به تازهگی یادداشتی از عبدالحفیظ منصور، عضو پیشین هیئت مذاکرهکننده جمهوریت با طالبان، خواندم که در آن به تطهیر غنی و حتا قهرمانسازی آن پرداخته است.
غنی متهم است که با فرار از قبلبرنامهریزیشدهی خود در ۱۵ اگوست سال ۲۰۲۱، زمینه فروپاشی جمهوریت و تصرف کابل از سوی طالبان را فراهم کرد.
اما آقای عبدالحفیظ منصور در یادداشتهای صفحه فیسبوک خود اصرار دارد که او با فرار خود با یک تیر سه هدف را نشانه گرفت:
- طرح دوحه را به هم ریخت و انتقال قدرت با نوع مشروعیت را امکانناپذیر ساخت؛
- کام کرزی و عبدالله و سایر مافیای سیاسی را یک شبه زهرآگین ساخت و از قدرت احتمالی خارج ساخت.
- طالبان را در فقدان مشروعیت بینالمللی قرار داد.
آنچه را که آقای منصور میگوید در صورتی میتواند مورد پذیرش قرار بگیرد که آدم از اهداف غنی، ذهنیت فاشیستی وی و برنامههایش برای تسلیمدهی قدرت آگاه نباشد.
اما خوشبختانه مردم آنقدر با ذهنیت فاشیستی غنی آشنا هستند که سخن هیچ تطهیرگری را باور نکنند. غنی همان کسی بود که سالها پیش باری در حاشیه لویه جرگه قانون اساسی در پی یک مشاجره لفظی به احمدولی مسعود، سفیر پیشین افغانستان در انگلستان و رییس عمومی بنیاد شهید احمدشاه مسعود، گفته بود که «همه شما (جناح مقاومت) را یا به زور خارجی یا به زور قوم خود از این وطن اخراج میکنم.»
او برای اینکه بتواند زمینه را برای انتقال قدرت به طالبان و این برنامه خود فراهم کند، از سالها قبل در راستای تصفیه و پاکسازی ارتش و نهادهای امنیتی از وجود چهرههای ضدطالبانی تلاش نمود. همه آگاهان، حتا نهاد معتبر سیگار، یکی از علل فروپاشی را همین دستکاری او در ارتش میدانند. ارتش افغانستان، یکی از نیروهای تازه تأسیسی بود که به کمک کشورهای خارجی پس از سال ۲۰۰۱ تشکیل شد. در حالی که این ارتش برای دفاع از تمامیت ارضی افغانستان نیاز به تقویت داشت، اما رییسجمهور غنی تنها در یک فرمان ۳۰۵ ژنرال را بازنشسته ساخت. این در حالی است که در میان بازنشستهشدهگان، جنرالان مجربی نیز حضور داشتند که هر کدام دارای چندین ارکان حرب بودند. هدف غنی از این بازنشستهساختن دستهجمعی، تصفیه ارتش از نیروهای ضدطالبانی بود. در عوض، او چهرههای را به مقامهای ارشد امنیتی گماشت که جز وفاداری به شخص رییسجمهور و همدلی و همگرایی با طالبان، هنر دیگری نداشتند.
توطئههای غنی علیه جریانهای ضدطالبان البته تنها به این موارد نیز خلاصه نمیشد. ما در حکومت او شاهد پروندهسازی علیه جنرال دوستم، کشمکش و درگیری با استاد عطامحمد نور و تضعیف سایر رهبران جهادی نیز بودیم.
او در ابتدای به قدرترسیدن خود با اشاره به زندان بگرام گفت که در آنجا توازن قومی وجود ندارد. او همچنان هزارها زندانی طالبان را از بند رها کرد.
اگر یک کسی این همه خدمات غنی به طالبان را نبیند و او را تطهیر کند، باید به خرد و صداقتش شک کرد.
منصور چه سادهباورانه گفته است که غنی طالبان را در فقدان مشروعیت بینالمللی قرار داد!
فقدان مشروعیت بینالمللی طالبان ریشه در تندرویهای خود این گروه دارد. در اثر تندرویهای طالبان است که امروزه نهادهای حقوق بشری خواهان بازداشت و محاکمه رهبران این گروه در دادگاه لاهه هستند.
طالبان اگر تندرو نمیبودند در همان نخستین روزهای تصرف کابل به رسمیت شناخته میشدند.
فرار غنی نه برای مشروعیتزدایی از طالبان بلکه برای غافلگیرسازی حوزه مقاومت بود. او تا آخر نه استعفا داد و نه کسی را از برنامهریزی خود برای فرار آگاه ساخت تا کنترل کابل را چهرههای ضدطالبانی در اختیار نگیرند.
بنابراین، آنچه را منصور مطرح کرده است در خوشبینانهترین حالت میتوان سادهباوری خواند. چنین سادهباوریها بود که باعث بدبختی مردم ما شد.