دانشگاههای افغانستان حال و روز خوشی ندارد و مبتلا به چالشها و بیماریهای متعدد است. با برگشت دوباره طالبان به قدرت، وضع از سابق هم بدتر شده و اقدامات واپسگرایانه طالبان، مشکلات دانشگاهها را افزایش داده است. مهمترین مشکلی که اکنون دانشگاههای کشور با آن، دست و پنجه نرم میکند، رویکرد ایدئولوژیک طالبان به نهاد دانشگاه است. تجربه کشورهای دیگر بیانگر آن است که ایدئولوژیزده شدن دانشگاه، فلسفه وجودی این نهاد را زیر سوال میبرد و آن را از رسیدن به اهداف تعیینشدهاش باز میدارد. گسترش آگاهیهای کاذب در فضای دانشگاه، زمینه را برای سترون شدن دانشگاه فراهم میسازد و باعث میشود دانشگاهِ مبتلا به ایدئولوژی قادر نشود در تولید علم با دیگر دانشگاهها رقابت کند و به جای آن، خرافهها و افسانهها را به خورد دانشجویان بدهد و آنان را تخدیر کند.
در دانشگاهی که فضای ایدئولوژیک بر آن حکمفرما باشد، مناسبات هم ایدئولوژیزده میشود، به این معنا که برای مثال، استادانی که گزینش میشوند باید با معیارهای ایدئولوژی حاکم سنجش شوند و اگر این معیارها را دارا نبودند از دستیابی به سِمَت استادی بازمیمانند، حتا اگر همه معیارهای علمی استاد دانشگاه شدن را دارا باشند. این است که افرادی که در چنین دانشگاهها به حیث استاد مقرر میشوند غالباً فاقد توانمندی علمی هستند و امتیاز اصلیشان این است که از قوانین ایدئولوژی حاکم پیروی میکنند و دست به تبلیغ عقاید آن میزنند. در اینگونه دانشگاهها، کم نیستند اشخاصی که از سواد و اهلیت برخوردار نیستند، اما درجههای اکادمیک را یکی پس از دیگری حاصل میکنند.
استخدام افراد نااهل در کدر علمی دانشگاههای افغانستان، اتفاقهای عجیبی را خلق میکند؛ از جمله اینکه استادان این دانشگاهها به آسانی آب خوردن مرتکب سرقت علمی میشوند و این کار را با بیشرمی انجام میدهند بدون آنکه مرجعی وجود داشته باشد که از آنها بازخواست کند. دو احتمال وجود دارد: یا اینکه این افراد به حدی از ناتوانی علمی قرار دارند که قادر نیستند خود دست به تألیف و نگارش کتابی برای دانشگاهها بزنند و ناگزیر میشوند حرفهای دیگران را بربایند و به نام خود به چاپ برسانند. احتمال دوم آن است که مدیریت علمی دانشگاهها به حدی بیکفایت و درایت است که این استادان نمیخواهند وقت خود را بهناروا تلف کنند و ترجیح میدهند کتاب دیگران را به نام خود منتشر کنند، چون هیچ بیمی از مواخذه و مجازات ندارند و حق دارند هر خطایی را مرتکب شوند.
«ثقافت اسلامی» از جمله مضامینی است که به جز در دانشکده شرعیات، در همه دانشکدهها تدریس میشود. پس از آمدن طالبان، ساعتهای درسی این مضمون افزایش فوقالعاده یافته و حتا جا را برای مضامین اصلی دانشکدهها تنگ کرده است. استادان دیپارتمنت ثقافت اسلامی مکلفیت دارند برای این مضمون، در مراحل مختلف درسی کتاب تهیه کنند. چون این استادان خود توان نوشتن کتاب برای ثقافت اسلامی را ندارند، شیوه معقول این است که کتابهایی را که در این باب نوشته شده پیدا کنند و شامل نصاب ثقافت اسلامی کنند. اما آنها به یک دلیل عمده این کار را نمیکنند و خود دست به تألیف و نگارش میزنند و آن این است که این استادان، با برخی از انتشاراتها به توافق میرسند که کتاب یا کتابهایی را برای دانشگاههای سراسر افغانستان مینویسند و حق انتشار آن را به آن انتشارات میدهند. طبیعی است که دانشجویان مجبورند این کتاب را بخرند چون بخشی از کروکلم درسیشان است و این امر سبب میشود که انتشارات و نویسنده کتاب، مبالغ هنگفتی را از این بابت به جیب بزنند و تجارت پرسودی راه بیندازند.
نمونهای را در اینجا ذکر میکنم که سرقت علمی آشکار استادان دیپارتمنت ثقافت اسلامی دانشگاه کابل را برملا میکند. این مورد را از آن جهت برگزیدهام که ارتکاب سرقت علمی در آن، به حدی گسترده و آشکار و غیر قابل انکار است که معاندترین اشخاص را هم ناگزیر به پذیرش حقیقت میسازد. مسلماً سرقت علمی استادان دانشگاههای افغانستان به این مورد منحصر نیست بلکه شامل موارد بسیاری است که با اندکی جستجو میتوان به آنها دست یافت. شاید تنها مزیت این سرقت این است که استادان دیپارتمنت ثقافت اسلامی، دست به سرقت کتابی کامل زدهاند و هیچ ترسی از رسوا شدن نداشتهاند.
