از روزی که به ایران آمدهام، هر از گاهی با شماری از دوستان سری میزنم به اماکن تاریخی و مزارات معروف خراسان رضوی.
دو شهری که بارها رفتهام، توس و نیشابور است.
هر باری که دوستی از افغانستان میآید و از من میخواهد که ایشان را به سیاحت ببرم، یا او را توس میبرم و یا هم به نیشابور.
باری یکی از دوستان به شوخی گفت: «برادر، اینجا نیامدهایم که قبرپالی کنیم، ما را به یگان مکان تفریحی و سیاحتی ببر که لذت ببریم.»
حق با او بود، اما با این همه من نمیتوانم از توس دل بکنم و دوستانی را که تازه از افغانستان آمده اند به توس نبرم.
توس یکی از کهنشهرهای خراسان قدیم است و نام این شهر با چهارشخصیتی گره خورده که هر کدام یادآور عظمت و درخشندگی تمدن نیاکان ما میباشد.
این چهار شخصیت، عبارتند از: حکیم ابوالقاسم فردوسی، خواجه نظامالملک طوسی، امام محمد غزالی و خواجه نصیرالدین طوسی.
فردوسی توسی
حکیم ابوالقاسم فردوسی را که البته همهی ما میشناسیم. او همان سراینده و خالق کتاب حماسی «شاهنامه» است، حماسهی ملی فارسیزبانان، است که شهرت جهانی دارد. فردوسی، دهقانزادهای بود از شهر توس. آغاز زندگی او در عصر سامانیان بوده است؛ فرمانروایان تاجیکتباری که در تاریخ به علمپروری و فرهنگدوستی و احیای زبان پارسی شهره است.
ابوالقاسم فردوسی، کار سرودن شهنامه را در عصر سامانیان بر پایهی شاهنامهی منصوری آغاز کرد و در عهد سلطنت غزنویان به پایان رساند.
مشهور است که فردوسی با آفرینش شهنامه، زبان فارسی را احیاء کرد، اما محققان میگویند که این زبان بسیار قبل از او احیا شده بود و فردوسی در واقع احیاگر اسطورههای ایران باستان است، نه زبان فارسی. این حرف محققان به واقعیت نزدیکتر است.
آرامگاه فردوسی، در شهر توس واقع است و همه ساله گردشگران بسیاری از سراسر جهان از آن بازدید میکنند.
و آن «تاجیک بزرگ»، خواجه نظامالملک توسی
یکی از چهرههای شاخص دیگری که از شهر توس برخاسته است، خواجه نظامالملک طوسی، وزیر مقتدر سلجوقیان و نویسنده کتاب «سیاستنامه» است.
منابع تاریخی، نام کامل او را ابوعلی حسن ابن اسحاق طوسی ذکر کردهاند. او از تخمهی دهقانان/تاجیکان سبزوار بود. اما چون پدرش در عصر غزنویان مسوولیت اداره امور مالیه طوس را به عهده داشت و در آن شهر زندگی میکرد، چنانکه ابن خلیکان روایت کرده است، او در ۲۱ ذیالقعدهی سال ۴۰۸ هجری قمری در نوقان توس به دنیا آمد.
خواجه نظامالملک طوسی، درسهای مقدماتی را نزد پدر خود آموخت و در سن یازدهسالگی حافظ قرآن شد و به تحصیل خود در علوم مختلف ادامه داد.
خواجه نظامالملک در تاریخ به عنوان یک چهرهی چندبُعدی شناخته میشود: سیاستمدار بزرگ، محدث، مولف کتاب «سیاستنامه» و بنیانگذار مدارس نظامیه.
او به مدت ۳۰ سال، وزیر سلطنت سلجوقیان بود و در واقع همه کارهی دربار سلجوقی.
مورخان در بارهی اقتدار او میگویند که: «او تنها یک وزیر نبود، بلکه جایگاهی برتر از سلطان داشت. قلمرو سلطنت ملکشاه از آمودریا تا هیاطله و بابالابواب و خراسان و عراق و سوریه و آناتولی… از کاشغر که دورترین شهر ترکستان بود تا بیتالمقدس، و از حوالی قسطنطنیه تا اقیانوس آرام بسط یافته بود. با اینهمه، با حضور خواجه، او (ملکشاه) تنها نامی بیش نبود. او خود را تنها به شکار و عیش و شهوت مشغول داشته بود. این خواجه بود که امور را به تنهایی تمشیت مینمود و حاکم مطلق بود. هیچ کاری، بزرگ و کوچک از پیش چشم او دور نمیماند.»
در باب اقتدار خواجه نظامالملک آوردهاند که وقتی ملکشاه برایش نوشت که تو وزیری و من سلطان و اگر دستور بدهم دوات صدارت را از تو میگیرند، خواجه در پاسخ گفت: «دوات صدارت من با تاج سلطنت تو وابسته و همراه است. هر وقت دوات را برگیری، تاج نیز از سر تو برگرفته خواهد شد.»
