مولوی عبدالکبیر، معاون سیاسی ریاستالوزرای طالبان در تازهترین واکنش، از توجه نکردن سازمانملل به خواستههای طالبان در نشست دوحه انتقاد کرده است.
او گفته است که خواستههای این گروه مبتنی بر «منافع ملی» بود، اما سازمانملل تصمیمی «غیرعادلانه» گرفت.
مولوی عبدالکبیر گفت: «در نظر نگرفتن خواستههای طالبان که معقول و استوار بر منافع ملی بود، فیصله غیرعادلانه بود.»
دو نکتهی که در سخنان این مقام طالبان دیده میشود، یکی «منافع ملی» است و دیگری «غیرعادلانه» بودن تصمیم سازمانملل که هر دو نکته جایی بحث دارد.
نخست اینکه تعریف طالبان از منافع ملی چیست؟
در سادهترین تعریف منافع ملی «هدفهای عام و ماندگاری است که یک ملت برای دستیابی به آنها تلاش میکند». همینطور «ارزشهای اساسی و پایداری که هر کشور درصدد تحقق آن است»
با توجه به تعریف منافع ملی، هدفهای مردم افغانستان و ارزشهای اساسی که مردم دوست دارند در افغانستان محقق شود چیست؟
توسعه کشور، تامین امنیت، دفاع از شهروندان، حفظ تمامیت ارضی، برابری، تأمین عدالت اجتماعی، تلاش برای دستاوردهای علمی، آموزش و افزایش دانش در کشور، ساختار منظم و منسجم نظام و بحثهای بسیاری دیگر که امروز طالبان تمامشان را به نابودی کشاندهاند. وقتی طالبان از منافع ملی حرف میزنند، آیا به این اندیشیدهاند که منظورشان کدام منافع است؟
مانند اینکه در حکومتهای گذشته، تأمین منافع پشتونها را منافع ملی میگفتند، رقص پشتونها را اتن ملی، موسیقی پشتونها را سرود ملی، لباس پشتونها را پرچم ملی و زبان پشتونها را زبان ملی قلمداد میکردند. اینک طالبان نیز با همان تفکر و به شکل افراطیتر آن، عملکردهای ضد حقوق بشری و اقداماتشان علیه توسعه و پیشرفت افغانستان، نفی تمام حقوق شهروندان و نفی اقوام و زبانها را زیر عنوان منافع ملی، به خورد مردم میدهند.
آیا منافع ملی این است که تمامی ساختارهای قضایی، اداری و نظامی یک کشور، به یکبارگی فروریزد و تصمیمهای قضایی در محاکم، بیفتد به دست یک مفتی و یک قاضی؟ چنین چیزی منافع ملی است؟
یا دختران به مکتب نروند، منابع درسی مدرن حذف شوند و مردم صدسال به قبل برگردند و یا اینکه گروههای تروریستی در افغانستان فعال باشند و مردم افغانستان و جهان را هر روز به کام مرگ بهکشانند؟ کجای اینها منافع ملی تلقی میشود؟
حتا در بدترین نظامهای حاکم در کشورهای جهان، چنین مواردی زیر عنوان منافع ملی به خورد مردم داده نمیشود.
نکته دوم صحبتهای مقام طالبان، بحث عادلانه بودن و غیرعادلانه بودن تصمیم سازمانملل است.
منظور از عدالت نزد طالبان چیست؟
سادهترین تعریف از عدالت آن است که هرکسی و هر چیز بر موضع خود قرار گیرد و عادل به کسی گفته میشود که آن را اجرا کند؛ یعنی هر چیز را جای خودش قرار دهد. یا سادهتر اینکه حق را بهحق دار برساند.
حالا با این تعریف منظور طالبان از عدالت چیست؟
آیا اینکه هزاران انسان بیگناه، بدون اثبات جرم در محاکم صحرایی طالبان کشته میشوند، عدالت است؟ یا اینکه محروم کردن نیمی از جامعه، از آموختن علم و دانش؟ و یا اینکه جامعه و کشوری را برای منافع شخصی و گروهی و همچنین منافع کشورهای بیرونی، از توسعه و پیشرفت باز بداریم؟ و یا اینکه افراد بیدانش و بیفرهنگ را بهجایی افراد متخصص و آگاه در ادارات دولتی قرار دهیم؟ یا اینکه حقوق همهی اقوام را در کشور به یک قوم بدهیم؟ کدامش عدالت است؟
سازمانملل گفته است که حکومت در افغانستان نباید تکقومی باشد، دختران باید آموزش ببینند و با گروهای تبهکاری که سالها به کشتن مردم دست داشتهاند، ارتباطی نداشته باشید. این بیعدالتی است و آنچه طالبان علیه مردم افغانستان انجام میدهند عدالت؟
البته باید خاطرنشان کرد که این بحث، به معنای دفاع از تصمیمهای جامعه جهانی و سازمانملل نیست که اجازه دادهاند گروهی چون طالب بر سرنوشت مردم حاکم شود، بحث این است که طالبان با کدام دیدگاه و عملکرد نیک خود از عدالت حرف میزنند؟
اگر نگاهی به سلطهی دو سال گذشتهی طالبان بر افغانستان انداخته شود، دیده میشود که این گروه غیر عادلترین گروه در افغانستان است و بیعدالتی در کشور به اوج خود رسیده است.
همین اکنون، هزاران شخص در زندانهای طالبان حضور دارند که گناه خود را نمیدانند، دهها پرونده در محاکم طالبان از ظلم و غصب و تجاوز وجود دارد اما به دلیل اینکه یکطرف قضیه پشتون یا طالب است به آن رسیدگی نمیشود. خانهها و زمینهای مردم به زور گرفته میشود و هیچحقی برای مردم افغانستان به رسمیت شناخته نمیشود.
اینها همه نشانگر آن است که طالبان به ارزشهای چون عدالت و منافع ملی باور ندارند و همه سخنانشان توخالی و عاری از حقیقت است.