زنگ مکتب امسال هم از سوی حاکمیت طالبان نواخته شد، اما حدود نیمی از دانشآموزان افغانستان حق ندارند به مکتب بروند.
طبق تقویم سالهای گذشته، سوم حمل، «روز معارف» افغانستان میباشد. اما طالبان برای آغاز سال جدید تعلیمی، زنگ مکتب را روز (اول حمل) در سراسر افغانستان و در شهر کابل در (لیسه امانی) به صدا درآورد؛ آنهم طی مراسمی که هیچ کارمند معارف یا آموزگار زن و یا دانشآموز دختر حضور نداشت.
حدود ۵۵۰ روز قبل، کابینه سرپرست طالبان با فرمانی رفتن دختران از صنفهای ششم تا دوازدهم را از مکتب رفتن منع کرد. البته این تصمیم حدود یک سال تنها شامل متعلمان دختر در مکاتب میشد، ولی سال گذشته در نهایت طالبان دانشگاهها و دیگر آموزشگاهها را نیز به روی دختران مسدود کردند.
از زمان ممنوعیت دختران از تعلیم و تحصیل هزاران شخصیت و نهاد ملی و بین المللی خواستار تجدید نظر و رفع ممنوعیت تعلیم و تحصیل شدهاند. اما گروه حاکم به هیچ کدام از درخواستها به شمول خواستههای علما، شوراهای دینی داخلی و خارجی و بزرگان دینی وقعی نه نهادهاند.
چند روز قبل هم سازمان ملل متحد بار دیگر اعلام کرد که طالبان با منع کردن زنان از آموزش، نه تنها بر زنان، که در حق کل افغانستان ستم میکنند چون نصف نیروی کشور را از سهم گرفتن در روند توسعه باز میدارند.
طالبان اما در مقابل این خواستهها یک حرف گفته اند و آن هم این که ( شرایط برای حضور دختران در مکاتب و مراکز آموزشی فراهم نیست و این مشکل موقتی است و به محض اینکه رفع شود دختران به دروس شان خواهند رفت).
اینکه دختران دوسال از تعلیم و تحصیل بخاطر یک بهانه واهی محروم باشد، در هیچ منطقی نمی گنجد. هرچند همه متوجه شده اند که دلیل ممنوعیت دختران از مکاتب چند دلیل عمده دیگر دارد.
اول- همه میدانیم که حاکمیت فعلی از گروههای متنوع با عقاید مختلف تندروانه تشکیل شده است. افراد و گروههایی در بدنه حکومت طالبان حضور دارند که بشدت مواضع افراط گرایانه در زمینههای مختلف اجتماعی و فرهنگی و… به شمول زنان دارند. این دیدگاهها و رویکردها در عقیدهی کوچکترین سرباز تا ردههای رهبری این گروه وجود دارد. بدون شک تعدادی از اعضای بلند رتبه طالبان با تعلیم و تحصیل زنان در زمینه فراگیری علوم معاصر مخالفاند و بنابر این تا وقتی که اینگونه افراد در ردههای تصمیمگیری حضور داشته باشند، رفع ممنوعیت تحصیل و تعلیم دختران دشوار است.
دوم- افغانستان یک جامعه قومی و قبیلوی است. کنشهای قبیلوی و تعصبات بیجای قبیله برای جامعه افغانستان در بسیاری از زمینهها از جمله زنان زیانبار بوده است. رویکرد قبیلهگرایی و تعصب قبیلوی افراطگرایانه در مناطق شرقی و جنوبی افغانستان بیشتر از مناطق دیگر است. وقتی به میزان مشارکت دختران در امتحانات کانکور سالهای گذشته در خوست، پکتیا، زابل، قندهار و هلمند نگاه کنیم، میبینیم که به صورت انگشتشمار دختران در امتحانات شرکت میکردند که رویکرد متعصبانه قبیلوی را نسبت به زنان و دختران نشان میدهد. بنابراین امروز اگر گروه حاکم مخالف تعلیم و تحصیل دختران و حضور زنان در جوامع هست، این ایده برمیگردد به گرایش فکری قبیلوی آنان که همه میدانیم خواستگاه آنان شرق و جنوب افغانستان هستند.
سوم- نکته دیگری که در زمینه ممنوعیت تعلیم و تحصیل زنان از سوی طالبان میتواند مطرح باشد ایناست که طالبان احتمالا بخاطر امتیازگیری از جامعه جهانی و بخاطر شناخت از سوی کشورها و سازمانهای بین المللی و همچنین دریافت کمکها از زنان به عنوان ابزار استفاده میکند. بنابراین به خاطر بازگشایی مکاتب امروز و فردا میکنند و این رویکرد را به عنوان ابزاری برای تحت فشار قرار دادن جامعه جهانی استفاده میکنند. یعنی تا زمانیکه سازمان ملل و کشورهای جهان طالبان را به عنوان دولت مشروع به رسمیت نشناسند، دختران کشور از تعلیم و تحصیل محروم خواهند بود.
بنابر این در نتیجه اینکه ممنوعیت و محرومیت دختران در تعلیم و تحصیل هم عامل فکری و افراطگرایانه دارد. هم گرایش متعصبانه قبیلوی و ساختار حاکم جامعه در مناطق مشخص افغانستان دخیل است و هم عاملی که میتواند از زنان و دختران به عنوان ابزاری برای معامله با جهان استفاده شود، میتواند مطرح باشد. بنابر این عوامل است که دختران را از تعلیم و تحصیل محروم و زنان را از حضور در اجتماع بازداشته است. شاید با رفع هریکی از این عوامل، بشود برای رفع این محرومیت امیدوار شد.