در سالهای اخیر، اروپا شاهد افزایش حملات افراطگرایانه با انگیزههای مذهبی بوده است. یکی از نمونههای بارز آن، حمله فرهاد نوری، مهاجم افغان، به تجمعی در شهر مونیخ در فوریه ۲۰۲۵ بود که منجر به کشته شدن دو نفر و زخمی شدن بیش از ۴۰ تن شد. اخیرا دادستانی فدرال آلمان اعلام کرد که این حمله با انگیزه مذهبی افراطی صورت گرفته و آن را تهدیدی علیه نظم دموکراتیک آزاد دانست. این حادثه، بار دیگر ضرورت بررسی ریشههای افراطگرایی در اروپا را برجسته کرد.
با این وجود اگر به ریشه و عوامل اصلی رشد افراطگرایی در اروپا نگاه شود، دیده می شود که عوامل متعدد از جمله سیاستهای داخلی و خارجی کشورهای غربی، تعامل با گروههای افراطی، اسلامهراسی، جنگهای تحمیلی و توهین به مقدسات اسلامی، زمینهساز این بحران شدهاند.
تعامل با طالبان و گروههای افراطی؛ بذر افراطگرایی در خاک اروپا
یکی از عوامل مهم در رشد افراطگرایی، نزدیکی و تعامل برخی دولتهای غربی با گروههای افراطی مانند طالبان، داعش و … به طور پنهانی و آشکار است. پس از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان در سال ۲۰۲۱ و تعامل با طالبان توسط برخی کشورها، پیام روشنی به افراطگرایان در سراسر جهان ارسال شد: خشونت میتواند به قدرت منجر شود. این تعاملات، مشروعیت سیاسی برای گروههایی فراهم کرده که سابقه طولانی در نقض حقوق بشر دارند. به گفته سازمان دیدهبان حقوق بشر، طالبان در دوره اخیر حکومت خود مرتکب نقض گسترده حقوق زنان، اقلیتها و خبرنگاران شدهاند.
از سویی دیگر به قدرت رسیدن الجولانی سرکرده گروه تحریر الشام در سوریه که سابقه عضویت در داعش را دارد و تعامل نزدیک اروپا و غرب با آن نیز در جای خودش قابل تامل است.
بنابراین، مهاجرانی که از این کشورها به اروپا میآیند، گاه با ذهنیتهایی افراطی وارد جوامع غربی میشوند. فرهاد نوری، مهاجم حادثه مونیخ، در سال ۲۰۱۶ به عنوان پناهجوی خردسال بدون همراه وارد آلمان شد. هرچند درخواست پناهندگی او در سال ۲۰۲۰ رد شد، اما در سال ۲۰۲۱ مجوز اقامت دریافت کرد. این روند نشان میدهد که برخی افراد با پیشینههای نامشخص و آسیبپذیر، ممکن است در شرایط خاص به افراطگرایی گرایش پیدا کنند.
اسلامهراسی سازمانیافته؛ سوختی برای آتش افراطگرایی
اسلامهراسی در اروپا به یک پدیده ساختاری تبدیل شده است. در بسیاری از کشورهای غربی، رسانهها و سیاستمداران با استفاده از آزادی بیان، به طور مستقیم یا غیرمستقیم به ترویج ترس از اسلام میپردازند. ممنوعیت حجاب در مدارس و ادارات دولتی در فرانسه و بعضی کشورهای اروپایی، تصویب قوانین محدودکننده برای ساخت مساجد یا پخش اذان، و حتی محدودیت در پوشش اسلامی، احساس طردشدگی را در مسلمانان تقویت میکند.
در گزارش سالانه شورای مسلمانان بریتانیا آمده است که «اسلامهراسی در رسانهها و سیاستگذاریها به شکل نهادینهشده وجود دارد و این امر موجب افزایش احساس بیگانگی در میان مسلمانان شده است.» این فضای خصمانه، برخی جوانان مسلمان را به سوی افراطگرایی سوق میدهد، زیرا احساس میکنند که هویت و باورهایشان در خطر است و هیچ جایی برای ابراز آن در جامعه وجود ندارد.
