خیانت بازی نیست، تحلیل موضوعی فیلم ویل!

دسته: تحلیل
نویسنده: حبیب اسلامی
1403/12/15
8:54 ق.ظ
بازدید: 19

پایگاه خبری تحلیلی روایت : در جریان جنگ دوم جهانی آلمان نازی فرانسه ظرف یک هفته تصرف کرد. هیتلر ادعا کرد که این یک ادغام برای اتحاد اروپاست. اتحادی که یهودی‌ها از لحاظ ایدیولوژیک و تاریخی مانع آن بوده‌اند. مقامات فرانسه البته می‌دانستند این یک اشغال نظامی‌ست. دنیا هم نظاره‌گر بود و فرانسویان را به حال خود رها کرده بودند. زیرا فرانسه تنها دولتی بود که گمان می‌رفت از لحاظ نظامی یارای مقابله آلمان نازی را دارد. اما اشغال آن ظرف یک هفته تقریبا تمام جهان را نا امید ساخت. به هر حال فرانسه دیگر تحت اشغال بود و تمام ماباقی قوای نظامی این کشور تحت اداره ارتش نازی قرار داشت. با این حال مردم این کشور هم‌چنان با امید به اتحاد هم‌دیگر دست به عدم اطاعت از دساتیر بی‌شک ظالمانه‌ی نازی‌ها می‌زدند. در آن طرف آلمانی‌ها که با اراضی فرانسه آشنا نبودند، مجبور شدند قطعاتی جدید از عساکر پولیس شهری فرانسوی بزنند تا زیر نظر قوای اس‌اس کار کنند و در مناطق شهری که مردم به سادگی هم‌کاری نمی‌کردند مجبور شوند از پولیس فرانسه اطاعت کنند.

در جریان جنگ دوم جهانی آلمان نازی فرانسه ظرف یک هفته تصرف کرد. هیتلر ادعا کرد که این یک ادغام برای اتحاد اروپاست. اتحادی که یهودی‌ها از لحاظ ایدیولوژیک و تاریخی مانع آن بوده‌اند. مقامات فرانسه البته می‌دانستند این یک اشغال نظامی‌ست. دنیا هم نظاره‌گر بود و فرانسویان را به حال خود رها کرده بودند. زیرا فرانسه تنها دولتی بود که گمان می‌رفت از لحاظ نظامی یارای مقابله آلمان نازی را دارد. اما اشغال آن ظرف یک هفته تقریبا تمام جهان را نا امید ساخت. به هر حال فرانسه دیگر تحت اشغال بود و تمام ماباقی قوای نظامی این کشور تحت اداره ارتش نازی قرار داشت. با این حال مردم این کشور هم‌چنان با امید به اتحاد هم‌دیگر دست به عدم اطاعت از دساتیر بی‌شک ظالمانه‌ی نازی‌ها می‌زدند. در آن طرف آلمانی‌ها که با اراضی فرانسه آشنا نبودند، مجبور شدند قطعاتی جدید از عساکر پولیس شهری فرانسوی بزنند تا زیر نظر قوای اس‌اس کار کنند و در مناطق شهری که مردم به سادگی هم‌کاری نمی‌کردند مجبور شوند از پولیس فرانسه اطاعت کنند.
مردم فرانسه ازین‌که می‌دیدند دولت‌مردان با زر و زور و تزویر سوی نازی‌ها ایستاده‌اند، دست به تشکیل سازمان‌هایی ملکی که هدف آن در قدم نخست حمایت از اقلیت‌های یهودی ساکن آن کشور و در ثانی ایجاد گروه‌‌های مقاومت علیه اشغال بود، زدند. کاری که در عمل بازی با مرگ بود. زیرا دیده می‌شد که افرادی که حتا با دستورهای عادی نیروهای اشغال‌گر مخالفت می‌نمودند،‌ بدون هیچ تردید و تعللی به گلوله بسته می‌شدند. افراد زیادی حتا وابسته‌گان قدرت‌مندان فرانسوی به جرم حمایت از یک فرانسوی تحت تعقیب نیروهای اس‌اس ولو بدون هیچ تقصیر جرمی،‌ کشته شدند. هیچ امیدی به دست‌گاه پولیس و قضایی فرانسوی نبود. نیروهای اس‌اس از پولیس‌های فرانسوی در حد اسکورت استفاده می‌کردند. نه بیشتر.
درمیان کسانی که تازه به نیروهای اسکورت اس‌اس پیوسته بودند دو جوان پاک‌تینت نیز حضور دارند. کسانی که هیچ نوع علاقه‌یی به آلمان و مخصوصا امپراطوری نازی آلمانی ندارند. اما از قضا به پولیسی پیوسته‌اند که به منظور هم‌کاری با آلمانی‌ها تشکیل شده است. از جانبی از طرف مقامات فوقانی خود تنها یک پروتوکول غیر قابل نقض دارند. پروتوکول این است: فقط از دساتیر اس‌اس پیروی می‌کنید. درست همان شبی که به آن‌ها دستور مستقر شدن در مناطق مربوطه داده می‌شود، واقعه‌یی زنده‌گی این دو جوان را برای همیشه تغیر می‌دهد. یک افسر اس‌اس آن‌ها را به زور به وظیفه‌یی غیر پیش‌بینی شده و خارج از برنامه می‌برد.
افسر اس‌اس به دور از چشم هم‌کاران یک فامیل یهودی ثروت‌مند را در اطراف بندر اکورپ شناسایی نموده و خواهان به تاراج کشیدن ثروت آن‌ها است. زمانی که با دو سرباز اسکورت فرانسوی در موقعیت قرار می‌گیرند،‌ وضعیت تغیر می‌کند. برخلاف تصور افسر آلمانی،‌ این خانواده ثروت قابل حمل زیادی را در اختیار این افسر قرار نمی‌دهند. نه این‌که نخواهند بلکه از قرار معلوم از قبل مورد تهاجم اشخاص دیگری قرار گرفته‌اند. افسر آلمانی که نا امید گشته و از طرفی نزد پولیس فرانسه خجل شده، تصمیم دیگری می‌گیرد. او آن فامیل را به زیر پل مترو و دورتر از مناطق مسکونی می‌برد. نیت فرد آلمانی واضح است. از کینه‌یی که هر لحظه نثار این افراد می‌کند،‌ می‌توان میزان خشم او را درک کرد. زمانی که می‌خواهد اعضای این فامیل را از بین ببرد،‌ وجدان بیدار دو پولیس فرانسوی مانع ازو می‌شوند که منجر به ضرب و شتمی که نهایتا به قتل آلمانی می‌انجامد، می‌شود.
این یک راز کوچک میان دو پولیس فرانسوی باعث می‌شود آنها بیش‌تر از سایرین با هم نزدیک شوند. این نزدیکی شاید در ظاهر جالب باشد. اما بعد ازین‌که معلوم می‌شود اعضای فامیل یکی ازین دو وابسته به اشغال‌گران و دیگری نزدیک به گروه‌‌های مقاومت است،‌ این رویا به یک کابوس تلخ تبدیل می‌شود. مخصوصا زمانی که ویل (نقش اصلی جریان) مجبور می‌شود بعد از توصیه‌های مکرر پدرش،‌ به یکی از فاشیست‌ترین هنرمندان فرانسوی که از قرار معلوم از یهودی‌ها اصلا دل خوشی ندارد، خدمت کند و مستقیما با او به تماس شود،‌ این کابوس تاریک‌تر می‌شود. اما سرباز دوم در یک فامیل عادی فرانسوی تربیت شده که بدون در نظر داشت مذهب اعضای جامعه با همه ارتباط خوب دارند و به‌خصوص با گروه‌های مقاومت پیوسته‌اند و عملا با آن‌ها هم‌کاری می‌کنند.
ویل از طرفی درگیر یک جریان عاشقانه با دختر این خانواده شده که به پیچیده‌‌‌گی وضعیت افزوده است. دختر طرفدار دو آتشه مقاومت است و با وجود فهم این‌که ویلی با اس‌اس رابطه‌ی بی‌پرده برقرار کرده است،‌ ازو می‌خواهد تا به نفع گروه مقاومت جاسوسی کند.

