با سقوط دولت جمهوریت و حاکمیت دوبارۀ طالبان درافغانستان، به تاریخ ۱۵ اگست ۲۰۲۱، تمام دستآوردها و ساختارهای بیست سال اخیر دولت و ملت فرو پاشید و به یکبارهگی دگرگون شد. دراین میان، رسانهها و آزادی بیان که بزرگترین دستآورد دو دهۀ پسین تلقی میشد بیشتر از هر نهاد دیگر آسیب دید.
گروه طالبان از نخستین روزهای حاکمیت شان، تلاش کردند آزادی بیانرا خفه و برنامههای نشراتی رسانهها را در اختیار خود درآوردند. این گروه با اعمال فشار و وضع محدودیتهای بیسابقه، توانستند برخی از رسانهها را غیرفعال و نشرات برخی دیگر را در اختیار خود بگیرند.
امروز بیشتر رسانهها بهدلیل فشارهای اعمال شده ازسوی طالبان و نبود بودیجه، از فعالیت بازمانده و تعداد محدودیکه به فعالیت خود ادامه داده و اکنون بهوسیلۀ تبلیغاتی طالبان مبدل شدهاند.
طالبان تا حدی بر رسانههای افغانستان تسلط دارند که حتّا پالسی و فهرست نشرات روزمرۀ رسانهها را ترتیب میکنند و وزارتهای اطلاعات و فرهنگ، امر بهمعروف و ریاست استخبارات این گروه، بر محتوای نشراتی رسانهها نظارت و کنترول شدید دارند.
همچنان موضوع برنامهها، مهمانان، کارشناسان و تحلیلگران برنامههای سیاسی و میزهایگرد، از سوی جنگجویان طالبان انتخاب میشود تا هیچ حرف و حدیثی، خلاف رژیم حاکم از دهنی بیرون نشود. خبرنگاران در داخل افغانستان نیز یا از ترس طالبان یا از تمایل به این گروه، با تهیۀ برنامهها و گزارشهای خبر، جنگجویان طالبان را نیروهای امنیتی افغانستان خطاب نموده، به این گروه تروریستی مشروعیت داخلی میدهند.
خبرنگاران نیز درافغانستان زیر حاکمیت طالبان با گذاشتن ریش، پوشیدن لنگی و حجاب طالبانی، چهرۀ رسانهها را شبیه مدرسههای جهادی ساخته و ماهیت و رسالت کار رسانهیی را دگرگون نمودهاند.
نهادهاییکه زیرنام حامی خبرنگار درافغانستان فعالیت دارند، در تلاش سفید نشاندادن طالبان هستند و طی سفرهای سازمان یافته از سوی رژیم طالبان، برای این گروه در خارج از کشور لابیگری میکنند.
گروه طالبان با درک اینکه رسانهها نقش شگفتانگیز در تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی داشته و قدرت رسانه درجهان امروز حرف نخست را در مدیریت افکار عمومی میزند، با گرفتن مدیریت این نهادها، تمام برنامه و عقاید خود را به اذعان جامعه تطبیق و عملی میکنند.
در سه سال گذشته، طالبان علیالرّغم به دست گرفتن فعالیت رسانههای افغانستان، هزاران شبکۀ اجتماعی جدید ایجاد کرده و از طریق این شبکهها، تاریخ سیاه خود را سفید نمایی نموده، ذهنیت عام مردم را طالبانیزه میسازند.
طالبان پس از حاکمیت دوبارۀ شان، بیشترین تلاش خود را روی ایجاد مدرسههای جهادی و کنترول رسانهها متمرکز ساحتند؛ آنان میدانند با این کار میتواند سرعت تولید سربازان تازه نفس و تزریق تفکر طالبانی خود را بر تودهها چند برابر سازند.
آنچه هویداست، رسانهها و تبلیغات در تغییر و سمتوسودادن افکار عامه به طرز عجیبی عمل میکنند. درصورت تداوم رژیم طالبان و تبلیغات سازمان یافته و منظم این گروه، دیری نخواهد گذشت که جنگجویان آنان چند برابر شده و همهی مردم افغانستان با روحیه طالبانی سازگار خواهد شد.
برای اثبات آنچه تا اینجا گفتیم، لازم است یک مثال زندهیی کف دست خوانندهگان بگذاریم: در سال ۱۹۱۶، توماس وودرو ویلسون در آمریکا به پُست ریاستجمهوری انتخاب شد؛ درست در وسط جنگ جهانی اول. مردم کاملا آرامشطلب بودند و هیچ دلیلی برای شرکت در یک جنگ اروپایی نمیدیدند؛ اما حکومت ویلسون مصمم به جنگ و خونریزی بود و لاجرم میباییست دراین زمینه کاری انجام میداد. مبلّغان جنگطلبِ ویلسون یک کمیسیون تبلیغات دولتی بهنام کمیسیون«کریل» به راه انداختند که مؤفق شد در عرض ششماه، آن مردم صلحخواه و آرامشطلب را به جماعتی به گونهیی جنونآمیز وجنگطلب تبدیل کند که خواستار انهدام همه چیز درآلمان بودند و فریاد برمیآوردند که باید اعضای بدن آلمانیها را قطعهقطعه کرد و باید به جنگ رفت و جهان را نجات داد.
کار این کمیسیون تبلیغاتی بود موفق برای گشودن راه به سوی پیروزیهای بیشتر؛ درست درهمان ایام و پس از جنگ. دوباره همان شیوهها به کار گرفته شد تا وحشت از جنبشهای ضد کمونیستی را از بین ببرند؛ اصطلاحی که خودشان به کار میبردند که با برهم زدن اتحادیهها و بیرون راندن عناصر خطرناکی همچون آزادیخواهان و فعالان آزادی مطبوعات و اندیشههای سیاسی از دایرۀ فعالیتهای اجتماعی، تا حدودی موفق شدند. در اصل بزرگترین حامیان این فکر جراید و بنگاههای تجاری مالی وابسته بودند که در واقع سازماندهندگان ماجرا محسوب میشدند.
بلی؛ این قدرت رسانهها بوده که با نشانه گرفتن ذهنیتهای عامه، مردم صلحطلب و آرام امریکا را به جنگجویان خونخوار مبدل ساخت. امروز جامعه ومردم افغانستان دقیقاً درعین شرایط قرار دارند. طالبان خبرنگاران را مبلغان خود و رسانه را مرکز تبلیغات خود ساخته، به شدت در تلاشاند تا مردم را حامی رژیم خود ساخته و آنانرا سربازان جنگی تربیت کنند.
از نظر بنده، درچنین شرایط حساس و خطرناک که طالبان ذهنیت عامه از طریق رسانهها نشانه گرفتهاند و در صدد گسترش تروریزم درافغانستان هستند، مالکان رسانهها تا عادی شدن وضعیت و شکلگیری یک نظام مردم سالار، فعالیتهای رسانههای خود را متوقف و خبرنگاران عزیز بهجای تهیه گزارشهای اجباری به نفع طالبان، در جستجوی شغل دیگری باشند.
بر نخبهگان و نسل جدید افغانستان نیز لازم است تا با کنار گذشتن اختلافها، برای نجات کسور شان دست بهکار شوند و در براندازی نظام و برنامۀ شوم این گروه ضد بشری اقدام نمایند؛ درغیرآن تا چند سال دیگر هیچ قدرتی قادر به شکست رژیم طالب و تفکر طالبانی نخواهد بود.
نویسنده: کیومرث دانشآبادی