اختلاف در مورد تعریف صحابه
فقها اتفاق دارند که یکی از شروط حدیث صحیح این است که از راوی تا صحابی، سند آن پیوسته (متصل) باشد و این گونه حدیث را « حدیث متصل» می نامند.
خطیب بغدادی می نویسد:« هر حدیثی که سند آن، از راوی تا صحابی پیوسته باشد، عمل به آن لازم نیست تا اینکه عدالت راویان آن – به جز صحابی – مورد بررسی قرار گرفته و ثابت گردد؛ زیرا عدالت صحابه به تعدیل (عادل شماری) خداوند ثابت است و خداوند از عدالت و پاکی آنها در قرآنکریم خبر داده است.» نگاه کنید: الکفایة في علم الروایة، خطیب بغدادی .
در مورد تعریف صحابه نیز میان دانشمندان اختلاف صورت گرفته است. حدیث شناسان در کتاب های خود سه تعریف ذیل را آورده اند:
تعریف اول: بخاری در صحیح خود صحابه را این چنین تعریف می نماید: «هر شخصی که با پیامبر در حالت ایمان مصاحبت کرد و یا وی را دید، او از جمله صحابیان است.» نگاه کنید: البخاری، ج ۴، ص ۱۸.
احمد بن حنبل نیز در مسند خود تعریف بخاری را پذیرفته و در این باره چنین می گوید:« هر کسی که با پیامبر یک سال ، یک ماه ، یک روز و یا لحظه ای مصاحبت نموده و یا او را دیده است، او از جمله صحابه به شمار می رود.»
تعریف دوم: عبدالله بن عمر بن الخطاب صحابه را این چنین تعریف می کند: «هر کسی که پیامبر را دید در حالی که به سن بلوغ رسیده و اسلام آورده و دین را دانسته و به آن راضی شده است، وی از جمله صحابیان پیامبر به شمار می رود؛ اگر چه مدت ملاقات آنها ساعتی از روز باشد» نگاه کنید: الکفایة في علم الروایة، خطیب بغدادی .
واقدی، این تعریف را پذیرفته و شرط گذاشته که، صحابی هنگام وفات پیامبر به سن بلوغ رسیده باشد. وی به اساس همین تعریف، کسانی را که هنگام وفات پیامبر به سن بلوغ نرسیده بودند – مانند عبدالله بن عباس و غیره – از جمله صحابیان به شمار نمی آورد.
تعریف سوم: تابعی مشهورسعید بن مسیب، صحابه را این چنین تعریف می کند: «کسانی که با پیامبر یک و یا دو سال زندگی نکرده اند ویا در یک و یا دو غزوه اشتراک ننموده اند، از جمله صحابیان به شمار نمی روند.» نگاه کنید: الکفایة في علم الروایة، خطیب بغدادی .
امام غزالی در تائید این تعریف می نویسد:« صحابیان واژه صحابه را به کسانی که با پیامبر زمان زیادی صحبت داشته اند، تفسیر نموده اند.» نگاه کنید: المستصفي، ج ۱، ص ۱۶۵
خطیب بغدادی تمام این تعریف ها را خلاصه نموده و می گوید:« برای امت این سخن به اساس عرف تثبیت شده است، که آنها واژه صحابه را به کسانی استعمال می نمایند که زمان زیادی با پیامبر مصاحبت نموده اند. بنابرین، استعمال واژه صحابه به کسانی که پیامبر را لحظه ای ملاقات نموده اند و یا حدیثی را از وی شنیده اند، جایز نمی باشد.» نگاه کنید: الکفایة في علم الروایة، خطیب بغدادی .
اما خطیب بغدادی دوباره از این دیدگاه خود برگشته و می گوید:« حدیث از ثقه امانت دار؛ اگر چه با پیامبر زمان زیادی همراه نبوده و یا از وی تنها یک حدیث را شنیده باشد، پذیرفته می شود.» نگاه کنید: الکفایة في علم الروایة، خطیب بغدادی .
ابو زرعه در این باره می گوید:« تعداد کسانی که پیامبر را دیده اند و یا از ایشان حدیثی را شنیده اند، از مرز صد هزار مرد، زن و طفل می گذرد. تمام اینها از پیامبر به اساس سماع و یا رویت، روایت کرده اند.»