جنگهای تحمیلی و حمایت از اسرائیل؛ عامل واکنشهای خشونتآمیز
حمایت بیقید و شرط کشورهای غربی از رژیم اسرائیل در جنگهای غزه و سرکوب فلسطینیان، یکی دیگر از عوامل تحریک احساسات مسلمانان است. در جریان جنگ اخیر غزه، که حدود ۲۰۰ هزار فلسطینی کشته و زخمی شده اند؛ با این حال، بسیاری از دولتهای غربی از محکوم کردن اقدامات اسرائیل خودداری کردند و حتی به ارسال کمکهای نظامی ادامه دادند.
این حمایتها، به ویژه در رسانهها و مجامع بینالمللی، به عنوان جانبداری از ظلم و جنایت تلقی میشود. تصاویر کودکان کشتهشده در غزه، احساسات مسلمانان را جریحهدار میکند و عدم محکومیت جنایات اسرائیل توسط دولتهای غربی، به عنوان تبعیض و بیعدالتی دیده میشود. برخی افراد، مانند مهاجم مونیخ، ممکن است این بیعدالتی را دلیلی برای انتقامگیری از شهروندان غربی بدانند و خشونت را راهی برای پاسخ به آن تلقی کنند.
بازی سیاسی غرب با افراطیون؛ از ایجاد تا رهاسازی
تاریخ نشان داده که کشورهای غربی در موارد متعدد از گروههای افراطی برای اهداف ژئوپلیتیکی خود استفاده کردهاند. از حمایت آمریکا از گروه القاعده در دهه ۸۰ تا نقش مشکوک در شکلگیری داعش در سوریه، این بازی خطرناک پیامدهای سنگینی داشته است. هیلاری کلینتون، وزیر خارجه وقت آمریکا، در سخنرانیای در سال ۲۰۱۱ اذعان کرد که «برخی از گروههایی که امروز با آنها میجنگیم، در گذشته توسط ما ایجاد و حمایت شدهاند.»
گروههایی که ابتدا به عنوان «مبارزان آزادی» معرفی شدند، بعدها به تهدیدی جهانی تبدیل شدند. این سیاستها، اعتماد مسلمانان به نیت واقعی غرب را خدشهدار کردهاند و افراطگرایان از این تناقضها برای جذب نیرو و مشروعیتبخشی به اقدامات خود استفاده میکنند.
توهین به مقدسات اسلامی و محدودیتهای مذهبی؛ جرقهای برای افراطگرایی
آخرین و شاید مهمترین عامل، توهین به اسلام و شخصیتهای مقدس آن در جوامع غربی است. انتشار کاریکاتورهای پیامبر اسلام توسط نشریاتی مانند شارلی ابدو، ممنوعیت حجاب در مدارس، و سلب آزادیهای مذهبی، احساسات مسلمانان را به شدت تحریک میکند. در سال ۲۰۲۰، رئیسجمهور فرانسه از انتشار کاریکاتورها دفاع کرد و آن را بخشی از آزادی بیان دانست، امری که موجی از اعتراضات در جهان اسلام به راه انداخت.
این اقدامات، به عنوان حمله مستقیم به هویت دینی مسلمانان تلقی میشود و در برخی موارد، واکنشها به این توهینها به شکل خشونتآمیز بروز کردهاند. افراطگرایان از این فضا برای جذب افراد خشمگین و آسیبدیده استفاده میکنند و خشونت را به عنوان پاسخ مشروع به بیاحترامی و تحقیر معرفی مینمایند.
پایان سخن؛ افراطگرایی در اروپا یک تهدید جدی و چندبعدی است که نمیتوان آن را صرفاً به مهاجرت یا آموزههای مذهبی نسبت داد. این پدیده نتیجه تعامل پیچیدهای میان سیاستهای داخلی و خارجی، تبعیضهای ساختاری، و واکنشهای انسانی به ظلم و بیعدالتی است. برای مقابله با افراطگرایی، اروپا باید از سیاستهای دوگانه در قبال جهان اسلام دست بردارد، با اسلامهراسی سازمانیافته مقابله کند، به جای حمایت از رژیمهای سرکوبگر مانند رژیم اسرائیل، از حقوق بشر و عدالت دفاع کند و آزادیهای مذهبی را برای همه اقلیتها تضمین نماید. تنها در این صورت است که میتوان امید داشت افراطگرایی به جای رشد، به حاشیه رانده شود و جوامع اروپایی به سوی همزیستی مسالمتآمیز حرکت کنند.