در روزهایی که افغانستان زیر سلطه یک رژیم تمامیتخواه قومی نفس میکشد، بازگشت زلمی خلیلزاد به کابل، آنهم برای دومینبار در شش ماه گذشته هرچند در پوشش میانجی برای آزادی گروگان های امریکایی، اما با توجه به سابقه خلیل زاد در مهندسی قدرت در افغانستان با محوریت پشتونها، حامل پیامهایی فراتر از دیپلماسی معمول است. او اینبار در کنار آدام بولر، نماینده ویژه رئیسجمهور آمریکا در امور گروگانها، با مقامات طالبان دیدار کرد. طبق تصاویر و اخبار منتشر شده، این دیدارها حول محور تعامل سیاسی، سرمایهگذاری اقتصادی و گسترش مناسبات دوجانبه صورت گرفت. اما پرسش این است که آیا این بازگشت صرفاً یک مأموریت دیپلماتیک است؟ یا ادامه همان پروژهای است که خلیلزاد از کنفرانس بن آغاز کرد: تثبیت قدرت قومی پشتونها و حذف تدریجی دیگر گروههای سیاسی و قومی افغانستان؟
خلیل زاد و مهندس نظم نوین؛ از کنفرانس بن تا انتخاب کرزی
پس از حمله آمریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱، کنفرانس بن نقطه آغاز شکلگیری نظم سیاسی جدید بود. خلیلزاد، بهعنوان نماینده ویژه آمریکا، نقش تعیینکنندهای در جهتدهی به تصمیمات کلیدی داشت. او در کتاب خاطرات خود به صراحت مینویسد که از ابتدا معتقد بود باید یک پشتون در رأس قدرت قرار گیرد تا «احساس محرومیت قومی» پشتونها برطرف شود (ص ۱۳۵). این ذهنیت، زمینهساز انتخاب حامد کرزی شد؛ فردی که نهتنها همتبار خلیلزاد بود، بلکه از حمایت کامل واشنگتن برخوردار شد. در حالیکه بر اساس انتخابات عبدالستار سیرت ۱۲ رای و کرزی تنها ۲ رای داشت، اما ذهنیت دهی خلیلزاد سبب شد تا کرزی برخلاف آرا رئیس دولت موقت شود.
حذف مجاهدین و ایجاد شکاف قومی
با تثبیت کرزی در قدرت، خلیلزاد مهمترین پروژه خود را که همانا حذف تدریجی مجاهدین از ساختار قدرت بود، آغاز کرد. او با ذهنیت دهی امریکایی ها منبی بر تهدید بودن مجاهدین و سران اتحاد شمال، در پی خلع سلاح و قدرت آن شد. او مثلا جنرال دوستم را در کنار طالبان و قاچاقچیان مواد مخدر، عامل بیثباتی معرفی کرد (ص ۲۱۵). او با چالش که جنرال دوستم برای تثبیت جایگاهش خلق کرد، به سراغ تهدید او رفت. پس از انفجار بمب صوتی در نزدیکی خانه دوستم، خلیلزاد با لحنی تهدیدآمیز به او هشدار میدهد: «جنرال، دربارهاش فکر کن. تو هنوز زندهای و خانهات هنوز سرپا است» (ص ۲۱۷).
در هرات نیز، پس از بسیج پشتونهای محلی علیه اسماعیلخان، خلیلزاد از توافق با کرزی برای حذف اسماعیلخان سخن میگوید. این اقدامات، همزمان با تلاش برای ایجاد اختلاف میان رهبران مجاهدین و تضعیف انسجام آنان صورت گرفت.
قانون اساسی و تثبیت ساختار متمرکز
تصویب قانون اساسی در سال ۱۳۸۲، نقطه عطفی در تثبیت ساختار متمرکز ریاستجمهوری بود. خلیلزاد مینویسد: «من خطوط قرمز ایالات متحده را کشیدم و با رهبران افغان در میان گذاشتم… سپس کنار کشیدم» (ص ۲۰۷). اما این خطوط، در واقع بازتاب دیدگاههای قومی او بودند. طرح حکومت غیرمتمرکز و پارلمانی کنار گذاشته شد و ساختار متمرکز ریاستجمهوری تحمیل گردید؛ ساختاری که قدرت را در دستان حلقهای محدود از همتباران خلیلزاد متمرکز کرد.
