بیست و پنجم فروردین/حمل، روز بزرگداشت عارف و شاعر بزرگ خراسان، شیخ عطار نیشابوری فرخنده و مبارک باد.
شیخ فریدالدین ابوحامد محمد بن ابوبکر ابراهیم عطار نیشابوری مشهور به شیخ عطّار نیشابوری (۱۱۴۶م/۵۴۰ق -۱۲۲۱م/۶۱۸ق) یکی از عارفان بزرگ خراسان در سده های ششم و هفتم هجری شمسی به شمار می رود.
او در سال ۵۴۰ هجری برابر با ۱۱۴۶ میلادی در نیشابور زاده شد و در ۶۱۸ هجری به هنگام حملهی مغول به شهادت رسید.
یک
عطار چگونه عطار شد؟
آورده اندکه «روزی عطار نیشابوری در دکان خود مشغول به معامله بود که درویشی به آنجا رسید و چند بار با گفتن جملهی چیزی برای خدا بدهید از عطار کمک خواست اما او اعتنایی به درویش نکرد.
درویش با صدای بلند به او گفت: ای خواجه تو چگونه می خواهی از دنیا بروی؟
عطار گفت: همانگونه که تو از دنیا می روی.
درویش گفت: تو مانند من می توانی بمیری؟
عطار گفت: بله، درویش کاسه چوبی خود را زیر سر نهاد و با گفتن کلمه الله از دنیا برفت. عطار چون این را دید شدیداً متغیر شد و از دکان خارج گردیدو نزد شیخ الشیوخ عارف رکن الدین اکاف رفت و بعد از این واقعه بود که عطار بقول مولانا: «هفت شهر عشق را عطارگشت».
دو
پیشگویی پیامبرانه عطار در باره خداوندگار بلخ مولانا
سلطان العلماء بهاءالدین محمد پدر مولانا جلال الدین بلخی با پسر شش سالهی خود از طریق خراسان عازم عراق بود و وقتی به نیشابور رسید به زیارت عطار رفت و شبی را با هم بسر بردند و چون صبحگاهان عزم ادامه سفر کرد، عطار دست محمد جلال الدین کوچک را گرفت و خطاب به بهاءالدین محمد نموده گفت:
«زود باشد که اين فرزند تو آتش در جان همه ای سوخته گان عالم بزند » و اسرار نامه را به او تقدیم نمود.
سه
داستان شهادت و مرگ عطار
در مورد مرگ او آورده اند که در هنگام تهاجم لشکر مغول به شهر نیشابور توسط یک سرباز به شهادت رسیده است، که شیخ بهاءالدین در کتاب معروف خود کشکول این واقعه را چنین تعریف می کند:
«وقتی لشکر تاتار به نیشابور رسید اهالی نیشابور را قتل عام کردند و ضربت شمشیری توسط یکی از مغولان بر دوش شیخ خورد که شیخ با همان ضربت از دنیا رفت و نقل کرده اند که چون خون از زخمش جاری شد شیخ دانست که مرگش نزدیک است و با خون خود بر دیوار این رباعی نوشت:
در کوی تو رسم سرفرازی این است
مستان تو را کمینه بازی این است
با این همه رتبه هیچ نتوانم گفت
شاید که تو را بنده نوازی این است
مکتب عرفان بنیانگذار سه رکن اساسی یک جامعه سالم و مدینه فاضلهی انسانی می باشد.
الف- اخلاق، نجابت، فضیلت، معنویت، ترحم، انصاف، عیاری، جوانمردی، بخشش، صبر، قناعت، عزت، وقار ، مدارا، خداترسی، شجاعت، ایثار، احسان، تواضع و اجتناب از تمام رذایل اخلاقی و عمل به تمام فضایل انسانی و نگاه به اوج معنویت از اوصاف متعالی و اخلاق انسانی اهل عرفان است.
ب- عشق
که تجلی مهر و محبت عارف به انسان ( بدون توجه به دین و رنگ و جنس ) و محبت به خداوند ( بدون توجه به داستان حور و غلمان و ترس از عذاب قبر و جهنم و قیامت) می باشد.
عارف در ذهن خود از خداوند نه دیکتاتور خشن ستمگر قهار می سازد و نه از مومن یک تجارت پیشهی شهوت پرست که تمام هم و غم و صوم و صلوة اش برای رفاه و بهره وری از حور و غلمان و رویای چهار دریای بهشت است.
عارف در بند و بست ظواهر خشک و بی روح روایات جعلی و ضعیف و احادیث تکفیری و چماق ننگین تاریخی و در دام اوهام و خرافات و حیوانیت گرفتار و زندانی نیست.
ج -انسانیت
خردورزی، شرم داری، پاکی، تقوا، مهر ورزی و حیا
هیچ عارفی حکم تکفیر و ارتداد کسی را صادر نکرده است.
هیچ عارفی خود را در حصار اشتباهات مرگبار تاریخ صدر اسلام و خطا های عرب اسیر نساخته است.
هیچ عارفی حکم به قتل کسی نداده است.
تمام عارفان عاشق خداوند بودند و خدا را مانند فقیهان و خشکه مقدسه ها و خوارج مسلکان قدیم و جدید در قد و قامت دیکتاتوران و ظالمان تعریف و توصیف نکرده اند.
آنها همیشه و در همه حال زندان تنگ و تاریک مذاهب را شکسته اند و خدا را در اوج انسانیت و معنویت و در تقاطع عشق و خرد جستجو کرده اند و دریافته اند.
درگاه عطار: مدینه عشق، محراب معنویت، تجلیگاه اجلال نزول روح الهی و اوج انسانیت می باشد.
برای تطهیر روح و روان حداقل امروز سری به این نردبان معنویت و سفینه عشق و محبت بزنید؛ که معنی و فلسفه قران و فهم اخلاق و انسانیت در این آثار نهفته است.
در شرایط بحرانی و دشوار امروز کشور، ما بیش از هروقت دیگر ضرورت به مطالعه آثار عرفا، تطهیر ذهن و اندیشه و اخلاق فردی و اجتماعی و سیاسی خود و جامعه داریم.
معنویت، حکمت و فضیلت عرفان ما را از درگیر شدن و آلوده شدن از انواع رذیلت اخلاقی مصئون نگه می دارد.