هفتم عقرب/آبانماه، روز کوروش کبیر، یادآور یکی از درخشانترین چهرههای تاریخ و نماد شکوه انسانیت در دل قدرت است. کوروش، بنیانگذار امپراتوری هخامنشی، نه تنها یکی از بزرگترین فرمانروایان تاریخ ایران، بلکه یکی از نخستین پیامآوران اندیشهی آزادی، تساهل دینی و کرامت انسانی در جهان باستان است.
سخنی که از او نقل شده ــ «بگذارید هرکسی به آئین خویش باشد، زنان را گرامی بدارید، فرودستان را دریابید…» ــ چکیدهی فلسفهی سیاسی و اخلاقی اوست. در این کلمات، اندیشهای نهفته است که فراتر از قدرت نظامی و فتح سرزمینهاست؛ اندیشهای که بر حرمت انسان، تنوع فرهنگی و عدالت اجتماعی تأکید دارد.
کوروش؛ پادشاهی که از انسان آغاز کرد
در روزگاری که جهان بر مدار شمشیر و خونریزی میچرخید، کوروش حکمرانی را با عقلانیت و احترام به انسان آغاز کرد. او در سال ۵۵۰ پیش از میلاد، با متحد ساختن پارس و ماد، امپراتوری عظیم هخامنشی را بنیان نهاد؛ اما بزرگترین میراث او نه در فتوحات نظامی، بلکه در «منشور کوروش» ــ که بسیاری آن را نخستین اعلامیهی حقوق بشر میدانند ــ تجلی یافت.
در این منشور که بر استوانهای گِلی در بابل نگاشته شده، کوروش خود را «دوست مردم بابل» مینامد و از بازگرداندن خدایان و مردمان تبعیدشده به سرزمینهایشان سخن میگوید. این رویکرد در روزگاری که پادشاهان با فتح هر شهر، مردم آن را به بردگی میکشیدند، شگفتانگیز است. کوروش نه تنها بردگان را آزاد کرد، بلکه در اندیشهی او، آزادی، عدالت و مدارا سه اصل بنیادین حکومت بودند.
کوروش بر این باور بود که قدرت بدون عدالت پایدار نیست. در منابع تاریخی آمده است که او با مردم خود نه به عنوان رعیت، بلکه بهمنزلهی شهروند رفتار میکرد. در آیین سیاسی او، تفاوت قومی و دینی جایی نداشت. هر قومی در قلمرو او میتوانست به آیین و زبان خود بماند، معابدش را آباد کند و در آرامش زندگی نماید.
این اندیشه، قرنها پیش از آنکه فلاسفهی سیاسی غرب از «قرارداد اجتماعی» و «حقوق طبیعی انسان» سخن گویند، در فلسفهی حکمرانی کوروش حضور داشت. او به معنای واقعی کلمه، پادشاهی «مدرن» در جهان باستان بود؛ فرمانروایی که میدانست مشروعیت حکومت نه از شمشیر، بلکه از رضایت مردم میآید.
آئین کوروش؛ پیوند دین و خرد
آئین کوروش، در پیوندی ژرف با آموزههای ایران باستان، بر سه اصل بنیادین استوار بود: پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک. این سهگانه، نه شعاری مذهبی، بلکه چارچوبی اخلاقی برای زیستن بود. کوروش در گفتار و کردار، همواره بر خردورزی، مدارا و رعایت حرمت انسان تأکید میکرد. در منش سیاسی و دینی او، انسان آزاد است تا خدای خویش را پرستش کند و از وجدان خود پیروی نماید؛ و این، همان جوهرهی «آزادی وجدان» است که قرنها بعد، در فلسفهی مدرن غرب به رسمیت شناخته شد.
میراث کوروش در طول قرنها همچنان زنده مانده است. نام او نهفقط در تاریخ ایران، بلکه در متون یونانی، عبری و حتی اروپایی به عنوان پادشاهی عادل و خردمند آمده است. هِردوت، تاریخنگار یونانی، دربارهی او نوشت: «کوروش بیش از هر فرمانروایی دیگر، مردم را به نیکی و مهربانی فرمان داد.»
در فرهنگ ایرانی نیز، کوروش همواره نماد وحدت، خرد و آزادگی بوده است. او نخستین کسی بود که نشان داد میتوان قدرت را با عدالت، و سلطنت را با انسانیت آشتی داد.
سخن پایانی
در جهانی که هنوز هم از تبعیض، جنگ و استبداد رنج میبرد، یاد کوروش، یادآور حقیقتی استوار است: قدرت، زمانی ارزشمند است که در خدمت انسان باشد. او پادشاهی بود که بهجای ترس، عشق را بنیاد فرمانروایی خود ساخت و بهجای بردگی، آزادی را ارج نهاد.
هفتم عقرب/آبان، روز بزرگداشت کوروش کبیر، تنها یادآور یک پادشاه باستانی نیست؛ بلکه روز تجلیل از اندیشهای است که انسان را در مرکز هستی مینشاند و جهان را به تساهل، عدالت و مهر فرا میخواند.
درود بر او که فرمود:
«بگذارید هرکسی به آئین خویش باشد… گسستن زنجیرها آرزوی من است.»