واژه صحابه در عرف و عادت صحابیان به مهاجرین و انصار اطلاق می شد. آنها کسانی اند که در آیات بسیاری از آنها یاد آوری شده است. برخی از آن آیات قرار ذیل اند :« وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ مَعَكُمۡ فَأُوْلَـٰٓئِكَ مِنكُمۡۚ وَأُوْلُواْ ٱلۡأَرۡحَامِ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلَىٰ بِبَعۡضٖ فِي كِتَٰبِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمُۢ»« و آنانى كه بعد از اين، ايمان بياورند و هجرت كنند و با شما در جهاد شركت كنند آنها نيز از گروه شمايند در كتاب خدا بعضى از خويشاوندان بر بعض ديگر اولويت دارند خداوند به همه چيز آگاه است» [سوره انفال، آیت ۷۵]
«وَٱلسَّـٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّـٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ»« پیشگامانِ نخستین، از مهاجرین و انصار و کسانى که به خوبى از آنها پیروى کردند، خدا از آنان خشنود است و آنان هم از او خشنودند و براى آنها بهشتهایى آماده ساخته که از زیر [درختان] آنها جویبارها روان است که همیشه در آن ماندگارند [و] این همان کامیابى بزرگ است.» [سوره توبه، آیت ۱۰۰]
اما صحابیان واژه صحابه را به کسانی که بعد از پس از فتح مکه ایمان آورده و در گذشته با پیامبر سر ستیز داشته و قرآن کریم آنها را در این آیت سوره فتح به کفر توصیف نموده، استعمال نمی کردند:« مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ » «محمّد – فرستاده خدا- و کسانى که با او هستند در برابر کافران، سرسخت و میان خودشان [با همدیگر] مهربان اند» [سوره فتح، آیت ۲۹] آنها در باره اسلام اینان چنین می گفتند: اسلام اینان پس از شکست، آنها را از جمله صحابیان نمی گرداند و تا زمانی که عدالت آنها مورد بررسی قرار نگیرد، روایت آنها پذیرفته نمی شود.
شارح مسلم می گوید:« در تعریف صحابه در باره کسانی که پس از فتح مکه ایمان آورده اند، اشتباه صورت گرفته است؛ زیرا برخی از آنها از مولفه القلوب بوده اند و در مورد همین ها علما اختلاف کرده اند.»
پس از وفات پیامبر نیز واژه صحابه به مهاجرین و انصار اطلاق می شد. هم چنان مسلمانان در سقیفه بنی ساعده به این عرف عمل نمودند و تنها مهاجرین و انصار را از جمله صحابه شمرده و اهل شورا دانستند وعرب های دیگر را در شورای انتخاب ابی بکر به عنوان زمام دار نخواستند و جویای دیدگاه و رای آنها در انتحاب جانشین پیامبر نشدند و آنها را از جمله صحابیان نشمردند .
بخاری و مسلم در تعریف صحابه از تعریف قرآنی صحابه پافراتر گذاشته اند. قرآن کریم این گونه صحابه را تعریف می کند: « «وَٱلسَّـٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّـٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ»« پیشگامانِ نخستین، از مهاجرین و انصار و کسانى که به خوبى از آنها پیروى کردند، خدا از آنان خشنود است و آنان هم از او خشنودند و براى آنها بهشتهایى آماده ساخته که از زیر [درختان] آنها جویبارها روان است که همیشه در آن ماندگارند [و] این همان کامیابى بزرگ است.» [سوره توبه، آیت ۱۰۰] « وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ مَعَكُمۡ فَأُوْلَـٰٓئِكَ مِنكُمۡۚ وَأُوْلُواْ ٱلۡأَرۡحَامِ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلَىٰ بِبَعۡضٖ فِي كِتَٰبِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمُۢ»« و آنانى كه بعد از اين، ايمان بياورند و هجرت كنند و با شما در جهاد شركت كنند آنها نيز از گروه شمايند در كتاب خدا بعضى از خويشاوندان بر بعض ديگر اولويت دارند خداوند به همه چيز آگاه است» [سوره انفال، آیت ۷۵]
آنها مهاجرین و انصار، طلقاء، منافقین و مولفه القلوب را با یک دیگر مساوی دانسته و تمام آنها را از جمله صحابیان پیامبر به شمار آورده اند.
