تفکر پارانویایی دیوبندیها:
از امین معلوف، نویسندۀ معروف لبنانی، میخواندم: «جوامعی که خویشاستواری یا اتکاءبهنفس داشته باشند، دین آزاداندیش را بازمیتابانند؛ حال آنکه دین سردمزاج و خشکهمقدس و متحجر و وسواسی خاص جامعههای بدون اعتمادبهنفس است» (معلوف، ۱۳۸۲، ۷۱).
این را گفتم تا از شرایط سیاسی و اجتماعی جامعۀ مسلمانان هند در هنگام تأسیس دارالعلوم دیوبند و تاثیر آن بالای مکتب دیوبندی صحبت کنم.
دارالعلوم دیوبند در سدۀ نوزدهم، یعنی هنگامی تأسیس شد که شبهقارۀ هند زیر سلطۀ بریتانیا قرار داشت و جامعۀ اسلامی هندوستان از جهات متعدد زیر فشار بود و خود را در خطر اضمحلال و نابودی میدید.
با سلطۀ بریتانیا، از یکسو مسلمانان حاکمیت سیاسی دیرینه خود را از دست داده بودند و از سوی دیگر، فرهنگ خود را نیز با تأسیس مکاتب فرنگی در خطر میدیدند. اکنون جامعۀ اقلیت مسلمانان شبهقاره، خود را از دوسو در محاصره میدیدند: انگلیسیها و اکثریت هندوان.
آهستهآهسته مسلمانان هند را ترس از نابودی فراگرفت و دچار این پندار شدند که اگر نجنبند به سرنوشت مسلمانان اسپانیا دچار خواهند شد. جامعۀ دیوبند در چنین فضایی و برای مقابله با چنین شرایطی تأسیس شد و پیامدش آن بود که گفتمان دیوبندی یک گفتمان پارانویید، تشکیکی و خصمانه بار بیاید و به هرچیز به چشم توطئه بالقوه یا بالفعل نگاه کند.
شما این گفتمان پارانویید و تشکیکی را میتوانید در آثار حکیمالامت علامه اشرف علی تهانوی (۱۸۶۳ - ۱۹۴۳) ببینید که او خود یکی از بزرگان دیوبند است. علامه تهانوی کتابی دارد به نام اصلاحالرسوم. او در این کتاب از شطرنج و آتشبازی تا فراگرفتن زبان انگلیسی، فروش حق تألیف، اشتراک در محافل تیاتر، اسبسواری و بادبادکبازی را حرام خوانده است و همه را علیه اسلام میداند. او دربارۀ فراگرفتن زبان انگلیسی میگوید: «از جملۀ این رسوم [رسوم بد]: دانشآموزان برای بهدستآوردن مناصب رفیع، با وجود ضایعشدن دین، در یادگیری زبان انگلیسی و علوم معقول و فلسفه کاملاً مشغول میشوند و کمترین توجهی به دین ندارند، و مضربودنشان با تجربه و مشاهده ثابت شده است. بنابراین وعید قرآنی آنها را شامل میگردد که قال الله تعالی: «و یتعلمون ما یضرهم و لاینفعهم». تهانوی در بارۀ مفاسد و زیانهای فراگرفتن این زبان میگوید: «اگر مفاسد دیگری در آن نباشد، اما غالباً تحصیل آن سبب بیپروایی در دین، فساد در عقیده، کبر و غرور و طول امل و غیره میگردد که بهخاطر آنها تحصیل آن حرام میشود، اما اگر مفاسد دیگری با این موارد جمع شوند که میشود قوز بالای قوز» (تهانوی، ۱۳۹۶: ۱۲۹ - ۱۳۰).
دربارۀ تحریم بادبادکبازی میگوید که این سرگرمی چندین مفسده دارد که من برخی از آنها را اینجا مینگارم: ۱. دویدن در پی بادبادک مانند دویدن در پی شیطان است. ۲. غارت و ربودن بادبادک دیگران که در حدیث بهصراحت از آن منع شده است. ۳. غارت و به یغمابردن نخ و ریسمان بادبادک که به یکاعتبار از غارت بادبادک بهمراتب قبیحتر است. ۴. قطع کردن بادبادک دیگران زیانرساندن به مسلمان است و زیانرساندن به مسلمان حرام است. ۵. غافلشدن از نماز. ۶. چون بیشتر بادبادکبازها از پشتبام آن را به پرواز درمیآورند سبب میشود بانوان همسایه را در وضعیت نامناسب ببیند (تهانوی، ۱۳۹۶: ۲۷) و چندین دلیل دیگر.
شگفت اینکه طالبان نیز وقتی کابل را گرفتند، بادبادکبازی را به همین دلایل ممنوع اعلام کردند.
گذار از گفتمان ارجایی به گفتمان تشکیکی
انتقال مرجعیت از بلخ و بخارا به دیوبند، پیامدهای زیانباری برای تفکر کلامی احناف داشت. مهمترین پیامد آن، گذار از گفتمان ارجایی به گفتمان تشکیکی بود. مکتب کلامی حنفی که در بلخ نظریهپردازی و روایت شد و سرانجام در ماوراءالنهر توسط ابومنصور ماتریدی تدوین گردید، در جوهر خود مؤلفههای ارجایی بسیاری داشت که ازجمله میتوان به پرهیز از تکفیر و رویآوری به تساهل، مدارا، تحمل، همزیستی مسالمتآمیز با دیگران، آسانگیری و سعۀ صدر اشاره کرد. به همین خاطر نیز بود که بسیاری از مخالفان امام ابوحنیفه، وی را متهم به مرجئی بودن کردند ال جاییکه علمای کوفه، بلخ را که مرکز نظریهپردازی احناف بود “مرجئهآباد” خواندند. با انتقال مرجعیت به دیوبند، ما از گفتمان ارجایی بریدیم و به گفتمان تشکیکی پیوستیم. گفتمانی که مبتنی بر تشکیک، تنفر و خصومتورزی، ریشه در پارانویای جمعی دارد. گفتمانی که به هرچیز نگاه خصمانه داشته و حتا زبان انگلیسی و بادبادکبازی را تهدیدی برای بنیاد ایمان مردم میپندارد و از رفتن مسلمانان در مسابقات اسبسواری هندوان و محافل تیاتر میترسد و میلرزد.
در ابتدای این فصل، پرسیده بودیم چرا طالبانی که حنفیمذهباند، همهروزه انتحار میکنند و در شاهراهها مسافران را پیاده کرده، گردن میزنند. اکنون باید پاسخمان را دریافته باشیم. واقعیت اینست که طالبان دانشآموختههای مدارس دیوبندی پاکستاناند؛ کشوری که مطابق گزارشها ۶۴.۳ درصد تمام مدارسش دیوبندیاند. پس اینکه طالبان با تساهل و مدارا رفتار کنند، توقع بیجایی است.