حمایت از اشرف غنی و بازتولید الگوی قدرت
در انتخابات ۱۳۹۳، هرچند دولت اوباما بر سر کار بود، اما در سال ۱۳۹۹ خلیلزاد علناً از اشرف غنی حمایت کرد و در مراسم تحلیف او حاضر شد. این حمایت، ادامه همان الگوی قدرتسازی قومی بود که از دوران کرزی آغاز شده بود. غنی نیز با تکیه بر حلقههای پشتونمحور، مسیر حذف و حاشیهنشینی دیگر گروههای قومی را ادامه داد.
مذاکره با طالبان و مهندسی رژیم جدید
در دوران ریاستجمهوری ترامپ در دور نخست، خلیلزاد بهعنوان نماینده ویژه آمریکا در امور صلح افغانستان، مذاکرات با طالبان را آغاز کرد. او در فرستاده اشاره میکند که پیش از عزیمت به عراق به عنوان سفیر و در همان اوایل دوره حکومت کرزی، با طالبان دیدار کرده و گفته بود: «وقت آن است که افغانیکشی به دست افغانها پایان یابد. این دیدار، آغاز روند مشروعیتبخشی به طالبان بود.
در نهایت، با خروج نیروهای آمریکایی و سقوط دولت غنی، طالبان قدرت را بهطور کامل در دست گرفتند. ساختار جدید، یک حکومت یکدست پشتونی با گرایشهای توتالیتر بود؛ نتیجه مستقیم مذاکراتی که خلیلزاد هدایت کرده بود.
بازگشت به کابل: لابیگری برای طالبان
پس از سلطه طالبان بر افغانستان در اگست ۲۰۲۱، خلیل زاد همواره در تخریب جبهات ضد طالبان و تلطیف چهره طالب و مشروعیت بخشی به این گروه عمل کرده است. از جمله در ماههای اخیر، خلیلزاد دو بار به کابل سفر کرده و با مقامات طالبان دیدار داشته است.
در هر دو سفر، هیئتهایی از آمریکا را همراه خود آورده و نشانههایی از تلاش برای لابیگری و تثبیت مشروعیت طالبان دیده میشود. روز گذشته در دیدار اخیر با امیرخان متقی و ملا عبدالغنی برادر از مقامات ارشد طالبان، موضوعاتی چون تعامل سیاسی، سرمایهگذاری اقتصادی و مناسبات دوجانبه مطرح شدهاند. برادر نیز تأکید کرده که آمریکا باید مسیر تعامل با طالبان را انتخاب کند.
این دیدارها، در کنار پستهای حمایتی خلیلزاد از طالبان در سالهای اخیر، نشان میدهد که پروژه او هنوز پایان نیافته است. او اکنون در قامت یک میانجی اقتصادی و سیاسی، در تلاش برای مشروعیت بخشی به طالبان و عادی سازی روابط بین این گروه با جهان غرب بویژه امریکا و همچنین تثبیت رژیمی است که خود در شکلگیری آن نقش محوری داشته است.
شیاد هزار چهره که تغییر نکرد؟
زلمی خلیلزاد، از کنفرانس بن تا امروز، همواره در مسیر تثبیت قدرت قومی پشتونها گام برداشته است. او در این مسیر چهره های متفاوت از خود نشان داده است. حذف مجاهدین از قدرت، تحمیل ساختار متمرکز، حمایت از چهرههای همتبار، و مشروعیتبخشی به طالبان، همگی در راستای یک پروژه بلندمدت بودهاند. بازگشت دوبارهاش به کابل، نه یک سفر دیپلماتیک، بلکه ادامه همان مأموریت تاریخی است: مهندسی قدرت قومی در افغانستان، اینبار با چهرهای که به طالبان مشروعیت بخشیده و روابط این گروه را با جهان غرب و امریکا عادی سازی کند تا جایگا رژیم طالبان تثبیت شود.