همچنین بخوانید: در آستانه شروع بازی‌های المپیک، ده‌ها پناهجو از میدان مرکزی پاریس جمع‌آوری شدند

ویلی نیز که وجدان پاک و بیداری دارد و بی‌نهایت از اشغال کشورش رنجیده است،‌ به خواسته‌ی او لبیک می‌گوید و در جریان چند عملیات تخلیه‌ی یهودی‌ها از شهر،‌ به آن‌ها خبر می‌دهد تا مناطق تحت عملیات را تخلیه کنند و خود را نجات دهند. او حالا نه‌تنها قاتل یک افسر اس‌اس نازی است بلکه از نظر دولت فرانسه هم‌چنان یک خائن محسوب می‌شود. زیرا عملیات‌ها تحت نظر دولت فرانسه به انجام می‌رسند.
اس‌اس به ویلی مشکوک است و با پیدا شدن گوشه‌های پنهان و آشکار پازل قتل افسرش، دیگر در هویت قاتلان شکی باقی نمانده است. وقتی او را با کوله‌باری از جرایم متهم می‌کنند،‌ برایش راهی جز قبول قتل و خیانت باقی نمی‌ماند. اینجا افسر درجه یک اس‌اس در شهر تحت اشغال به او یک فرصت می‌دهد تا جان خودش،‌ فامیلش و شریک جرمش با فامیل او را نجات دهد. این یک نوع تهدید نیز تلقی می‌شود. یعنی در صورت عدم عم‌کاری تمام نام‌برده‌گان از تیغ خواهند گذشت. فرصتی که به او داده می‌شود خیانت به گروه‌های مقاومت و یهودیان ساکن در آن شهر است. یعنی از جاسوس خودی معلومات غلطی می‌فرستند که باعث دست‌گیری اعضای برجسته‌ی گروه مقاومت و یهودیان شهر شود. آرزو داشتم ویلی این پیش‌نهاد را نپذیرد. اما استدلالی که ویلی می‌کند مرا به عنوان یک ناظر بی‌طرف به درستی و نادرستی توقع از یک قهرمان مشکوک ساخت. او گفت: (من هم مثل شما انسان هستم. من هم می‌خواهم بیشتر زنده بمانم و برخلاف تصور غریزه‌ی بقاست که در صدر نیازهای بشر قرار دارد!)
شاید به انتخاب او شک کنیم. شاید او را ملامت کنیم. اما مگر جاسوسان کمی در گرد و اطراف می‌شناسیم که با افتخار زندگی می‌کنند؟

همچنین بخوانید: دوازدهمین پیروزی؛ فرید بشارت حریف فرانسوی‌اش را شکست داد

نوشته های مرتبط :