جنگ لفظی حکمتیار و خلیلزاد؛ یکی به عنوان ویرانکننده کابل و عامل اصلی بیثباتی در دوران پس از پیروزی مجاهدین، و دیگری بنیانگذار تفرقه قومی در ساختار پسا-بن، این روزها در نوع خود قابل توجه است.
حکمتیار، با گذشتهای آغشته به خون و باروت، نماد جنگ داخلی و نابودی کابل در دهه ۹۰ میلادی است. او که در آن زمان بهجای تثبیت دولت اسلامی، با تشکیل شورای هماهنگی، ائتلافهای نظامی و راکت پراکنی، آغازگر جنگهای داخلی بود و کشور را به پرتگاه سقوط کشاند، امروز تلاش دارد چهرهای سیاسی و منتقد طالبان از خود ارائه دهد. در سوی دیگر، زلمی خلیلزاد، دیپلمات ارشد آمریکایی، با طراحی ساختار متمرکز قدرت در دوران جمهوریت و حذف سیستمهای مشارکتی، زمینهساز شکافهای قومی و روی کار آمدن طالبان شد؛ اکنون که این دو چهره در فضای رسانهای و سیاسی به افشاگری علیه یکدیگر روی آوردهاند، پرسش اصلی این است: آیا این تقابل میتواند به مبارزه با با رژیم استبدادی حاکم کمک کند؟
حکمتیار؛ قصاب کابل و دشمن ثبات مجاهدین
گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی، بیتردید یکی از چهرههای تاریک تاریخ معاصر افغانستان است. او در دهه ۹۰ میلادی، با راکت باران بیرحمانه کابل، قتل صدها غیرنظامی، ربایش مخالفان و حتی حمله با تیزاب به دختران دانشآموز، بدون شک چهرهای از خشونت بیحد و مرز را به نمایش گذاشت.
با وجود آنکه به عنوان نخستوزیر دولت اسلامی تعیین شده بود، با ایجاد «شورای هماهنگی» و دامن زدن به جنگ داخلی، عملاً مانع ثبات حکومت مجاهدین شد. نتیجه این اقدامات، فروپاشی امید به صلح و ظهور طالبان بود—جریانی که تا امروز افغانستان را درگیر جنگ و افراطگرایی نگه داشته است.
خلیلزاد؛ معمار جمهوریت و مهندس سقوط آن
زلمی خلیلزاد، دیپلمات ارشد آمریکایی، در دو دهه اخیر نقش کلیدی در شکلگیری نظام جمهوریت افغانستان داشت. او با طراحی ساختار متمرکز قدرت، کنار زدن اقوام و نادیده گرفتن تنوع سیاسی و اجتماعی کشور، زمینهساز نارضایتی گسترده شد.
توافقنامه دوحه که با مدیریت او انجام شد، عملاً طالبان را از حاشیه به متن آورد و باعث سقوط جمهوریت شد. انتقاد اخیر حکمتیار از خلیلزاد که او را «رئیسجمهور اعلانناشده افغانستان» خوانده، نشاندهنده همین نکته و به نوعی بیان نفوذ خلیل زاد در ساختار طالبان و تلاش برای بازتعریف قدرت در کشور است. اما آنچه مشهود است خلیلزاد نیز در نگاه مردم افغانستان، چهرهای خائن و منفور همسنگ حکمتیار است.
چرا تقابل دو چهره منفور قابل تامل است؟
با وجود گذشته سیاه هر دو، تقابل کنونی میان حکمتیار و خلیلزاد میتواند فرصتی برای مردم افغانستان باشد تا پرده از چهرههای واقعی برداشته شود. در حالی که خلیلزاد تلاش دارد طالبان را مشروع جلوه دهد، انتقادهای حکمتیار هرچند از موضعی غیرصادقانه میتواند به افشای ابعاد پنهان سیاستهای پشت پرده کمک کند.
