امروز ۲۲ بهمن، چهل و چهارمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی است. نیم قرن پیش در چنین روزی نظام سلطنتی وابسته به آمریکا در ایران برافتاد و سنگ تهداب جمهوری اسلامی ایران گذاشته شد.
شما اگر امروزه به تهران بروید و سری به وزارت امور خارجه آن کشور بزنید خواهید دید که در تابلوی دروازه ورودی آن با خط درشت نوشتهاند: «نه شرقی نه غربی، جمهوری اسلامی».
این شعار یکی از کلیدیترین شعارهای انقلاب اسلامی ایران است و گفته میشود بیش از سه صد بار در سخنرانیها و مصاحبههای بنیانگذارِ جمهوری اسلامی تکرار شده است.
من فکر میکنم وقتی یک ایرانی به این شعار نگاه میکند، آنچنانی که ما افغانستانیها عمق و اهمیتِ آن را درک میکنیم شاید درک نکند. یک علتِ این امر این بوده میتواند که مطبوعات غربی سالیان درازی است که تلاش میکنند ایرانیان را شستشوی مغزی کرده و علیه جمهوری اسلامی برانگیزانند. (آنهایی که با سیاست نشراتی مطبوعات غربی بلداند میدانند که چگونه وقتی منافعِ شان اقتضا کند سیاه را سفید و خوب را زشت تبلیغ میکنند. در تهاجم فرهنگی غرب و جنگِ شناختی آنان با جمهوری اسلامی ایران تردیدی نیست).
اما مهمترین علتش این است که ایرانیان، بر عکس ما افغانستانیها، در نیم قرنِ پسین دخالت شرق و غرب را از نزدیک و به صورتِ مستقیم تجربه نکردهاند تا بدانند که چرا آن شعار خیلی بااهمیت است.
در نیم قرنی که ایرانیان شعار «نه شرقی و نه غربی» میدادند و به دور از دخالتهای آنان میزیستند، ما افغانستانیها هم شرق را تجربه کردیم و هم غرب را. شرق که همان اتحاد جماهیر شوروی بود، در ۶ جدی سال ۱۳۵۸ از زمین و هوا به افغانستان لشکر کشید و با براندازی حکومتِ حفیظالله امین وعده ایجاد بهشت سوسیالیستی را در افغانستان داد و گفت که به زودی شما مالک یک جامعه بیطبقه و عاری از ستمگریهای طبقاتی میشوید. بهشت سوسیالیستی شرقیها را دیدیم که جز کله منار و کشتار و گلوله و بمب و خمپاره چیزی دیگری در آن نبود. وقتی سربازان شوروی در ۲۶ دلو ۱۳۶۷ افغانستان را ترک میگفتند کشور ما را به عوض بهشت به «سرزمین سوخته» تبدیل کرده بودند؛ چنانکه بیشتر از یک و نیم میلیون شهید و نزدیک به ده میلیون مهاجر و آواره داشتیم و تمام زیرساختهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ما ویران شده بود.
شرق رفت، اما در سال ۲۰۰۱ غرب به افغانستان لشکرکشی کرد. غربیها که به افغانستان آمدند، رسانههای بینالمللی شروع کردند به تبلیغ اینکه به زودی کشور ما به سطح توسعهی کره جنوبی و ژاپن خواهد رسید و در اینجا یک نظام لیبرال دموکراتیکی که الگو و نمونه در سطح منطقه باشد ایجاد خواهد شد. از آنجایی که قدرتِ رسانهای غرب واقعا بینظیر است، ما نیز این تبلیغات را باور کرده و آمریکا را منجی خود میپنداشتیم.
غرب نیز افغانستان را به میدان آزمایش تازهترین بمبهای خود تبدیل کرد و حتا تا «بمب مادر» را بالای مردم ما ریخت. وقتی در ۱۵ اگوست سال ۲۰۲۱ غرب افغانستان را ترک گفته و کشور را با هشتاد میلیارد دلار تجهیزات نظامی به طالبان سپرد، آنگاه مردم شروع کردند به گفتن اینکه «واقعا آمریکا چه شیطان بزرگی بوده است!»
سال گذشته یکی از پربسامدترین واژهها در شبکههای اجتماعی در افغانستان، اصطلاح «شیطان بزرگ» بود. وقتی آمریکا در ۲۰۲۱ افغانستان را ترک گفت و همه چیز را به طالبان واگذار کردند، همه این سخن امام خمینی را که آمریکا را شیطان بزرگ میخواند، تکرار میکردند.
هنگامی که شوروی از افغانستان رفت، ببرک کارمل، رییس جمهور رژیم کمونیستی، در مصاحبه با بی بی سی گفت تازه فهمیدم که هیچ کشوری به کمک بیگانگان به توسعه و استقلال دست نمییابد. پس از خروج آمریکا، اشرف غنی و تیم غربگرایش نیز شبیه این سخن را در باره غرب گفتند. خلاصه سخن اینکه چهل و چند سال پس از ایران، ما نیز به این نتیجه رسیدیم که «نه شرقی و نه غربی»، اما این درس را خیلی به قیمت گزاف آموختیم: به قیمت ویرانی کشور، نابودی همه داشتههای مادی و معنوی ما و شهید و زخمیشدن میلیونها انسان.
اما در مقابل، در همسایگی ما در کشور «نه شرقی و نه غربی، جمهوری اسلامی»، شاید تحریمها فشار اقتصادی زیادی بر مردم تحمیل کرده باشد، ولی خوشبختانه از آنچه که بر افغانستان رفت در امان ماندند. امروزه جمهوری اسلامی ایران اگرچه در زیر فشار تحریمهای سنگین کشورهای غربی قرار دارد، اما تقریباَ در هر عرصهای به خودکفایی دست یافته و به بزرگترین قدرت منطقه تبدیل شده است. اگرچه هنوز هم کسانی هستند که در ایران فریبِ تبلیغات رسانههای غربی را میخورند. ای کاش آنها یکبار تجربه افغانستان و عراق را مرور کنند تا بفهمند که مار خوش خط و خالِ غرب چه برنامههای زهرآگینی برای ایران نیز در سر دارد.