دیدگاه بخاری در تعریف صحابه، دیدگاه بیهوده می باشد و قرآن و سنت نبوی آن را تایید نمی کند و مخالف معنای واژه صحبة در زبان عربی نیز می باشد. صحبت در زبان عربی به معنی همراهی کردن و زندگی نمودن می باشد و دیدن و شنیدن را صحبت نمی گویند. قرآن از داستان های منافقین و بی خردان مدینه پر است. اینها کسانی بودند که پیامبر را دیده و وی را شنیده اند، اما از جمله یاران پیامبر به شمار نمی روند و در آیات بسیاری خداوند آنها را نکوهش نموده است. اکنون به عنوان نمونه برخی از آن آیات را نقل می کنیم:« وَمِمَّنۡ حَوۡلَكُم مِّنَ ٱلۡأَعۡرَابِ مُنَٰفِقُونَۖ وَمِنۡ أَهۡلِ ٱلۡمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى ٱلنِّفَاقِ لَا تَعۡلَمُهُمۡۖ نَحۡنُ نَعۡلَمُهُمۡۚ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيۡنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِيمٖ »« برخى از بادیه نشینان که پیرامون شما هستند، منافقاند و برخى از اهل مدینه هم بر نفاق ورزیده اند که تو آنها را نمى شناسى [امّا] ما آنها را مى شناسیم، به زودى آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوى عذابى بزرگ برگردانده مىشوند.» [سوره توبه، آیت ۱۰۱]
در قرآنکریم سوره ای بنام منافقین وجود دارد. این سوره در مورد منافقین حرف می زند و در نخستین آیات آن خداوند می فرماید:« إِذَا جَآءَكَ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ قَالُواْ نَشۡهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُۥ وَٱللَّهُ يَشۡهَدُ إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ لَكَٰذِبُونَ ٱتَّخَذُوٓاْ أَيۡمَٰنَهُمۡ جُنَّةٗ فَصَدُّواْ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِۚ إِنَّهُمۡ سَآءَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ»«[اى پیامبر،] هنگامى که منافقان پیش تو مى آیند، میگویند: گواهى مىدهیم که قطعاً تو فرستاده خدایى، درحالی که خدا میداند که مسلّماً تو فرستاده او هستى و خدا گواهى مىدهد که بیگمان، منافقان دروغگویند. سوگندهاى خود را [همچون] سپرى قرار دادهاند که [مردم را] از راه خدا بازداشتند، به راستى آنان بدکاری میکردند.»
خداوند در سوره احزاب می فرماید : « لَّئِن لَّمۡ يَنتَهِ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ وَٱلۡمُرۡجِفُونَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ لَنُغۡرِيَنَّكَ بِهِمۡ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَآ إِلَّا قَلِيلٗا»« بىگمان، اگر منافقان و کسانى که در دلهایشان بیمارى است و شایعه افکنان در مدینه [از کارشان] دست برندارند، به طور حتم تو را بر ضد آنان برمىانگیزیم سپس جز مدّتی کوتاه در این شهر همسایگى تو را نخواهند کرد.»
خداوند در سوره توبه می فرماید: « يَـٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ جَٰهِدِ ٱلۡكُفَّارَ وَٱلۡمُنَٰفِقِينَ وَٱغۡلُظۡ عَلَيۡهِمۡۚ وَمَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ»« اى پیامبر، با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنها سختگیرى کن و [سرانجام] جایگاه آنان دوزخ خواهد بود و بد بازگشتگاهى است.» در این آیت، خداوند منافقین و کفار را در یک ردیف قرار داده و به پیامبر فرمان داده تا با آنها جهاد نماید.
در حالی که قرآنکریم در باره منافقین این چنین می گوید:« وَٱللَّهُ يَشۡهَدُ إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ لَكَٰذِبُونَ»« و خدا گواهى مىدهد که بیگمان، منافقان دروغگویند.» و هم چنان آنها را در آیت ذیل فاسق می شمارد:«إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ»« منافقين همان فاسقين هستند» خداوند در آیت دیگری آنها را فریبکار شمرده و می فرماید:« إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ يُخَٰدِعُونَ ٱللَّه»« منافقين مى خواهند كه خدا را فريب دهند.» تمام اینها پیامبر را دیده اند و احادیث وی را شنیده اند، پس آیا میتوان مطابق تعریف بخاری آنها را از جمله صحابیان پیامبر به حساب آورد؟