جایزه نوبل، یکی از معتبرترین جوایز جهانی، به افتخار آلفرد نوبل، شیمیدان و مخترع سویدنی، از سال ۱۹۰۱ به افرادی که در زمینههای صلح، علمی، ادبی و تلاشهای بشردوستانه دستاوردهای برجستهای داشتهاند، اهدا میشود. این جایزه نماد قدردانی از تلاشهای انسانی برای پیشرفت و صلح است. با این حال، بررسی تاریخچه آن نشان میدهد که برخی تصمیمات کمیته نوبل با انتقاداتی جدی مواجه بودهاند؛ از جمله نادیده گرفتن چهرههایی چون مهاتما گاندی و تأثیرپذیری از فضای رسانهای و سیاسی. همچنین، نابرابریهای نژادی و جنسیتی در روند انتخاب برندگان، پرسشهایی درباره عدالت، شفافیت و استقلال این نهاد جهانی ایجاد کردهاند. در این مطالب نگاهی می اندازیم به اینکه جایزه نوبل چیست، رویکرد انتخاب افراد، ترکیب جنسیتی، چرا ژان پلسارتر این جایزه را نگرفت و اهدای جنجالی نوبل به اوباما و این که ترامپ این جایزه بدست خواهد آورد؟
تاریخچه و فرآیند اعطا
جایزه نوبل از سال ۱۹۰۱ هر سال به برگزیدگان در زمینههای فیزیک، شیمی، پزشکی، ادبیات و صلح اهدا میشود. در سال ۱۹۶۸ جایزه دیگری به نام جایزه نوبل اقتصاد نیز به این مجموعه اضافه شد، اما کمیته نوبل تأکید دارد که این جایزه از نظر فنی نوبل نیست. در حالیکه اکثر جایزهها در سویدن اهدا میشوند، جایزه صلح نوبل به دلیل اهمیت خاص خود در ناروی ارائه میگردد. این تقسیمبندی نشان از دغدغه خاص نوبل در زمینه صلح جهانی دارد.
اما چالشهای خاصی در این فرآیند وجود دارد. تصمیمات کمیته در حالی که گفته می شود بر اساس شایستگی انجام میشود و برخی از نامزدها به دلیل عدم شواهد کافی موفق به دریافت جایزه نمیشوند؛ اما بااینحال، برخی مانند گاندی مورد توجه قرار نگرفته و این سوال را در ذهن عموم ایجاد میکند که آیا شایستگیهایی مانند نژاد، ملیت یا حتی ایدئولوژی ممکن است بر روی تصمیمات تأثیر گذاشته باشد؟
نابرابریهای نژادی و جنسیتی
با بررسی تاریخ جوایز نوبل، به وضوح مشخص میشود که تمرکز آن بیشتر بر روی برندگان از کشورهای اروپایی و امریکا بوده است. در طول بیش از یک قرن، اکثریت قریب به اتفاق برندگان این جوایز مردان سفیدپوست هستند و تبعیضهای نژادی و جنسیتی به ابعاد تنوع در این جوایز آسیب رسانده است. علیرغم اینکه وضعیت به تدریج بهتر شده است، هنوز هم تعداد زنانی که موفق به دریافت جایزه نوبل علم یا ادبیات شدهاند، اندک است.
بیشتر برندگان، به ویژه در بخشهای علمی، مردان بوده و رنگینپوستان دو بار در مقایسه با مردان سفیدپوست کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. بهطور مثال، باراک اوباما به عنوان نخستین رئیسجمهور سیاهپوست امریکا تنها به دلیل شعارها و وعدههایش موفق به دریافت جایزه صلح نوبل شد، در حالیکه او در عمل به نتیجهای ملموس در عرصه جهانی نرسید.