این جدال، اگرچه میان دو چهره منفور است، اما در نهایت میتواند به نفع مردم باشد؛ چرا که هر افشاگری، گامی به سوی آگاهی عمومی و مطالبهگری بیشتر است. حتی می شود نیم نگاهی به تقابل عینی بین حکمتیار و طالبان داشت. چون این تقابل اگر به صورت بالقوه شکل بگیرد، بسیار در نوع خودش قابل توجه و تاثیر گذاری خواهد بود.
بازسازی تصویرهای شکستخورده؛ تلاش بیثمر برای تطهیر
هر دو شخصیت در سالهای اخیر تلاش کردهاند چهرهای سیاسی و مشروع از خود ارائه دهند. حکمتیار با حضور در انتخابات و سخنرانیهای تلویزیونی، و خلیلزاد با نوشتن یادداشتها و شرکت در نشستها، سعی در بازسازی تصویر خود داشتهاند.
اما حافظه جمعی مردم افغانستان، که آغشته به خاطرات خونریزی، تبعیض و خیانت است، اجازه تطهیر این چهرهها را نمیدهد. تلاش برای تطهیر گذشته بدون پاسخگویی به فجایع، نه تنها بیثمر است، بلکه توهینی به قربانیان آن دوران محسوب میشود. یعنی مردم از نقش خائنانه هردو در قضایای کشور آگاه هستند و هرگز این دو چهره را فراموش نمی کنند.
آینده افغانستان نیازمند عبور از شخصیت های خائن و منفور
برای رهایی از رژیم سلطه گر طالبان و ساختن آیندهای روشن، افغانستان نیازمند عبور نه تنها از رژیم ظالم طالب است که از چهرههایی است که نماد بحران، خشونت و خیانتاند.
و نکته اخیر اینکه انتقاد حکمتیار از طالبان در شرایط کنونی که خلیل زاد را حتی عصبانی کرده، با وجود گذشته نکبت بار او، بسیار قابل توجه است. انتقاد حکمتیار از گروه طالبان از داخل افغانستان فارغ از گذشته خونین او در شرایط کنونی مهم است چون تاثیر گذاری اش بیشتر است. همین طور تقابل این دو چهره منفور، در ظاهر سیاسی اما برای جنگ قدرت و نمایش چهره واقعی هر دو در نوع خودش قابل توجه است.
سفیر ایران در سازمان ملل با بیان اینکه آینده افغانستان باید بهدست خود افغانها رقم بخورد و متعلق به آنان باشد و هرگونه راهحل تحمیلی از بیرون نه قابل دوام است و نه قابل پذیرش، گفت: مقامات کنونی، واقعیتی عینی در صحنه افغانستان هستند و جامعه بینالمللی چارهای جز تعامل با آنان ندارد.
به گزارش خبرنگار ایرنا، امیر سعید ایروانی سفیر و نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران نزد سازمان ملل متحد روز چهارشنبه به وقت محلی در نشست شورای امنیت سازمان ملل با موضوع «اوضاع در افغانستان» نیویورک در سخنانی گفت: جمهوری اسلامی ایران مراتب همدردی عمیق و همبستگی خود را با مردم و مقامات افغانستان در پی زمینلرزه ویرانگر اخیر که متأسفانه جان شمار زیادی از شهروندان را گرفت، ابراز میدارد. در این زمینه، ایران بلافاصله کمکهای بشردوستانه خود را برای حمایت از آسیبدیدگان ارسال کرده و آمادگی دارد به کمکهای خود برای فائقآمدن افغانستان بر پیامدهای این فاجعه ادامه دهد.
دیپلمات ارشد جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل تصریح کرد: اولاً، جمهوری اسلامی ایران، بهعنوان همسایه بلافصل افغانستان با بیش از ۹۰۰ کیلومتر مرز مشترک و میزبانی از میلیونها پناهجوی افغان طی دههها، صلح، ثبات و توسعه در افغانستان را بهطور مستقیم مرتبط با امنیت ملی خود و ثبات منطقه گستردهتر میداند. بر همین اساس، ایران همچنان از طریق ابتکارات دوجانبه و منطقهای با مقامات امر واقع افغانستان در تعامل فعال است. ما همچنین در روند دوحه تحت نظارت سازمان ملل مشارکتی سازنده داشتهایم و نقش فعالی در گروههای کاری آن ایفا کردهایم.
