روایت: یکی از نخبگان افغانستان که در حال حاضر در شهر مشهد مرکز استان خراسان رضوی ایران زندگی میکند، دکتر داوود عرفان است. آقای عرفان در افغانستان استاد دانشگاه بود و سپس برای اخذ مدرک دکترا شامل دانشگاه فردوسی شد.
چند روز پیش آقای عرفان از رسالهی دکترای خود که زیر عنوان «عناصر هویتبخش اندیشه سیاسی هرات» نوشته است، موفقانه دفاع کرد.
هرات در گذشته یکی از مراکز مهم مدنیت منطقه بوده است. وقتی شنیدیم که رسالهی دکترای او در این زمینه است، گفتیم چه بهتر که برای مخاطبان ما از «اندیشه سیاسی هرات» روایت کند.برایش پیام دادیم، گفت نزد دندانپزشک است و همین که بیرون شد تماس میگیرد.
آنچه را در زیر میخوانید حاصل گفتگوی روایت با آقای عرفان است.
سلام دکتر عزیز! دفاع رساله دکترا را برای تان تبریک عرض میکنم. چه باعث شد که در میان این همه مکاتب سیاسی دنیا سراغ اندیشه سیاسی هرات را بگیرید؟ آیا کاربردی امروزی دارد و کدام مشکل ما را حل میکند؟
- چند عامل باعث شد که برای نوشتن رسالهی دکتری سراغ مکتب سیاسی هرات بروم. نخست؛ گرایش من اندیشهی سیاسی است و دانشجوی اندیشه ترجیحا باید موضوعی مرتبط با مباحث اندیشه را برای پژوهش انتخاب کند. دوم؛ سالها تحصیل و تدریس در علوم سیاسی مرا به نتیجهای رسانده بود که جامعه و سیاست ما از فقدان اندیشه در همهی حوزهها و بهویژه در حوزهی سیاست رنج میبرد. این فقدان باعث شده که به قول وبر چتر ارزشی سیاسی شکل نگیرد، هنجار تولید نشود و موسسات و نهادهای سیاسی بر اساس آن کارویژههای خود را تعریف نکنند. بنابراین؛ پرداختن به اندیشهای که وجه بومی داشته باشد، با مقتضیات دینی و فرهنگی ما منافات نداشته و بتواند برای امروز ما بهعنوان الگویی به شمار رود؛ برای من دغدغهی پژوهشی ایجاد کرده بود. مطالعات اولیهی من نشان میداد که در خراسان حداقل سه مکتب اندیشه میتوان در نظر گرفت: مکتب نیشابور، مکتب بلخ و مکتب هرات و از آنجا که من سابقهی پژوهش در مطالعات هرات را داشتم و وجه سیاسی مکتب هرات نسبت به دو مکتب دیگر، پررنگتر بود، اندیشهی سیاسی مکتب هرات را انتخاب نمودم. اینکه مکتب سیاسی هرات کاربرد امروزی دارد و دردی از ما دوا میکند را در رساله توضیح دادهام. مکتب سیاسی هرات یک بستهی تجویزی ایدئولوژیک نیست. مجموعهای از اندیشههاست که در دوران پیشامدرن شکل گرفته و طبیعتا نمیتواند تجویزی امروزی داشته باشد. اما از سه وجه میتواند در شکلدهی مناسبات جدید سیاسی ما را کمک نماید: نخست؛ مکتب سیاسی هرات ضد تکفیر است. بزرگان آن چون جامی، نوایی و واعظ کاشفی با تکیه بر آرای مذهب حنفی و عرفان نقشبندیه، مردم را از تکفیر بر حذر میدارند. مولانا جامی به صراحت بیان داشته که هیچ اهل قبلهای تکفیر نمیشود. بنابراین آموزههای مکتب سیاسی هرات برای موج تکفیرگری گروههای تندرو، بدیل ارزشی قابل اعتماد شمرده میشود. دوم؛ عدالت مفهوم مرکزی مکتب سیاسی هرات است. چه کسی است که نداند، عدالت اجتماعی گمشدهی تاریخ افغانستان است؟ این مکتب میتواند پشتوانهی دینی- اعتقادی و حتی مصلحت سیاسی یک نظام را تقویت کند. سوم؛ مکتب سیاسی هرات مکتبی صلحگراست. این مکتب توصیهی اکید بر ایجاد صلح و دوری از جنگ دارد. آموزههای صلحخواهانهی این مکتب میتواند برای ما به عنوان سرمشق سیاسی به شمار آید. نهایتا؛ مکتب سیاسی هرات مکتبی مبتنی بر عرفان کثرتگراست. چتر ارزشی عرفان نقشبندیه، مبتنی بر پلورالیسم عرفانی است و هر اندیشه و نظریهای میتواند در سایهی این چتر فعالیت کند. این وجه مکتب سیاسی هرات میتواند توجیه ارزشی برای مفاهیم دیگری از آموزههای مدرن چون حقوق بشر، دموکراسی، همدیگرپذیری و … فراهم آورد.