اشتباه غیرقابل بخشش؛ عدم اعطای جایزه به گاندی
یکی از بزرگترین ناعدالتیهای تاریخ جوایز نوبل، عدم اعطای جایزه صلح به مهاتما گاندی است. گاندی بارها در لیست نامزدها قرار داشت ولی هرگز موفق به دریافت این جایزه نشد. احتمال اینکه کمیته نوبل به دلیل فعالیتهای او در زمینه مبارزات ضد استعماری و روشهای مسالمتآمیز از او دوری کرده باشد، مورد بحثهای بسیاری قرار گرفته است. در سال ۱۹۴۸، زمانی که گاندی بهدست یک تروریست هندی ترور شد، کمیته نوبل به این نتیجه رسید که هیچ فرد زندهای شایسته دریافت جایزه صلح نوبل نیست.
این بیتوجهی در حالی که شخصیتهایی چون هنری کیسینجر، که خود در جنگ ویتنام فعال بوده و ارتباطات تنگاتنگی با سیاستهای جنگی داشت، جایزه صلح را دریافت کردهاند، به شدت به اعتبار این جایزه آسیب میزند. چراکه گاندی، فردی بود که تمام زندگیاش را به ترویج صلح و همزیستی میان ادیان و فرهنگها اختصاص داد.
کسانی که جایزه نوبل را رد کردند: اعتراض از قلب در تاریخ
جوایز نوبل، بحرانیترین لحظات آن زمانی بود که برخی برندگان از قبول آن منصرف شدند. «ژان پل سارتر»، یکی از برجستهترین فیلسوفان قرن بیستم، در سال ۱۹۶۴ با رد جایزه ادبیات به نهادهای فرهنگی و ادبی اعتراض کرد. او همچنین اشاره داشت که جوایز در واقع ابزاری برای کنترل و رهبری ذهن مردم هستند و برای او، افتخاری که از دنیا به دست میآورد هیچ ارزشی نداشت.
به طور مشابه، «لو دوک تو»، دیپلمات ویتنامی، هنگامی که جایزه صلح نوبل را با هنری کیسینجر دریافت کرد، به دلیل شرایط پیشآمده و جنگ ویتنام از پذیرش آن خودداری کرد. وی معتقد بود که در کشورش هنوز صلح برقرار نشده و این جایزه به شدت از واقعیتهای موجود فاصله دارد. چنین اقداماتی از سوی این افراد، نشانه نارضایتی از ناامنی و نابرابریهای جاری در جوامع بشری است.
تبلیغات و افکار عمومی: سنگ محک دریافت جایزه نوبل
نقش تبلیغات و فضای عمومی در اهدای جوایز نوبل، قابل انکار نیست. به عنوان مثال، در سال ۲۰۰۹ باراک اوباما به عنوان رئیسجمهور آمریکا، با ورود به عرصه سیاسی و وعدههای صلحآمیز خود، موفق به دریافت جایزه نوبل شد. این در حالی بود که بسیاری از کارشناسان به دلیل وجود بحرانهای جهانی و عدم اقدامات ملموس وی در راستای صلح، به انتقاد از این انتخاب پرداختند.
همین طور امروزه شاهد آن هستیم که دونالد ترامپ نیز به دنبال تحصیل این جایزه است و هر روز با تبلیغات سنگین، خود را شایسته دریافت آن معرفی میکند. او ادعا میکند که بر اساس آمار و اطلاعات، هشت جنگ را پایان داده و به اوج مذاکرات صلح نزدیک شده است. اما آیا تنها شعارها و تبلیغات میتواند معیاری برای شایستگی و دریافت این جایزه باشد؟ شکی وجود ندارد که کمیته نوبل باید تجدید نظر و ارزیابی عمیقتری در این زمینه انجام دهد.
در نهایت، جایزه نوبل به عنوان یک نماد جهانی از دانش و صلح، باید به یک نهاد مستقل و شفاف تبدیل شود که از تبعیض و بیعدالتی به دور باشد. انتخابهای کمیته نوبل و فرآیند اعطای جوایز باید از هر گونه هیاهوی تبلیغاتی و عوامفریبی به دور باشد و به واقعیات جهانی توجه کند. در این راستا، یادآوری شخصیتهایی چون گاندی و افرادی که از دریافت جایزه سرباز زدهاند، به ما میآموزد که ارزشهای انسانی و تلاش برای صلح بالاتر از هر عنوان و جوایز ظاهری است و هیچ شخصیتی بزرگتر از حقیقت انسانی نیست.