آدمی هر قدر از زادگاه و دیاری که در آن چشم به دنیا گشوده است دور بماند، دل کندن از آن آسان نیست. هیچ غربتی نمیتواند پیوند انسان را با خاک، آب و هوای وطن بگسلد. من نیز در این غربت ناخواسته، هر روز به افغانستان و بهویژه خوستها میاندیشم؛ جایی که زادگاه من است، از هوای آن نفس کشیدهام و از محبت بیپایان مردمانش بهرهمند شدهام. جایی از روسو فیلسوف فرانسوی خواندم؛«هر انسانی دو وطن دارد: یکی آنکه در آن زاده شده، و دیگری آنکه او را میپذیرد. اما نخستین وطن همیشه در دل انسان جای ویژهای دارد». من در خوستها زاده شدم، نفس کشیدم، رشد کردم و به ثمر رسیدم.
خوستها در حاشیهی ولایت بغلان و در فاصلهای دور از مرکز آن موقعیت دارند. این شهرستانها(خوست، فرنگ و گذرگاه نور) در تاریخ و فرهنگ کشور سهم برجستهای داشتهاند. مردم این خطه با دلاوریهایشان در روزهای اشغال و تجاوز، همواره در صف نخست مبارزه ایستادهاند و از آزمون انجام مسوولیت در قبال وطن نیز سربلند بیرون آمدهاند. با این همه، هنوز نبود راههای مواصلاتی معیاری، بهویژه در دو گذرگاه «پلفی» و «سچی»، سالهاست جان مردم را میگیرد. با وجود میلیاردها دالر کمکهای جهانی و وعدههای مکرر حکومتها، این مسیرها همچنان به «کوتلهای مرگ» شهرت یافتهاند.
این جغرافیای فرهنگی-تاریخی با وجود داشتن شمار زیادی از فرهنگیان، تحصیلکردگان و کادرهای توانمند در عرصههای مختلف، همچنان از ابتداییترین امکانات زندگی مدرن محروم است. یکی از برجستهترین جلوههای این محرومیت، نبود راههای مواصلاتی معیاری است. مردم این شهرستانها هنوز از داشتن یک جادهی هموار و ایمن که آنان را به مرکز ولایت وصل کند، بیبهرهاند.
در هر چهار فصل سال مخصوصن فصل سرما که این گذرگاه با برف پوشیده میشود و مسیر یخبندان شدیدی را تجربه میکند، خبر واژگونی موترها در مسیرهای کوتل پلفی و کوتل سچی تکرار میشود؛ مسیرهایی که تنها گذرگاه مردم خوستها به مرکز بغلان است. همین چند روزی قبل موتری بر اثر خرابی جاده در کوتل پلفی از مسیر منحرف شد و با تمام سرنشیناناش به سمت درهی عمیقی سقوط کرد، در نتیجه چهاردهتن کشته و زخمی به جای گذاشت. چند روزی از آن فاجعه نگذشته بود که حادثهی دیگری در کوتل سچی اتفاق افتاد و چندین مجروح داشت. حوادث اینچنینی در این مسیر، جانهای بسیاری را گرفته، خانوادههای زیادی را داغدار ساخته و جوانان برومندی را از آغوش جامعه ربوده است.
متأسفانه طی بیست سال گذشته، با وجود میلیاردها دالر کمکهای جهانی که به افغانستان سرازیر شد، هیچ اقدام جدی و پایدار برای بازسازی این دو گذرگاه صورت نگرفت. کوتل «پلفی» و «سچی» همچنان بهعنوان مسیرهای خطر و مرگ باقی ماندهاند و مردمان خوستها هر روز با بیم و هراس از آن عبور میکنند.
این کمتوجهی، در حقیقت نمادی از بیعدالتی و سیاستهای کوتاهنگرانهی حکومتهاست که همواره بر مناطق مرکزی و پرجمعیت تمرکز کرده و شهرستانهای دوردست را به فراموشی سپردهاند. مردمانی که روزگاری برای برپایی همین رژیمها جانفشانی کردند، امروز سهمشان تنها محرومیت و بیمهری است.
با نزدیک شدن فصل سرما ضرورت بازسازی و بهسازی این دو کوتل، اکنون یک مطالبهی فوری و حیاتی است. این پروژه نه تنها در کاهش تلفات انسانی نقش دارد، بلکه زمینهی رشد اقتصادی، تسهیل دسترسی به خدمات صحی و آموزشی، و رونق بازارهای محلی را نیز فراهم خواهد ساخت. راههای مواصلاتی شریانهای اصلی زندگی یک جامعهاند و محرومیت از آن، به معنای محروم ماندن از توسعه و پیشرفت است.
از اینرو، بهطور جدی از نهادهای مسوول، نهادهای بینالمللی کمککننده و سازمانهای فعال در عرصهی بازسازی تقاضای توأم با امید اینست که بازسازی کوتل پلفی و کوتل سچی را در اولویت برنامههای کاری خود قرار دهند. علاوه بر این، باید توجه بیشتری به این مناطق محروم معطوف کنند. این انتظار بهجاست که پروژههای زیربنایی در افغانستان، عادلانه و متوازن توزیع شوند، نه آنکه بخشی از کشور به قیمت فراموشی بخش دیگر آباد گردد.
همچنین، از شخصیتهای خیر، تاجران ملی و بومی و نهادهای خیریهی داخلی و خارجی انتظار میرود که در این امر مهم سهم بگیرند. سرمایهگذاری در این پروژه تنها کمک به بازسازی دو مسیر نیست، بلکه اقدامی برای نجات جان انسانها، ایجاد امنیت جادهای و فراهم کردن زمینهی یک زندگی امنتر برای هزاران خانواده است.
مردم خوستها با پشتوانهی فرهنگ، دانش و دلاوری تاریخیشان، شایستهی اینهمه محرومیت و بیتوجهی نیستند. اکنون زمان آن رسیده است که صدای آنان شنیده شود و گامی عملی برای پایان دادن به وضعیت ناگوار مواصلاتی این منطقه برداشته شود. بازسازی کوتل پلفی و سچی در کنار اینکه یک ضرورت عمرانی است، یک مسئولیت انسانی و ملی نیز به شمار میرود که حکومتها، نهادهای بینالمللی و افراد خیر باید بیدرنگ به آن پاسخ دهند.