از جهانی روز گردشگری هر سال در ۲۷ سپتامبر گرامیداشت میشود. سفر و گردشگری تنها یک فعالیت اقتصادی نیست، دریچهای است برای دیدن جهان، آشنایی با فرهنگها و تجربه آزادی. در بسیاری از کشورها، این روز با شادی و جشن همراه است، اما در افغانستان، روایت دیگری وجود دارد که تلخ و ناخوشایند است.
افغانستان سرزمینی است با کوههای سربهفلککشیده، درههای ژرف، رودخانهها، دریاچهها خروشان و آثار تاریخی که هرکدام میتوانند چشم هر مسافری را خیره کنند. از بند امیر بامیان گرفته تا منارهای تاریخی هرات، از بازارهای قدیمی کابل تا کوچههای مزار شریف، همه گنجینههاییاند که ظرفیت جذب هزاران گردشگر را دارند.
در دهههای پیش، زمانی که افغانستان هنوز درگیر جنگهای طولانی و پیدرپی نشده بود، جهانگردانی از اروپا و آمریکا به کابل و هرات و بامیان میآمدند، در خانههای محلی اقامت میکردند و صنایع دستی مردم را میخریدند. آن روزها، افغانستانیها میزبانان مهربان بودند و خود نیز از گردش در طبیعت کشورشان لذت میبردند.
اما با بازگشت طالبان در سال ۲۰۲۱ همه چیز تغییر کرد. آنچه در گذشته نشانی از شور زندگی بود، اکنون با محدودیتها و فشارها گره خورده است. زنان و دختران افغانستانی که روزی به پارکها، تفریحگاهها و ساحههای طبیعی میرفتند، امروز در خانهها محبوس شدهاند. حکایت زنان کشور تلخ ناخوشایند است آنانی که روزگاری با دوستان شان به پارک میرفتند و لحظههای شاد و شیرینی را میساختند، ولی اکنون حتا عبور از دروازه خانه تا بیرون برای آنان ممنوع شده است.
با این حال، طالبان به روی گردشگران خارجی لبخند میزنند. آنها اجازه دارند در همان مکانهایی حضور یابند که زنان افغانستانی از آنها منع شدهاند. یوتیوبرها و بلاگرهای خارجی آزادانه در بازارها میگردند، در روستاها فیلم میگیرند و تصویرهای منتشر میکنند که چهره آرامتر و جذابتر از افغانستان نشان میدهد. برای طالبان، این حضور یک ابزار تبلیغاتی است. وقتی خارجیها ویدیوهایشان را به جهان مخابره میکنند، طالبان چنین وانمود میکنند که امنیت برقرار است و افغانستان کشوری مناسب برای سفر شده است.
آمارهای ارایه شده از سوی طالبان نیز همین پیام را منتقل میکند. به گفته مقامهای آنان، تعداد بازدیدکنندگان خارجی در سهسال پسین افزایش یافته است. این روایت با ادعای «امنیت» گره خورده، در حالی که واقعیتهای تلخ خلاف آن را نشان میدهد. نمونه روشن آن حمله مسلحانه در بامیان بود که جان سه گردشگر اسپانیایی و چندین افغانستانی را گرفت. همین حادثه ثابت کرد که تهدیدها هنوز پابرجاست، حتا
اگر طالبان همراهی نگهبانان را برای گردشگران اجباری کنند.
اکنون پرسش اساسی این است که چرا طالبان گردشگران خارجی را تشویق میکنند، اما مردم خودشان، بهویژه زنان، را از گردشگری، بیرون رفتن و سیاحت محروم ساختهاند؟ پاسخ را باید در ترکیب پیچیدهای از ایدیولوژی و نیاز اقتصادی جستوجو کرد. طالبان برای بهدست آوردن درآمد ارزی و نشان دادن چهره قابلقبول به جهانیان، به گردشگران خارجی نیاز دارند.
آنان میخواهند ثابت کنند که افغانستان آرام و امن است. در عین حال، از دیدگاه ایدیولوژیک، زنان افغانستانی باید در چهاردیواری خانه بمانند و حضورشان در عرصه عمومی تهدیدی برای نظم مطلوب طالبان تلقی میشود. این تضاد به یک تناقض آشکار منجر شده است؛ زن خارجی در بند امیر آزاد است، اما زن بامیانی در همانجا زندانی.
از نگاه اجتماعی و انسانی، چنین وضعیتی رنجآور است. نیمی از جمعیت افغانستان از ابتداییترین حقوق خود محروماند و نمیتوانند حتی لحظهای آرامش در طبیعت یا دیدن یک اثر تاریخی را تجربه کنند. گردشگری بهانهای برای نمایش قدرت و تبلیغ سیاسی شده، در حالی که مردم عادی افغانستان هر روز با بیکاری، فقر و فشار روانی دستوپنجه نرم میکنند.
با وجود همه این بدبختیها، رنجها و تاریکیها، واقعیت این است که گردشگری میتواند برای افغانستان امیدی تازه بسازد. اگر امنیت واقعی برقرار شود، اگر محدودیتها از زندگی زنان برداشته شود، اگر بهجای استفاده ابزاری از گردشگران خارجی به فکر رفاه مردم در نظر گرفته سود، آنگاه گردشگری میتواند اقتصاد محلی را به حرکت آورد، مشاغل تازه ایجاد کند و حتا پلهای فرهنگی میان افغانستان و جهان بنا کند.
امروز، وقتی در جهان از شعار «گردشگری و صلح» سخن گفته میشود، افغانستانیها معنای آن را به گونه دیگر حس میکنند. برای آنان صلح فقط نبود جنگ نیست؛ صلح یعنی توانایی رفتن به گردشگری و حضور در کنار خانواده در یک تفریحگاه، سفر کردن بدون ترس، و لذت بردن از زیباییهای وطن.
گردشگران خارجی شاید بتوانند برای چند روز این زیباییها را ببینند، مگر مردان کشور خودمان همچنان منتظر روزیهای هستند که خودشان بتوانند آزادانه به همان مکانها سفر کنند و زیبای های کسور شان لذت ببرند.