در یک هفتهی اخیر شهر مزارشریف شاهد دو حملهی تروریستی بوده است: یکی بر جان محمد داوود مزمل، والی طالبان در بلخ که در اثر آن جان باخت، و دیگری حمله بر دفتر فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی تبیان.
اگر چه عاملان حملهی دوم هنوز مشخص نیست، اما مسوولیت حملهی اولی را رسما داعش به عهده گرفت.
رویدادهای اخیر در بلخ و برخی نقاط دیگر نشان میدهد که داعش جای پای خود را در شمالِ افغانستان تقویت کرده و به دنبال آن است که آنجا را به مرکز فعالیتهای خود مبدل سازد. یکی از اهداف اصلی داعش و حامیانش این است که با تقویت داعش در شمال، ناامنی را به کشورهای آسیای میانه صادر کنند.
چندی پیش رییس ستاد مشترک سازمان پیمان امنیت جمعی نیز اذعان کرده بود که بیش از ۴۵۰۰ داعشی در نزدیکی مرزهای تاجیکستان جابجا شدهاند تا به آن کشور حمله کنند. داعش اگر بتواند از میان مردم افغانستان برای اهداف تروریستی خود در آسیای میانه سربازگیری کند، آنگاه مهارکردنش خیلی دشوار خواهد شد.
آیا زمینههای فکری و بستر ایدیولوژیک برای سربازگیری داعش از میان مردم شمال در جنگهای آسیای میانه فراهم است یا خیر؟
بیایید ببینیم که جهادگرایان افغانستان در طول تاریخ در بارهی «شهرهای سمرقند و بخارا» چه فکر میکردهاند.
سمرقند و بخارا
سمرقند و بخارا دوشهر تاجیکنشین در ازبکستان است. شهرها بخارا روزگاری یکی از امیرنشینهای معروف آسیای میانه بود که از آن به نام «امارت بخارا» یاد میشد. امارت بخارا بر محدودهی جغرافیایی شامل کشورهای چون ازبکستان، تاجیکستان و ترکمنستان کنونی حکومت میکرد.
این امیرنشین تا سال ۱۹۲۰ وجود فیزیکی داشت و پس از آن توسط بلشویکها تسخیر گردیده و ضمیمهی خاک شوروی گردید. آخرین امیر بخارا امیر عالم خان نام داشت که پس از سقوط امارتش به دست بلشویکها به کابل پناهنده شد و در همین شهر درگذشت. مقبره عالم خان هنوز که هنوز است یکی از اماکن زیارتی در شهر کابل میباشد و مردم برای تفریح و سیاحت آنجا حضور مییابند.
یکی از مناطقی را که جهادگرایان افغانستان همیشه داعیه آزادسازی آن را در سر داشتهاند، شهرهای سمرقند و بخارا بوده است. نخستین کسی که این داعیه را در افغانستان مطرح کرد، شخص امیر عالم خان بود که پس از سقوط بخارا به کابل پناهنده شده بود. او به دعوت امیر امانالله خان به کابل آمده بود تا به کمک مردم افغانستان دوباره بخارا آزاد کند. در نتیجهی تلاشهای او، انور پاشا، وزیر دفاع پیشین ترکیه عثمانی، همراه با شماری از افغانستانیها به بخارا رفتند که در میان آنها امیر حبیبالله کلکانی نیز حضور داشت. این شورش نیز با قتل انور پاشا توسط بلشویکها خاموش گردید.
پس از عصر امانالله خان، در مرحلهی دیگری که بحث آزادسازی سمرقند و بخارا در میان جهادگرایان افغانستان خیلی داغ شده بود، دورهی جهاد علیه اتحاد جماهیر شوروی بود. پس از سقوط حکومت دکتر نجیب، یکی از کسانی که میخواست جغرافیای جهاد را به آسیای میانه انتقال دهد، شهید احمدشاه مسعود بود. او در نخست از احزاب جهادی آسیای میانه، از نهضت اسلامی تاجیکستان، حمایت کرد. اما هنگامی که فشارها بر او در کابل افزایش یافت، این پروژه را متوقف کرده و به صلح تاجیکستان و پایان جنگ داخلی در آن کشور کمک کرد.
در دور اول طالبان و امروز نیز جنگجویان جهادگرای آسیای میانه – اعم از ازبک و تاجیک در افغانستان فعالاند و یکی از اهداف شان کشاندن پای جهادگرایان بینالمللی به آسیای میانه است.
آنچه که باعث میشود که جهادگرایان افغانستان به آزادسازی سمرقند و بخارا اهمیت بدهند، جایگاه مرجعیت مذهبی این دو شهر برای احناف منطقه در سالهای قبل از تهاجم روسیه شوروی است. بخارا از عصر سامانیان تا صد سال پیش یکی از پایگاههای مهم فقاهت حنفی بود؛ به گونهای که آن را «قبهالاسلام» مینامیدند. سرزمینی که شخصیتهای مانند امام بخاری، امام ترمذی، ابوحفص کبیر، ابومنصور ماتریدی و صدها عالم نامدار دیگری را در بطن خود پرورانده بود. مردم شمال افغانستان تا پیش از فروپاشی امارت بخارا برای آموزش علوم دینی به مدارس آن دو شهر میرفتند. گفته میشود که بخارا در سدههای میانه ۳۶۰ مسجد و ۱۱۳ مدرسۀ دینی داشته است که طلبههای بسیاری از سراسر آسیای مرکزی و ایران در آنها درس دینی میآموختهاند. ضربالمثلی نیز از آن سدهها به یادگار مانده است که میگوید: «خورشید بر بخارا نمیتابد، بخارا است که بر خورشید میتابد.»
درباره مدارس بخارا میگویند که وقتی خواجه نظامالملک میخواست مدرسۀ معروف نظامیۀ بغداد را تأسیس کند، بنا بر برخی روایات آن را به تقلید از مدارس بخارا تأسیس کرد، هرچند برخیها به تقلید از مدارس بلخ گفتهاند.
به هر صورت، خاطرات این داد و ستد و مراودات فرهنگی هنوز هم در میان مردم افغانستان زنده است و این باعث میگردد که جهادگرایان به سهولت بتوانند زیر نام جهاد برای آزادسازی سمرقند و بخارا از میان مردم سربازگیری کنند.
نتیجهای را که من میخواهم از این بحث بگیرم این است که اگر کشورهای منطقه به صورت مستقیم در مهار داعش دخالت نکنند، از طالبان در این زمینه امری ساخته نیست. طالبان تا هنوز نشان داده اند که حتا اگر عزم مقابله با داعش را داشته باشند، توانایی مهار آن را ندارند.