سرکوب، بازداشتهای خودسرانه، شکنجه و حذف فیزیکی مخالفان را شدت بخشیده است. گزارشهای متعدد از داخل افغانستان خبر از تشکیل نیروی ویژهای تحت فرمان ملا هیبتالله آخندزاده، رهبر طالبان میدهند که با بیش از صد هزار عضو از شاگردان مدرسههای دینی، به صورت مستقیم دستورات سرکوب را اجرا میکنند.
این نیرو تحت عنوان اداره «ریاست ۰۸» در چارچوب ریاست عمومی استخبارات طالبان سازماندهی شده و وظیفه آن بازداشت افراد متهم به مخالفت، شکنجه و اجرای حکمهای صحرایی است. در هفتههای اخیر موج جدید بازداشتها در ولایتهای کابل، پنجشیر، بغلان، سرپل و غزنی افزایش یافته است که بسیاری از چهرههای بانفوذ اجتماعی، فعالان مدنی و متنفذان محلی را هدف قرار دادهاند. هدف این سرکوبها جلوگیری از شکلگیری هرگونه مقاومت یا اعتراض مدنی در برابر حکومت طالبان است.
تشکیل نیرویی ویژه با این ابعاد، یادآور اقدامهای بدنام دستگاههای امنیتی دوران دیکتاتوریهاست. فقدان حاکمیت قانون، فقدان استقلال قضایی و نبود حق برگزاری محاکمه عادلانه، ویژگیهای بارز حکومتی است که ترور دولتی را ابزار کنترول خود میداند. مردم افغانستان هر روز با وحشت بازداشتهای خودسرانه و شکنجه مواجهاند، در حالی که صدای اعتراض به خشونتها به شدت سرکوب میشود.
مطالعه تاریخ مبارزات آزادیخواهانه در اروپای شرقی نشان میدهد که سرکوب نظامی، در درازمدت مانع تغییر نشده و زمینه ساز فروپاشی نظامهای دیکتاتوری شده است. انقلاب مجارستان و بهار پراگ ۱۹۶۸ نمونههایی از این حقیقتاند که مردم، حتا در سختترین شرایط، برای آزادی میجنگند. روشنفکرانی مانند گیورگی لوکاچ تأکید کردند عدالت اجتماعی بدون آزادی معنایی ندارد و حکومتی که حق انتخاب و بیان را سرکوب کند، محکوم به شکست است.
جنبشهای آزادیخواهانه اروپا سرانجام در اواخر دهه ۱۹۸۰ منجر به سقوط رژیمهای کمونیستی شد. این تجربه تاریخی باید برای مردم و حکومتهای امروز عبرتی باشد که نمیتوان با زور، خشونت و حذف مخالفان، ثبات و توسعه پایدار ایجاد کرد. همانطور که انقلاب مجارستان یادآور ایستادگی مردم در برابر استبداد بود، مقاومت مردم افغانستان نیز نشاندهنده امید به آینده آزاد و عادلانه است.
ساختن نظامی بر پایه سرکوب، خشونت و ترس محکوم به شکست است. اراده مردم برای آزادی و عدالت، نیرویی فراتر از هر نیروی نظامی است و تاریخ بارها این حقیقت را ثابت کرده است.
یادمان باشد، خون کسانی که برای آزادی مبارزه میکنند، همیشه بینتیجه نمیماند. تاریخ به ما نشان داده است که هر چقدر حکومتهای زورگو با خشونت و شکنجه تلاش کنند صدای مردم را خاموش کنند، اما مردم با مقاومت و ایستادگی خود، در نهایت پیروز میشوند.
انقلاب مجارستان در سال ۱۹۵۶ با سرکوب سخت روبهرو شد، اما این سرکوب نتوانست امید و مبارزه را از بین ببرد و باعث شد مردم دیگر کشورها هم برای آزادی بجنگند. امروز در افغانستان هم هر کسی که در راه آزادی جان خود را از دست میدهد، باعث میشود که امید و مقاومت در دل مردم بیشتر شود. تاریخ بارها به ما یاد داده که اراده مردم برای آزادی، حتی وقتی با زور و خشونت روبرو میشود، هرگز شکست نمیخورد.