در حکمی که ملکشاه برای گسترش صلاحیتهای خواجه صادر کرده است، از او به عنوان «بهترین تاجیکان» نام بردهاست.
متن حکم چنین است: «چون حضرت تبارک و تعالی و تقدس از آدمیان به پادشاهی مرا برگزید و در جهانداری خلیفه گردانید و همچنین او را که بهترین تاجیکان است و در این روزگار به مثل او خواجه کس ندیده و نشنیده و ما او را به جایگاه پدر دانستیم و مملکت را و خود را و لشکر را بدو سپردیم، اکنون خواستیم که جهانیان را معلوم گردد که ما با او چگونهایم و از بهر مردم این تشریفات فرمودیم و حکم تو را بر همه روان کردیم که آنچه تو کنی و گویی گفته و کرده ما باشد و عهده هر دو جهان بر تو افکندیم تا در این جهان خلق را آسوده داری و نگذاری که ظلمی رود یا رنجی رسد و لشکر را وظیفه و جامگی به وقت رسانی و جهان را آبادان سازی.»
خواجه نظامالملک سرانجام در پاییز سال ۴۷۱ هجری خورشیدی به ضرب خنجر یکی از پیروان فرقهی اسماعیلی کشته شد.
آرامگاه خواجه نظامالملک در اصفهان قرار دارد.
امام غزالی توسی
یکی از چهرههای معروف دیگر توس، امام محمد غزالی است. او از دانشمندان معروف جهان اسلام در سدهی پنجم است و و درغرب بیشتر با نامهای Al-Ghazali و Algazel شناخته میشود.
غزالی از شاگردان معروف امام الحرمین جوینی بود و در نیشابور نزد او درس خوانده بود. او بعدها سر مدرس نظامیه بغداد شد و بیشتر از هر کسی دیگری روی معرفت دینی مسلمانان تاثیر گذاشت.
غزالی نخستین کسی است که در تاریخ تمدن اسلامی در میان اهل تسنن، لقب «حجهالاسلام» را کسب کرده است.
در عصر غزالی شاید علمای دیگری نیز بودند که همتراز او میبودند، اما آنچه باعث شد تا غزالی لقب «حجتالاسلام» را کسب کند و به سرمدرسی نظامیه بغداد برسد، حمایت سیاسی سلجوقیان از او و حمایت او از دربار سلجوقیان بود. زمینهی این حمایت متقابل و دوسویه هنگامی فراهم شد که غزالی در اردوی نظامی به دیدار خواجه نظامالملک طوسی رفت و از سوی او استقبال نیز شد.
پس از این دیدار، پیوند میان «قدرت سیاسی» سلجوقیان و «دانش دینی» غزالی برقرار گردید و در همان آوان، پیغامرسان میان ملکشاه سلجوقی و المقتدی خلیفه بغداد شد و سپس به سرمدرسی نظامیه بغداد دست یافت.
کسانی که کتابهای غزالی را خوانده باشند، میدانند که او در آثار خود اکثرا دشمنان خلیفه بغداد و سلجوقیان و خواجه نظامالملک را مورد انتقادهای استادانه قرار داده است.
شخصیت غزالی در تاریخ تمدن اسلامی، شخصیت جنجالبرانگیزی است. بسیاریها را به عنوان عامل سرکوب فلاسفه و اهل خرد و مسبب اصلی جزماندیشی و تصلب فکری در تمدن اسلامی میدانند.
امروزه در شهر توس، بقایای مدرسه امام محمد غزالی کشف گردیده است و گردشگران بسیاری از آن دیدن میکنند. همچنان در توس، مقبرهای منسوب به او نیز تازه کشف گردیده است که هنوز کاربازسازیاش آغاز نشده است.
خواجه نصیرالدین توسی
چهارمین توسی بزرگ، خواجه نصیرالدین توسی است. نام کامل او ابوجعفر محمد بن محمد بن حسن طوسی است. از او با القاب مانند «محقق طوسی» و «استادالبشر» و «خواجه» یاد میشود. فیلسوف، متکلم، فقیه و همهچیزدان بوده است.
ابن خلدون، او و امام فخرالدین رازی را بزرگترین دانشمندان مسلمان خراسان و ایران دانسته است.
عمده شهرت او، به سبب تالیف شروحاتی بر آثار ابن سینا است. او را احیاگر فلسفه مشایی در عصر مغولان میدانند.
در بارهی نقش سیاسی او نیز گفته اند او بود که با پیوندهای سیاسی که با مغولان ایجاد کرد، تقریبا آنها را اهلی، متمدن و رام ساخت. میگویند که هلاکو بدون مشورت خواجه نصیر، هیچ تصمیمی نمیگرفت، به هیچ سفری نمیرفت و هیچ حکمی را صادر نمیکرد.