در کل میتوان گفت که ما میتوانیم از آموزههای مکتب سیاسی هرات در ایجاد نظامی جدید بر اساس مولفههای مدرن کمک بگیریم و ارزشهای گذشته را با ارزشهای نوین تلفیق کرده و بین میراث گذشته و حال پل بزنیم.
– فرضیه اصلی رسالهی تان چیست؟ اگر ممکن باشد به صورت مختصر با خوانندگان شریک کنید؟
– در مطالعات هرات دو فرضیه در مورد رابطهی فرهنگ و سیاست وجود دارد. برخی بر این نظر هستند که حمایت فرهنگی دستگاه سیاسی باعث رشد فرهنگی این خطه شده است. فوربزمنز و سابتلنی و بسیاری از پژوهشگران چنین نظری دارند. پژوهشگران دیگری چون فرهانیمنفرد بر این اندیشهاند که بین فرهنگ و سیاست رابطهای دوطرفه وجود داشته و هر دو از هم متاثرند. فرضیهی من بر خلاف ایندو نظریه این است که اصولا هرات دارای قدرت فرهنگی است که ارزشها و فرهنگهای جدید را در خود استحاله میکند. شواهد تاریخی از اسکندر، اعراب، مغولها و ترکان تیموری در این مورد فراوان وجود دارد. با توجه به این مباحث؛ فرضیهی اصلی پژوهش این است که مکتب سیاسی هرات همان قدرت و ذهنیت فرهنگی هرات است که آموزههای ایران باستان را در بستر عرفانی وارد سامانههای اجتماعی و سیاسی کرده و به تبع آن مناسبات اجتماعی و سیاسی را متحول نموده است.
– وضعیت هراتپژوهی را چگونه میبینید؟ آیا در زمینه تاریخ هرات پژوهش کافی صورت گرفته است؟
– خوشبختانه هراتپژوهی نسبت به بلخپژوهشی و حتی شاید نیشابورپژوهی وضعیت بهتری دارد. مطالعات هرات در گذشته و حال، مطالعاتی جهانی شمرده میشود. برعلاوهی افغانستان و ایران، منابع زیادی در شوروی سابق، ترکیه و غرب در مورد هرات نوشته شده است و در افغانستان در این اواخر اهتمام ویژهی در مورد مطالعات هرات با مؤسساتی چون بایسنغر، فرهنگسرای بهره، آرتاکوانا، انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان و حتی پژوهشگران مستقل و البته دانشگاههای هرات صورت پذیرفته است. اما مطالعات هرات راه دور و درازی در پیش دارد و مطالعات صورتگرفته بخش کوچکی از هراتشناسی را بازنمایی میکند.ندوران را شکل داده است.
– در جریان تحقیق با چه چالشهایی مواجه شدید: کمبود منابع یا هراتستیزی؟
– در جریان پژوهش من با مشکل کثرت منابع هرات روبرو بودم. هرات منابع گستردهای دارد که مرور سطحی آن سالها زمان میبرد. شیوع کرونا در مطالعات من وقفه آورد و سقوط حاکمیت در افغانستان باعث شد که تمام فیشبرداریهای من با مجموعهای از کتابها در افغانستان بماند و من بخشهایی از پژوهش را دوباره در ایران، فیشبرداری کنم. خوشبختانه در دانشگاه فردوسی نظر مساعدی در مورد مطالعات هرات وجود دارد و رسالهی من با استقبال روبرو شده است.
– به محققان افغانستان چه گفتنی دارید؟
ما در افغانستان صرفنظر از تفاوتهای قومی، زبانی و مذهبی با تهاجم دانشستیزانه روبرو هستیم. چنین فضای غمانگیزی در تاریخ ما در همهی حوزهها و بهویژه دانشآموزی و پژوهش وجود نداشته است. رسالت روشنگرانهی ما ایجاب میکند که نهتنها قلم را بر زمین نگذاریم که طرحی نو در افکنیم. تولید دانش و نظریه و به تبع آن گفتمان و روایت بومی نیاز مبرم جامعهی ماست. پژوهشگران ما باید ردای علم بر تن کنند و بیطرفانه و بهدور از تعصبات نظریه تولید کنند تا از این بنبست تاریخی عبور کنیم. بهنظر جنگ امروز جنگ جهل و دانش است و اگر دانش میدان را به نفع جهالت ببازد، آیندهای وحشتناک منتظر ما و منطقه خواهد بود.