فرار از دین و گرایش جوانان مسلمان به فرهنگ غیراسلامی، همواره دغدغههایی را برای رهبران دینی، دینداران و خانوادههایی که به اصولی پابند هستد به وجود آورده و تهدیدی برای نسل جوان محسوب می شود. این مسئله در دهههای اخیر در جوامع مختلف اسلامی با شتاب و دگرگونی گسترده ناشی از تاثیر فضای مجازی همراه بوده است.
البته این پدیده همانطور که گفتیم، بیشتر میان جوانان نفوذ کرده و جامعه هدف جوانان می باشد. زیرا دوران نوجوانی و جوانی مهمترین دوران زندگانی انسانها محسوب می شود. در این دوران، تحولات عظیمی در درون فرد روی می دهد که آینده فرد را میسازد. در این سنین، افراط و تندروی، غرور، خودشناسی، تردید، اضطراب، خیالات، تهور، استدلال قوی و هوش در بالاترین درجه خود قرار دارد و این کنشها به اوج می رسد.
اما در این میان آنچه به عنوان پرسش اصلی مطرح است، چرایی گرایش بعضی از جوانان به عبور از دین و آموزههای آن است؛ امری که در سال های پسین بیشتر شاهد آن هستیم. برای پاسخ به این پرسش و دغدغه در این مورد، چندین دلیل عمده وجود دارد که در ذیل آنچه را از مقالات و کتابهای دیگر گرد آوری کرده می آوریم؛ اما یک نکته قابل تامل این است که علمای دینی و خانوادههای دغدغهمند کمتر به سراغ پاسخ منطقی رفته و در این میان یا به سرکوب و طرد جوانان رو آورده اند یا هم شانههای شان را بالا انداخته و از این مسئله عبور کرده اند. به هر حال نکاتی را که در بعضی کتابها و مقالات مرتبط با همین عنوان خواندیم، اینجا شریک میسازیم تا باشد که گوشهای از علل دینگریزی شماری از جوانان تبیین گردد.
البته عوامل متعدد و مختلف در زمینه گریز جوانان و افراد جامعه از دین و عبور از اصول مکتبی وجود دارد که پرداختن به همه آن عوامل تحقیق و پژوهش گسترده را لازم دارد، ولی به صورت گذرا در این مطلب به چند نکته مهم در این زمینه اشاره میکنیم:
فقر: فقر را در اکثر آیینها از جمله اسلام، یکی از عوامل دینگریزی یا تضعیف عقاید دینی گفته اند. در یکی از آثار استاد مطهری خواندم که وی بدترین آفت جامعه را فقر گفته بود که منتهی به جرائم مختلف و در نهایت نابودی تیپ شخصیتی افراد از دینمداری به بی دینی میشود. حدیثی هم از امام علی نقل شده که ظاهرا به یکی از فرزندانش گفته است: «فرزندم! از فقر بر تو ترسانم؛ پس از آن به خدا پناه ببر که فقر، دین را میزداید و عقل را پریشان میکند و دشمنی پدید میآورد.» بنابر این یکی از مهمترین عوامل گریز از باورها فقر می باشد که انسان را تهی از ارزشها می کند.
عمل خلاف ارزشها از سوی برخی عالمان دینی: آنچه امروز در جوامع اسلامی و اخصا جامعه افغانستان مشاهده میشود، مهمترین عامل گریز جوانان از دین، فساد و عملکرد ناشایست رهبران و عالمان دینی است. زیرا وقتی جوانان و مردم میبینند که مدعیان رهبری جامعه و دین به گفتار خویش ایمان ندارند و برخلاف دستورات دین عمل میکنند و از باورهای اسلامی و دینی در راستای منافع شخصی و گروهی خود استفاده میکنند، در صداقت دعوتشان شک میکنند و در انجام اعمال دینی دچار تزلزل میشوند.