مضمونی در دیپارتمنت ثقافت اسلامی تدریس میشود به نام «تمدن اسلامی». در این مضمون قرار است از تاریخ پرشکوه اسلام سخن زده شود و مزایا و فضایل تمدن اسلامی در قیاس با سایر تمدنها برملا ساخته شود. ظاهراً کسانی که مضمون «تمدن اسلامی» را پیشنهاد دادهاند، قصد داشتهاند اعتماد به نفس دانشجویانی را که مرعوب تمدن غرب شدهاند به آنها بازگردانند و به آنها بفهمانند که نباید آنچه را خود داریم از بیگانه تمنا کنیم. وقتی به تاریخچه طرح مضمون ثقافت اسلامی در دانشگاهها در برخی از کشورهای دیگر اسلامی از جمله مصر و عربستان سعودی نگاه کنیم، درمییابیم که پیشنهاددهنده اصلی این مضمون، بعضی اندیشمندان اسلامگرا و نزدیک به اخوانالمسلمین بودهاند. اسلامگرایان همیشه خیال دشمنی با غرب و تمدن غربی را در سر میپروراندهاند، هرچند خود در بسا موارد آلت فعل غربیها قرار میگرفتهاند.
کتابی که برای مضمون «تمدن اسلامی» تهیه دیده شده، «انتشارات سیدحسیبالله» در قطع و صحافت مرغوب به نشر رسانده است. زمان انتشار این اثر، ۱۳۹۸ خورشیدی است، اما در زمان حاکمیت دوباره طالبان هم تدریس آن، کنار گذاشته نشده است. در پشتی کتاب گفته شده که «استادان دیپارتمنت ثقافت اسلامی پوهنتون کابل» این کتاب را «تهیه و ترتیب» کرده است. منابع معتبر به من گفتند که شخصی به اسم مبشر مسلمیار، از سلفیهای دوآتشه و به زندانرفته به اتهام همکاری با داعش خراسان، این کتاب را تهیه کرده، ولی چون ریگی در کفشش بوده، به جای آنکه نام خود را به عنوان نویسنده در جلد کتاب بنویسد، نام استادان دیپارتمنت ثقافت را نوشته است. با وجود این، واقعیت آن است که از الف تا یای این کتاب مربوط به نویسنده و مترجم دیگری است. نویسنده این کتاب، مصطفی سباعی از اندیشمندان اسلامگرای سوریهای است و عنوان عربی آن، «من روائع حضارتنا» است. نسخه فارسی آن را احمدذکی خاورنیا با عنوان «عصر زرین تمدن اسلام» ترجمه و در سال ۱۳۹۰ منتشر کرده و چاپ دوم آن، در سال ۱۳۹۶ صورت گرفته است.
اگر قوانین سفتوسختی در زمینه رعایت حق مولف و مترجم وجود میداشت، بدون شک آن سلفی دوآتشه و تمامی استادان دیپارتمنت ثقافت اسلامی، به خاطر این سرقت آشکارشان به محاکمه کشانده میشدند و غرامت میپرداختند. اما اینجا افغانستان است و در اینجا بسیاری از کارهای زشت، زشت و ناپذیرفتنی به نظر نمیآید. در وضعیتی که پایمال کردن حقوق انسانها، امری معمولی به نظر میرسد، پیش کشیدن بحث copyright به شوخی بیمزه شبیه است.
مصطفی سباعی، نویسنده اسلامگرای سوریهای، در کتاب «عصر زرین تمدن اسلام (من روائع حضارتنا)» به جد کوشیده برتریهای تمدن اسلامی را در برابر تمدن غرب و سایر تمدنها برشمارد و شاید در این زمینه غث و سمین را به هم بافته است. از این لحاظ، میتوان گفت، کتاب «عصر زرین تمدن اسلام» یکی از مناسبترین کتابها برای دیپارتمنت ثقافت اسلامی است؛ چون آنهایی که مضمون ثقافت اسلامی را ایجاد کردهاند مقصودشان مقاومسازی جوانان دانشجو در برابر «هجمههای فرهنگی غرب و شرق» بوده و این کتاب یکی از کوششهای جدی اسلامیستها در این زمینه است؛ هرچند با معیارهای اکادمیک میتوان در مورد بسیاری از ادعاهای آن، چونوچرا کرد.
در ذیل، تصاویری از جلد و برخی صفحات تاب اصلی (کتاب مصطفی سباعی) و همچنین کتاب تقلبی (کتاب دیپارتمنت ثقافت اسلامی دانشگاه کابل) را میگذارم تا شما خود بتوانید قضاوت کنید و از افتضاحی که در دانشگاه کابل جریان دارد، بیشتر باخبر شوید: