پس از سقوط نظام پیشین، انتظارها این بود که بهزودی یک اپوزیسیون نسبتاً قوی در بیرون از کشور با حضور تمامی چهرههای که بهنوعی مخالف طالبان هستند، شکلگرفته و طالبان را حداقل ازنظر سیاسی، بهصورت آنی تا ایجاد آدرس جغرافیایی در سطح منطقه و جهان، به چالش بکشد. اما باگذشت نزدیک به سه سال نهتنها یک جریان بزرگ سیاسی شکل نگرفت که هیچکدام از جبهات سیاسی خورد و بزرگ که تشکیل گردید، بهطور آنچنانی که توقع میرفت، نتوانستند کار عملی در جهت به چالش کشیدن طالبان از پیش ببرند و مجرای برای آینده افغانستان باز کنند.
درحالیکه در اولین روزها و ماههای سلطهی طالبان بر افغانستان، کشورهای منطقه محتاطانه و محافظهکارانه در جهت تعامل با طالبان حرکت میکردند و همواره از شروطی برای تعامل با طالبان حرف میزدند، اما رفته و رفته با توجه به خالی بودن میدان سیاست از سوی اپوزیسیون طالبان، اختلافات بین آنان، نبود آدرس جغرافیایی (قلمرو و سرزمین)، این محافظهکاری تا حدودی از بین رفته و کشورها روی شروط اصلی که در نخست گذاشتند، امروز دیده میشود که زیادی پافشاری ندارند و تا حدودی زیادی راه تعامل با سکوت را در پیشگرفتهاند.
برای بسیاری این سوال مطرح است که مخالفان طالبان چرا در این سه سال نتوانستند کار اساسی از پیش ببرند و تا این حد منفعلانه رفتار کردند که میدان روزبهروز برای جولان سیاست طالبان در افغانستان فراهم شده و کشورها یکی پی دیگری برای معامله با آنها، پیشقدم میشوند.
البته دلایل زیادی در این زمینه وجود دارد، ولی دو سه نکته همانگونه در نخست مطرح شد، از اصلیترین موضوعات درزمینهی انعطاف کشورها در مواجهه با طالبان از یکسو، جولان قدرت طالبان در داخل کشور از جانب دیگر و درنهایت هم کمرنگ شدن نقش رهبران سیاسی در آینده افغانستان شده، مطرح میگردد.
همه به یاد داریم که در ماههای نخست سلطهی طالبان، تمامی کشورها بدون استثنا، مسئله شناسایی طالبان را با شمایل کنونی حکومت این گروه رد کرده و آن را منوط به تشکیل حکومت همهشمول موردقبول تمامی جریانهای سیاسی افغانستان میدانستند. هرچند که هنوز این موضوع کماکان از سوی بسیاری کشورها بهعنوان یک شرط مطرح است، ولی نزدیکی بیشازحد طالبان با کشورها و تعامل این گروه با جهان میتواند خطر جدی از میان برداشتن این شرط را در پی داشته باشد. سران مخالفین سیاسی باید این نکته را جدی بگیرند اگر میخواهند که در آینده سیاسی افغانستان نقش داشته باشند.
مسئلهی دیگر که انتظار میرفت در جهت به چالش کشیدن طالبان و جلبتوجه کشورها نقش اساسی داشته باشد، اتحاد بدون قید و شرط مخالفین طالبان بین هم و ایجاد آدرس واحد برای مقابله با این گروه بود که تاکنون جنبه عملی به خودش نگرفته است. برعکس مانند دوران جهاد، شاهد شکلگیری جریانهای تازه تاسیس با منبع و منشأ مبهم در ماههای پسین هستیم که سازوکار و هدف آن معلوم نیست. البته در ماههای اخیر تنها حرکت مثبتی که درزمینهی اتحاد صورت گرفت، وحدت جناحهای حزب جمعیت اسلامی بود که بازهم یک ضلع آن بر اساس ملاحظات که گفتهشده، در آن حضور ندارد.
بههرحال، حرف این است که کشورها و حتی طالبان، احتمالا انتظار ایجاد آدرس واحد از سوی مخالفین را داشتند تا آن را به حیث یک آدرس قوی سیاسی بشناسند. ولی این امر محقق نشد و درنتیجه هم طالبان جسورتر شده و اقتدار خود را دارد مستحکم میکند و هم کشورهای که بر اساس یک سلسله تعلقات به بعضی رهبران دیدگاه موافق داشتند، دلسرد شدند.
موضوع دیگر هم عدم تحرک نظامی قوی برای ایجاد آدرس از منظر جغرافیا در برابر طالبان است که جهان را متقاعد میکرد/ کند تا در تعامل با طالبان تا این حد پیش نروند و مخالفین طالبان را برای آیندهی افغانستان به رسمیت بشناسند. همه به یاد داریم که پس از سرنگونی طالبان در ۲۰۰۱، بهجز یک کشور بقیه کشورها رابطهی آنچنانی با طالبان حداقل بهظاهر نداشتند. اما بلافاصله، وقتی طالبان تجدیدقوا کردند و ولسوالیها را یکی پس از دیگری تصاحب نمودند، برای آنان یک امتیاز و آدرس ایجاد گردید. بناً کشورها مجاب گردیدند که آنان (طالبان) را بهعنوان یک ضلع برای آینده افغانستان در نظر گرفته و به رسمیت بشناسد.
اما رهبران مخالفین طالب باگذشت سه سال هنوز نتوانستهاند که این آدرس و جغرافیا را حتی بهاندازهی یک مترمربع ایجاد و تصاحب کنند. البته که ایجاد آدرس جغرافیایی و جنگ هزینه دارد و کسی هم از تمامی تلاشهای که در دو سه سال گذشته در اندرابها، پنجشیر و تخار و جاهای دیگر صورت گرفته، منکر شده نمیتواند؛ اما حرف این است که سرزمین تحت کنترول و قلمرو سیاسی_ نظامی برای ایجاد آدرس مشخص در چانهزنیها و تثبیت اقتدار جریانات که قرار است در کشوری به نام افغانستان و تحت سلطهی طالبان نقش بازی کند، بسیار مهم است.
بنابراین، تا زمانی که آدرس جغرافیایی ایجاد نشود و مخالفین نتوانند قلمرو داشته باشند، سخت است که گروهی مانند طالب مجاب به کرنش شود. از سوی هم، کشورهای همسایه و منطقه نیز برخلاف واقعیتهای میدانی بیایند حمایت کنند.
نکته آخر هم اینکه همانطوری که همه کارشناسان تقریباً متفقالقول هستند؛ تا دو امر (اتحاد درونی و ایجاد آدرس جغرافیایی) در سیاست مخالفین طالبان در دستور کار اصلی قرار نگیرد، نهتنها که وزن سیاسی آنان از آنکه فعلا است، بیشتر نمیشود که روزبهروز حمایت کشورها و حتی مردم را که نیمنگاهی به آنان دارند، از دست میدهند و همچنین آینده سیاسی آنان در ساختار سیاسی آینده کمرنگ شده و سلطه طالبان نیز چند صباحی بیشتر میشود.
ضیا ضیایی