در چند روز اخیر باردیگر بحث مهاجرین افغانستانی در ایران، سوژه بسیاری از رسانههای غربی شده و در کنار مشکلات خورد و کوچک ایجاد برای مهاجرین، این رسانهها دایه خوشتر از مادر شده و بر طبل تنش و درگیری بین جامعه مهاجرین و کشور میزبان میکوبند که نه تنها باعث حل مشکلات نشده و نمی شود که سبب تشویش اذهان عمومی و ملتهب شدن بیشتر اوضاع خواهد شد.
سال گذشته در روز پناهنده در مطلبی تحت عنوان وضعیت مهاجرین در ایران نوشتیم؛ در آن مطلب گزارش همان زمان سازمان جهانی مهاجرت در سالهای ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲ راجع به مهاجرین افغانستانی تبیین شد که به گفته این سازمان در دو سال نخست سلطه طالبان ۳.۶ میلیون افغانستانی به بیرون مهاجرت کردهاند که ۷۰ درصد آنان به ایران، ۱۸ درصد به پاکستان، ۱۱ درصد به ترکیه و اروپا و ۲ درصد آنان به کشورهای دیگر رفته اند. براساس آمارهای رسمی حدود ۶ میلیون و براساس آمارهای غیر رسمی تا ۸ میلیون مهاجر افغانستانی در ایران زندگی میکنند. جمعیتی که از حدود جمعیت ۱۰۰ کشور دنیا بیشتر است.
از سوی هم براساس آمارهای رسمی به طور اوسط روزانه ۴ هزار نفر به شکل قانونی وارد ایران میشوند و همین تعداد و حتی بیشتر به شکل غیر قانونی؛ آنهم در شرایطی که ایران از چهار سمت تحت فشار تحریم و مسائل امنیتی قرار دارد.
با این وجود و با این حجم از مهاجرین که همه روزه وارد ایران میشوند و مسائل اقتصادی، سیاسی و امنیتی ایران، شماری از رسانههای فارسی زبان غربنشین با پخش بخشی از مشکلات مهاجرین و آمیختن آن با دهها شایعه، علیه جمهوری اسلامی ایران تبلیغ میکنند که برخلاف اصول انصاف و عدالت رسالت رسانهی است.
در حالیکه جمهوری اسلامی ایران از ۵۰ سال بدینسو یعنی پس از اشغال افغانستان توسط ارتش شوروی میزبان هزاران پناهجوی افغانستانی بوده است. موج مهاجرتی که از آن سالها آغاز شد، بعدها آمار حضور پناهجویان افغانستانی را به بالای چند میلیون نفر رساند و در سالهایی که درگیر جنگ نابرابر با عراق بود و تحت فشار شدید اقتصادی، اما با این همه، درهای شرقی این کشور به دلایلی که میتوانست بسته شود، به روی پناهجویان افغانستانی بسته نشد؛ و حداقل حاکمان جمهوری اسلامی با پیشانی باز در آن سالها از مهاجرین استقبال کردند.
به اذعان مهاجرین سابقه دار و با وجدان و انصاف در ایران، در همان سالها که «دفترچه بسیج اقتصادی» در محلههای این کشور توزیع میشد، پناهجویان افغانستانی هم مانند شهروندان ایرانی میتوانستند از مواد اولیهی اساسی مانند روغن، برنج، پنیر و… بهرهمند شوند. مانند همین امروز که مهاجرین از بسیاری امکانات و محصولات و مواد اولیه بر اساس قیمت یارانهای استفاده می کنند.
در زمینه آموزش و پرورش عمومی نیز به همان میزان که در اختیار شهروندان ایرانی قرار داشت، در اختیار کودکان افغانستانی هم قرار گرفت و دارد. در شهرهایی مانند مشهد بعضا شمار دانشآموزان افغانستانی در یک کلاس درسی و یا یک مدرسه از شمار دانشآموزان ایرانی هم فراتر میرفت؛ البته در مناطقی خاص و مهاجرنشین. در تمام چهار دههای که از حضور پناهجویان افغانستانی و دیگر کشورها مانند عراق و پاکستان در ایران میگذرد، تقریباً تمام امکانات عمومی همانی است که در اختیار شهروندان ایرانی است؛ از حمایتهای پنهان در حوزه انرژی، نان، حمل و نقل شهری، بهداشت و درمان گرفته تا حضور در مراکز علمی و آموزشی و در سالهای اخیر تسهیلاتی که برای افراد متخصص ایجاد شده است.
نمونه آموزش دانشجویان مهاجرین افغانستانی در ایران را بعد از سقوط دور اول طالبان بوضوح مشاهدهکردیم. تقریبا اکثریت اهل علم و دانش و رسانه و فرهنگ و سیاست حداقل جامعه فارسی زبان، تحصیل کردگان ایران بودند. آنانی که در ایران تحصیل کرده بودند، از معاون رئیس جمهور گرفته تا وزیر وکیل و معاون و خبرنگار و… در تمام سطوح حضور داشتند.