وی افزود: ثانیاً، آینده افغانستان باید بهدست خود افغانها رقم بخورد و متعلق به آنان باشد. راهحل پایدار تنها از طریق یک فرایند سیاسی فراگیر که بازتابدهنده تنوع قومی و سیاسی کشور، محترمشمارنده حاکمیت آن و تضمینکننده حقوق همه افغانها، بهویژه زنان و دختران باشد، حاصل میشود. هرگونه راهحل تحمیلی از بیرون نه قابل دوام است و نه قابل پذیرش.
سفیر ایران در سازمان ملل اضافه کرد: ثالثاً، مقامات موقت واقعیتی عینی در صحنه افغانستان هستند و جامعه بینالمللی چارهای جز تعامل با آنان ندارد. تعامل سازنده و عملی برای رسیدگی به بحرانهای انسانی و اقتصادی جاری که همچنان ثبات منطقه را تهدید میکنند، امری ضروری است.
ایروانی تاکید کرد: کمکهای بشردوستانه نباید هیچگاه سیاسی شوند. تحریمها نباید بهعنوان اهرم فشار سیاسی برای جلوگیری از ثبات اقتصادی یا تعامل با مقامات امر واقع مورد استفاده قرار گیرند. داراییهای افغانستان که در خارج مسدود شدهاند، باید بدون قید و شرط آزاد شوند تا در خدمت مردم قرار گیرند. همچنین، سازوکار معافیت از ممنوعیت سفر برای افراد تعیینشده از اعضای طالبان نباید مورد سوءاستفاده یا بهرهبرداری سیاسی محدود از سوی اعضای شورا قرار گیرد. بازگرداندن کامل این سازوکار ضروری است، چرا که ابزاری حیاتی برای تقویت گفتوگو و پیشبرد رویکردی جامع و سازنده نسبت به اوضاع افغانستان به شمار میرود.
سفیر ایران در سازمان ملل ادامه داد: رابعاً، ایران طی دههها بار نامتناسبی را بر دوش کشیده و میزبان میلیونها پناهنده و مهاجر افغان بوده است، آن هم در بسیاری موارد بدون حمایت کافی بینالمللی. این مسئولیت بشردوستانه هزینههای قابل توجهی را بر جامعه ما تحمیل کرده، منابع و زیرساختها را به شدت تحت فشار قرار داده و چالشهای پیچیده امنیتی و فرامرزی ایجاد نموده است. در پی تجاوز رژیم اسرائیل علیه ایران، این فشارها بیش از پیش تشدید شدهاند. ایران نمیتواند بهتنهایی به تحمل این بار ادامه دهد و از اینرو، چارهای جز بازگرداندن اتباع غیرقانونی افغان به کشورشان نداشته است. شایان ذکر است که ایران در طول روند بازگشت، بهمنظور اطمینان از فراهم بودن شرایط بازگشتی ایمن و همراه با کرامت، با مقامات امر واقع تعامل فعال داشته است.
نماینده دائم ایران در سازمان ملل گفت: ایران قویاً از شکلگیری افغانستانی مستقل، متحد و صلحطلب، عاری از تروریسم، درگیری و مواد مخدر حمایت میکند. ما بار دیگر تعهد راسخ خود را به افغانستانی باثبات و متکیبهخود اعلام میداریم و به همکاری نزدیک با شرکای منطقهای و بینالمللی در راستای تحقق این هدف ادامه خواهیم داد. افغانستان باید در اتخاذ تدابیر جامع برای ریشهکنی تروریسم، انحلال کلیه گروههای تروریستی بدون هیچ استثنایی، و جلوگیری از استفاده از قلمرو خود علیه همسایگان، منطقه و فراتر از آن، مورد حمایت قرار گیرد.
وی افزود: هیات معاونت سازمان ملل در افغانستان (یوناما) نقشی اساسی در رسیدگی به چالشهای این کشور ایفا میکند و ما حمایت خود را از ماموریت آن و اجرای موثر آن مجددا اعلام میداریم.