وقتی از سر کارل ریموند پوپر، متفکر اتریشیالاصل انگلیسی، پرسیده شد که چرا اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید، در پاسخ با استناد به سخنی از ارسطو گفت: «چون نخبگانش دیگر اعتقادی به ایدیولوژی کمونیسم نداشتند.»
طالبانیسم، هم یک ایدیولوژی است. این ایدیولوژی، محصولی است از ترکیب فرهنگ پشتونوالی با قرائت افراطی دیوبندی از دین.
عمدهترین عناصر این ایدیولوژی را زنستیزی، مخالفت با نوآوری و مدرنیسم، مقاومت در برابر علم مدرن، و شریعتخواهی بر اساس تفسیر دیوبندی تشکیل میدهد.
طالبان با تبلیغ این ایدیولوژی بود که در بیست سال گذشته توانست یک لشکر عظیمی را از روستاییها را در صفوف خود جذب کرده و به مصاف دولت پیشین بروند و با آن بجنگند.
این ایدیولوژی اگر در دوره جنگ باعث تحکیم صفوف طالبان و سربازگیری از میان روستاییان گردید، اما امروزه به عمدهترین مانع برای حکومتداری این گروه گردیده است.
این ایدیولوژی باعث گردیده است که این گروه نه در میان مردم افغانستان مشروعیت کسب کنند و نه بتوانند با جهان تعامل سازنده داشته باشد.
امروزه هیچ کشوری در دنیا حاضر نیست که طالبان را به خاطر سیاستهای زنستیزانهاش، به رسمیت بشناسد.
به تعبیر دیگر، آنچه که در دورهی جنگ برای طالبان یک نعمت بود، در حال حاضر به بزرگترین درد سر و مشکل شان مبدل گردیده است.
مشکلاتی که از بابت ایدیولوژی متوجه حکومتداری طالبان است، باعث شکاف ایدیولوژیک میان این گروه گردیده است.
امروزه بسیاری از رهبران با این ایدیولوژی موافق نیستند و آن را عامل عمدهی انزوا و ناکامی در حکومتداری خود میپندارند.
این اختلافات در میان طالبان به اندازهای که دیروز مولوی متوکل، دستیار رهبر پیشین طالبان ملاعمر و وزیر خارجه اسبق این گروه از ملاهبتالله انتقاد کرده و نوشت که حتا خدا هم در امورات مشورت میکرد.
البته چنین اختلافاتی میان حقانیها با ملاهبتالله نیز وجود دارد. به نظر میرسد اکثریت وزرای طالبان نیز طرفدار بازگشایی مکاتب دخترانه و تعامل با جهان باشند
شکاف ایدیولوژیکی که میان طالبان وجود دارد، به یکی از این دو گزینه منتهی خواهد شد:
۱- کودتا: این هنگامی اتفاق خواهد افتاد که جامعه جهانی، حقانیها را به کودتا تشویق کنند و از آنها بخواهند که جانب قندهار را از حکومت حذف کند.
۲- انشعاب در گروه طالبان و تقسیمشدن شان به دو جناح تندرو و میانهرو و ایجاد تشکیلات جداگانه بر همین مبنا. این اتفاق اما هنگامی رخ خواهد داد که جامعه جهانی تمایلی به براندازی قندهار نداشته باشد و همچنان ملا هبتالله بتواند آن قدر عسکر و سرباز جذب کند که به نحوی میان حقانیها و تیم قندهار توازن نظامی ایجاد کند.
گزارشهایی هم وجود دارد که ملاهبت الله در صدد ایجاد ارتش خاص خود است. در این صورت، طالبان دچار انشعاب شده و به دو گروه میانهرو و تندرو تقسیم خواهند شد.
از آنجایی که طالبان انتخابات و تعدد حزبی را به رسمیت نمیشناسند، این دو گروه نخواهند توانست در کنار هم رقابت سیاسی مسالمتآمیز بکنند و در نتیجه با همدیگر خواهند جنگید.