از سوی هم سال گذشته آمار دانش آموزان افغانستانی در ایران بیش از ۶۰۰ هزار نفر اعلام شد که احتمالا در سال جاری به آن افزوده شده است. تعداد دانشجویان هم حدود ۴۰ هزار نفر برآورد شده است. این تعداد دانش آموز و دانشجو، سالانه هزینههای هنگفتی روی دست حکومت ایران میگذارد. مگر چند ده میلیون دالر کمک سازمان ملل برای این امر کافی است؟ بدون شک اگر واقع بینانه بنگریم خیر!
در عین حال بعد از سقوط جمهوریت همانطوریکه گفته شد، میلیونها تن به شکل قانونی و غیرقانونی وارد ایران شده اند. در حالیکه شماری از رسانهها فقط آمار اخراج مهاجرین را منتشر میکنند، ولی از آمار ورود و اینکه چه تعداد نظامی و افراد دولتی و خبرنگار براساس طرح سرشماری در ایران اقامت دریافت کردهاند سخنی به میان نمی آورند.
مگر میشود از حدود ۳ میلیون مهاجر که تنها برگه سرشماری دریافت کرده اند، گذشت؟ این آمار را با تعداد مهاجرینی که در طول بیست سال گذشته وارد اروپا شدهاند، اگر مقایسه کنیم به انصاف و عدالت میرسیم.
بازهم یادآور می شویم که وقتی امریکا حاضر نشده حتی ۱۰۰ هزار نفر را به آن کشور منتقل کند و حتی از اعلام شمار مهاجرین سرباز می زند. کشورهای غربی جمعا بیش حدود ۱۰۰ هزار را نپذیرفته و اخلال در پذیرش را با چند مورد جنایت فردی ایجاد کرده اند. کشورهای آسیایی میانه یک تبعه افغانستان را اجازه عبور از مرز نداده و نمی دهند. پاکستان اخراج دسته جمعی را به صورت علنی روی دست گرفته؛ حالا ایران با پناه دادن حدود شش میلیون مهاجر با تمام مشکلات موجود قابل تقدیر است یا توهین!؟
البته در هفتههای پسین موج جدیدی از مهاجرستیزی در ایران از سوی عدهای راه افتاده که این موضوع بازتاب بسیار گسترده در فضای مجازی و رسانهای داشته است. باید گفت که بخش بزرگ از هنجار روزهای اخیر ناشی از تبلیغات رسانههای معاند و غربی می باشد. زیرا مشکلات مهاجرین و بالمقابل مشکلات جامعه میزبان در طول دهه ها با همین شکل و شمایل وجود داشته و دارد. البته جرائم هم که اتفاق افتاده، یک عمل شخصی و فردی است؛ از این رو هیچ چیزی تازه برای بحران خلق نشده که بتوان آن را مصداق هنجار شکنی از سوی مهاجرین و یا مهاجرستیزی از سوی ایرانیان عنوان کرد. فقط تبلیغات رسانه ای بوده که با تیتر و عناوین منفی علیه مهاجرین، سبب تنش و تشنج شده است.
نکته دیگر اینکه متاسفانه تعدادی از عوام و خواص جامعه افغانستان اعم از خارج نشین و داخل نشین فقط به مسئله ی مهاجرین در ایران به عنوان یک رویکرد انتقادی نگاه می کنند. در حالیکه وضعیت مهاجرین افغانستانی در بسیاری از کشورهای دیگر به مراتب بدتر است. در پاکستان سیاست سرکوب و شکنجه توام با اخراج جمعی روی دست گرفته شده است. در ترکیه در کنار اینکه از چند سال بدینسو سیاست اخراج گسترده افغانستانی ها روی دست گرفته شده، در اواخر شکنجه کردن، به گلوله بستن و حتی تجاوز و تعدی نیز افزوده شده. در یونان و کشورهای غربی سیاست دور کردن مهاجرین از مرزها و رها کردن در دریاها و بحرها جریان دارد. آلمان هم که اخراج به کشور ثالث را روی دست گرفته است. حالا اما متاسفانه تعدادی فقط چشم شان مشکلات مهاجرین در ایران را میبیند. ای کاش این قدر انصاف و عدالت میبود تا به مشکلات مهاجرین در همه کشورها نقدهای را حواله میکردند.
نکته آخر اینکه ما چرا ریشه مشکلات مهاجرت را یک بار هم که شده ارزیابی و مرور نمی کنیم؟ محصول مهاجرت فعلی و نابسامانی های که ما را گریبان گیر کرده، مگر غیر از امریکا و طالبان است؟ باید این را بدانیم که ایران برای ما دعوتنامه نفرستاده و مهمانی ما را نخواسته است. از خیانت امریکا و جنایت حاکمیت ها، تعدادی به ایران برده اند.
در عین حال البته مهاجرین افغانستانی مقیم ایران باید هوشیار باشند. برنامه مهاجر ستیزی نه سیاست دولت ایران است و نه نظام این کشور. همانطوریکه بارها مقامات این کشور نظرات رسمی شان را ابراز کرده اند. بنا نیاز است که مهاجرین با توجه به برنامه ساماندهی که برای آنان روی دست گرفته شده، با رفتارهای ناشیانه و فریب رسانههای خارج و همراهی با آنان این پروسه را مختل و با چالش مواجه نکنند. بگذارند که پروسه ساماندهی در دولت جدید ایران ادامه یابد و اجرایی شود و مهاجرین به حقوق اولیه برسند.