خشونت آفرینی رهبران جامعه: افراد جامعه به ویژه جوانان انتظاری که از دین دارند، انتظار صلح و پیشرفت و ترقی در سایه آرامش است. در واقعیت امر هم همین گونه است که دین، پیامآور محبت و هدایت برای انسانهاست. اساس دین اسلام که مورد نظر ما است، با خشونت سازگار نیست. اما متاسفانه در جامعه مورد نظر ما (افغانستان) برای تبلیغ و ترویج آن بیشتر از خشونت استفاده شده و میشود. در حالیکه در قرآن آمده است که در دین هیچ اجباری نیست و راه از بیراهه به خوبی آشکار شده است؛ اما متولیان به خشونت رو آورده و حتی ریش و پشم افراد جامعه را با متر اندازه میکنند. خوب وقتی اعمال خشونتآمیز مانند قتل فرخنده و سیلی خوردن جوانان به خاطر کوتاه بودن ریش و امثال آن صورت گیرد، طبیعی است که گریز از دین سرعت میگیرد.
دفاع غیر عقلانی از دین: یکی از موارد مهم دینگریزی جوانان در سال های اخیر در افغانستان، فاصله بین ترویج آموزهها با عقل محوری آن بوده است. در حالیکه اسلام دین فطری و عقلانی و متکی بر برهان و استدلال است، اما نامعقول جلوه دادن دین ازسوی برخی افراد سبب شده تا گریز از دین و حتی تمسخر آن در جامعه ترویج گردد. همین دیروز مطلبی در فیسبوک خواندم که یک جوان از چند ملایی که ظاهرا پیوند غیرعقلی بین دین و بعضی مسائل اجتماعی و فن آوری زده بوده، به شدت انتقاد کرده بود. بنابراین دفاع غیر عقلانی از دین، معرفی نادرست دین و تبیین نارسای مفاهیم دینی، مردم را از دین گریزان میکند. پس باید تلاش شود که چهره عقلانی و منطقی دین به صورت روشن تبیین و از هرگونه روش غیر منطقی اجتناب گردد.
تبلیغات و توطئه دشمنان دینی: یکی از عوامل گریز از دین، تبلیغات دروغین و توطئههای دشمنان است. دشمنان دین، به ویژه دین اسلام، از این آیین به خاطر نقش آن در مسائل اجتماعی همواره نگران بوده است. نگرانی از دین از این ناحیه توجیه پذیر است که دین مایه انسجام و محور دفاع جمعی را در مقابل هجمههای مختلف شکل میدهد. مطلبی از مرحوم سید قطب وجود دارد که گفته: در مصر سیاست آموزش و پرورش را طوری تنظیم کرده بودند که از برنامههای متعالی و فرهنگ اسلام به دانشجویان چیزی گفته نشود و به جای آن، شبههها و نابسامانیهایی را که مستشرقین پدید آورده بودند، به دانشجویان تدریس میشد، تا از این راه مسلمانان را از دین دور کنند و سرزمین های آنان را غارت نمایند.
تقلید و شخصیتپرستی نیز آفت تخریب شخصیت و باورها است. تقلید و شخصیتزدگی و پیروی کورکورانه از فرد، گروه، و اندیشهای، بدون دلیل و برهان، مانع گرایش به دین و خداپرستی می شود. به قول آیت الله محسنی: تقلید اگر پیروی افراد ناآگاه از افراد متخصص و کارشناس باشد عامل رشد و سلامت و تکامل جامعه بوده و ممدوح است. دانشها و آداب و رسوم سازنده از این طریق از نسلی به نسلی دیگر انتقال یافته است. ولی تقلید کورکورانه، مثل تقلید جاهل از جاهل یا عالم از جاهل، موجب گسترش فساد، اخلاق زشت، انحراف فکری، انواع خرافات و انتقال آن از نسلی به نسل دیگر میگردد.
خلاصه اینکه این موارد از مهمترین عوامل دین گریزی جوانان در جامعه قلمداد می شود. البته عوامل مهم دیگر از جمله آلودگی محیطی، هوا و هوسپرستی، دنیا و تجمل گرایی، تکبر و غرور بیجا و تعصب و… نیز در این میان نقش دارد.
با توجه به مباحث ارائه شده، چنین میتوان نتیجه گرفت که از عوامل اصلی دینگریزی جوانان، ناسازگاری میان قول و عمل کسانی است که به طرف دین دعوت میکنند. عوامل دیگری از جمله غفلت، جهل و عدم تفکر جوانان دربارهی دین، و یا تهاجم فرهنگی، آزادیخواهی لگام گسیخته، پیروی از گذشتگان، تبلیغ دشمنان، اجبار در دین، نادرستی تربیت خانوادگی، محیط اجتماعی و دوستان و مربیان نیز تأثیر اساسی و فراوانی در این فرایند دارند.