هگل بر این باور بود که آگاهی انسان در بستر تضاد ها و درگیری های تاریخی رشد میکند و این را سیر دیالکتیکی مینامید که شامل تز (وضعیت موجود و فکری غالب در یک جامعه یا دوره تاریخی)، آنتی تز (نیروی متضاد که تز را نقد میکند و خواهان تغییر آن است) و سنتز (مرحله تکامل یافته از تز و آنتی تز میباشد. اگر دیالکیتک هگلی را به عنوان چارچوبی برای تحلیل تحولات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در نظر بگیریم، متوجه میشویم که جامعه افغانستان نه فقط درگیر یک تضاد فعال بین تز و آنتی تز نیست، به علاوه