رئیس اداره ملی احصائیه و معلومات طالبان اعلام کرده است که این گروه پس از ۴۰ سال، روند سرشماری نفوس را در افغانستان آغاز کرده است. او با تأکید بر اهمیت این پروسه گفته است که از سال ۱۹۷۹ تاکنون هیچ سرشماری رسمی در افغانستان انجام نشده و این اقدام میتواند زمینه دسترسی به اطلاعات دقیق جمعیتی را فراهم کند.
بیتردید سرشماری نفوس یکی از نیازهای اساسی افغانستان است، اما آنچه این روند را جنجالی میسازد، بهرهبرداریهای قومی از آن است.
افغانستان کشوری چندقومی است. اینکه کدام قوم اکثریت و کدام قوم اقلیت را تشکیل میدهد، همواره محل اختلاف نخبگان بوده است. شماری از صاحبنظران معتقدند که افغانستان سرزمین اقلیتهاست و هیچ قومی اکثریت مطلق (۵۱ درصدی) ندارد؛ در حالی که برخی نخبگان پشتونتبار ادعا میکنند پشتونها اکثریتاند و سایر اقوام در اقلیت قرار دارند.
آکادمی علوم افغانستان، که عمدتاً تحت مدیریت نخبگان پشتون است، در «دایرةالمعارف آریانا» سهم اقوام را چنین برآورد کرده است: پشتونها ۶۲ درصد، تاجیکها ۱۲ درصد، هزارهها ۹ درصد و ازبکها ۶ درصد کل جمعیت کشور.
هدف اصلی این ادعا، مشروعیتبخشی به نظم سلسلهمراتبی قومی است که از زمان امیر عبدالرحمن خان تاکنون در افغانستان حاکم بوده است. بارفیلد در این زمینه مینویسد: «در این سلسلهمراتب، پشتونها در رأس قرار داشتند؛ پس از آن تاجیکهای فارسیزبان بودند که نقش مهمی در ساختار حکومتی داشتند. ترکها عمدتاً بیطرف بودند و کمتر در عرصه عمومی دیده میشدند. اما هزارههای شیعه در پایینترین مرتبه قرار داشتند و همواره با تبعیض ساختاری مواجه بودند.»
نظریه «برادر بزرگ» در افغانستان
نخبگان پشتونتبار برای توجیه این سلسلهمراتب بر این استدلال پافشاری میکنند که چون پشتونها اکثریتاند، زعامت کشور حق انحصاری آنان است و مشارکت دیگر اقوام در حکومتداری نوعی دستدرازی به این حق محسوب میشود.
انوارالحق احدی، رهبر حزب افغان ملت و وزیر پیشین تجارت، در مقالهای با عنوان «زوال پشتونها در افغانستان» مینویسد: «ما با صدای رسا میگوییم که پشتونها در افغانستان برادر بزرگاند و مقام دوم را به هیچ وجه نمیپذیرند.» او در جایی دیگر تأکید میکند: «پشتونها معتقدند که اکثریتاند و دولت افغانستان توسط آنان بنا شده است. افغانستان تنها دولت پشتونی در جهان است و اقلیتها باید هویت پشتونی آن را بپذیرند.»
روستار ترکی، نویسنده پشتونتبار، نیز در رسالهای با عنوان «ساختارهای قدرت در جامعه افغانستان» مینویسد: «زمامداران همواره از قوم اکثریت و مسلط جامعه بودهاند و این قوم، پشتونها بودند که تاریخ سیاسی و حماسی قرن هجدهم افغانستان را رقم زدند.» او حتی پا را فراتر گذاشته و قوم پشتون را برتر از سایر اقوام معرفی کرده و ویژگیهایی چون «جرگه، مرکه، نتواتی و تیگه» را نشانهای از برتری آنها میداند.
اکثریتسازی در عصر مهاجرت فارسیزبانان
با توجه به این جدال تاریخی بر سر اقلیت و اکثریت، کارشناسان نسبت به سرشماری نفوس توسط طالبان خوشبین نیستند. طالبان هم پشتوناند و هم تعصب قومی دارند؛ بهویژه اینکه این سرشماری در زمانی انجام میشود که میلیونها فارسیزبان ناچار به ترک افغانستان شدهاند.
پس از بازگشت طالبان به قدرت، حدود ۸ میلیون نفر به کشورهای منطقه و جهان مهاجرت کردهاند که اکثریت آنها فارسیزبانان افغانستاناند.
از همین رو، سرشماری کنونی بیش از آنکه برای برنامهریزی خدمات عمومی باشد، ابزاری برای نمایش «اکثریتسازی پشتونها» و حذف و حاشیهرانی اقوام غیرپشتون است.
در حالی که در کشورهای دیگر، سرشماری جمعیت ابزاری برای ارائه خدمات بهتر به شهروندان است، در افغانستان این روند به ابزاری برای تحکیم سلطه قومی و طرد دیگران بدل شده است. به همین دلیل تاکنون هیچ آمار مورد توافقی از ترکیب جمعیتی و قومی افغانستان وجود نداشته و بعید است در آینده نیز چنین آماری منتشر شود.