در باره تاریخ دقیقِ سالروز تولد پیامبر اسلام میان مذاهب اسلامی اختلاف است: اهل تسنن از ۱۲ ربیعالاول به عنوان سالروز تولد پیامبر اسلام یاد میکنند و اهل تشیع اما از ۱۷ آن.
در جمهوری اسلامی ایران، از ۱۲ ربیعالاول تا ۱۷ آن را «هفته وحدت» نامگذاری کردهاند تا هر دو احتمال را گرامی بدارند. در حال حاضر ما در «هفته وحدت» قرار داریم.
به مناسبت «هفته وحدت» و سالروز تولد پیامبر اسلام میخواهم به یکی از نکاتی که چندی قبل از برنارد لوییس، خاورشناس معروف غربی، در باره اسلام خوانده بودم اشاره کنم.
برنارد لوییس، وقتی در باره اسلام صحبت میکند، آن را دین برابریخواهی میخواند.
شاید بپرسید که چطور میتوان اسلام را «دین برابریخواهی» خواند در حالی که طالبان در افغانستان، زیر نام تطبیق شریعت و احکام اسلامی، آپارتاید جنسیتی برقرار کردهاند و همچنان در میان اقوام و مذاهب موجود در کشور تبعیض قایل شده و با شهروندان به علت تعلقهای تباری و مذهبی و جنسیتی برخورد نابرابر میکنند؟
پُرسش خوبی است. در اینکه در شماری از کشورهای اسلامی نابرابریهای جنسیتی، قومی و مذهبی بیداد میکند، تردیدی وجود ندارد. اما آیا میتوان این نابرابریها را به حساب اسلام گذاشت؟
پاسخ برنارد لوییس، منفی است.
برنارد لوییس در کتاب «مشکل از کجا آغاز شد؟ تاثیر غرب و واکنش خاورمیانه» در فصل «نوسازی و برابری اجتماعی» میگوید: «غالبا اسلام را دین برابریطلب میخوانند. حقیقت زیادی در این بیان نهفته است. اگر اسلام را در زمان ظهور آن با جوامع پیرامونیاش- فنودالیزم لایهبندیشدهی ایران و نظام کاستی هند در شرق، اشرافسالاریهای غالب بیزانس و اروپای لاتین در غرب- مقایسه کنیم، بیگمان نظام اسلامی حامل پیام برابری است. اسلام نه فقط از نظامهای مبتنی بر تمایز اجتماعی حمایت نمیکند، بلکه به صراحت و قاطعیت آنها را مردود میشمارد. گفتار و کردار پیامبر، پیشینهی احترامانگیز حکمرانان اولیهی اسلام که سنت حافظ آن است، با قاطعیت امتیازات ناشی از تبار، تولد، موقعیت، ثروت، یا حتا نژاد را رد میکند و بر آن است که اسلام منزلت و احترام را فقط در پارسایی و شایستگی میبیند.»
مثلا همیشه از سه رشته نابرابری در جوامع اسلامی یاد میشود: نابرابری میان مرد و زن، ارباب و برده، مومن و غیرمومن.
برنارد لوییس میگوید اگر اوضاع و احوال جوامع اسلامی پیشامدرن را با تمدنها و جوامع پیرامونیاش مقایسه کنیم، خواهیم دید که حتا در این سه مورد نیز اسلام با زنان، بردگان و غیرمومنان برابرتر از سایر تمدنهای آن زمان برخورد میکرده است.
او میگوید زن مسلمان در جوامع اسلامی از حقوق مالکیتی برخوردارد که در غرب مدرن حتا همین اواخر نیز وجود نداشت.
در موضوع بردهداری نیز اسلام بر خلاف رم باستان و نظامهای مستعمراتی مدرن، موقعیت قانونی مشخصی برای بردهها قایل بود و حقوق و وظایفی را برای بردهدار درنظر میگرفت. بردهدار نمیتوانست با بردگان خود رفتار ناشایست و غیرانسانی رفتار کند. در صورت تخلف، قاضی او را مجبور به فروش یا آزادکردن برده میکرد. او از هانری دونان، بنیانگذار صلیب سرخ، نیز نقل میکند که میگفت در جوامع اسلامی بردهها وضعیتِ بهتر از سایر جوامع داشتند.
در بحث رواداری مذهبی و برخورد متساهلانه با غیرمسلمانان نیز برنارد لوییس میگوید که «اسلام در بیشتر آزمونهای رواداری، چه در نظر و چه در عمل، در مقایسه با دموکراسی غربی که طی دو یا سه قرن گذشته شکل گرفتهاند دست پایین، اما در مقایسه با بیشتر جوامع مسیحی و پسامسیحی و رژیمهای آنها دست بالا را دارد.»
لوییس معتقد است که چیزی در تاریخ اسلام که قابل مقایسه با اقدام اسپانیاییها در اخراج یهودیان و مسلمانان، دادگاه تفتیش عقاید، سوزاندن مرتدان و جنگهای مذهبی اتفاقافتاده در غرب دیده نمیشود.
خلاصه اینکه آنچه را برنارد لوییس در باره روح برابریخواهی اسلام میگوید، واقعیتی است که به عنوان یک دانشجوی علوم دینی من نیز آن را تایید میکنم.
اسلام دین برابریخواهی است و سرسخت مخالف آپارتاید و نظامهای مبتنی بر تبعیض و تمایز اجتماعی. اینکه طالبان در افغانستان زیر نام تطبیق شریعت با شهروندان کشور به دلیل تعلقات قومی، مذهبی و جنسیتی برخورد غیرمنصفانه و نابرابر میکنند، ریشه در آموزههای اسلامی ندارد و برخاسته از سنتهای قبیلهای آنان است.
آنها با تفسیر قشرگرایانه از آموزههای اسلامی و بدون توجه به روح برابریخواه اسلام، در واقع ارزشهای قبیلهای خود را که موسوم به «پشتونوالی» است، بالای مردم تحمیل کردهاند.