امروز قرار است شورای حقوق بشر سازمان ملل، نشستی در بارهی وضعیت زنان در افغانستانِ زیر سلطهی طالبان برگزار کند.
در این نشست، ریچارد بنت، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل، و تعدادی از سازمانهای حقوق بشری اشتراک کرده و گزارش خود را درباره وضعیت زنان افغانستان ارائه میدهند.
پیش از این ریچارد بنت در آخرین گزارش خود گفته بود که طالبان بیش از ۵۰ فرمان محدودکننده علیه زنان در افغانستان صادر کردهاند.
وضعیت زنان در افغانستان آشکار است و همانگونهای که در گزارشهای معتبر نهادهای بینالمللی آمده است طالبان در کشور ما یک نوع آپارتاید جنسیتی را برقرار کردهاند. زنان در رژیم طالبان از سیاست حذف، از کار و آموزش ممنوع و از حضور در اجتماع محدود شدهاند.
هنوز معلوم نیست که در نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل چه فیصلهای صورت میگیرد، اما آنچه آشکار است این است که جامعه جهانی امیدوار است که با اعمال فشار بتواند سیاستهای زنستیزانهی طالبان را تغییر بدهد.
من اما به توانایی اعمال فشار در تغییر سیاست طالبان باور ندارم. زیرا سیاستی را که طالبان علیه زنان دنبال میکنند، بخشی از اهدافِ وجودی این گروه است. اگر به تاریخ افغانستان نگاه کنیم میبینیم که یکی از عمدهترین علل شورشگری گروههای تندرو در صدسال اخیر مخالفت با بحث حقوق و آزادیهای زنان بوده است. ملیس روتون، نویسندة انگلیسی، در پژوهشی که زیر عنوان «بنیادگرایی» انجام داده و توسط بیژن اشتری، مترجم ایرانی، به فارسی ترجمه شده است، بیثباتیهای سیاسی را که از آغاز سده بیستم دامنگیر افغانستان شده است، «جنگ جنسیتی» مینامد. جنگ جنسیتی، یعنی جنگی که بر محور مسایل بانوان و نهضت آزادی زنان میچرخیده است. این جنگ در افغانستان از هنگام نهضت تجددخواهی امانی آغاز شد. امانالله خان به عنوان یک شاه مترقی و تجددخواه در افغانستان وقتی به قدرت رسید، یک سری اصلاحات را در ساختار اجتماعی کشور روی دست گرفت که اهم آنها عطف توجه به آزادیهای بانوان بود.
شورشهای روستایی که علیه امانالله خان راه افتاد، با این بهانه توجیه میشد که حکومت امانی در پی ترویج فحشا در میان بانوان در کشور است. شورشیان تصاویر نیمهبرهنه منسوب به ملکه ثریا، همسر شاه امانالله، را در میان روستاییان پخش میکردند تا آنها را علیه تجددخواهی امانی تحریک کنند. یکی از مطالبات مهم شورشیان از امانالله خان بستن درِ مکاتب/مدارس زنانه بود. آنها همچنان مخالف برداشتن روسری از سر بانوان بودند و آن را ترویج فحشا میخواندند.
همچنان در جنگهایی که علیه حاکمیت حزب دموکراتیک خلق آغاز شد، مسایل بانوان در محوریت قرار داشتند. یکی از فرمانهای رهبران حزب دموکراتیک خلق که باعث خشم مردم گردید، تغییرهایی در قانون خانواده بود. این حزب فرمانی را صادر کرد که بر بنیاد آن مقدار جهیزیه محدود شد. آنها همچنان کورسهای سوادآموزی برای بانوان ایجاد کردند و حتی در تشکیل کابینه حکومت چند کرسی را به بانوان نیز سپردند. تغییر قانون خانواده، ایجاد کورسهای سوادآموزی و عطف توجه به مسایل بانوان در حکومت حزب دمکراتیک خلق، خشم روستاییان را برانگیخت و دست به مخالفتهای مسلحانه زدند.
بر بنیاد پژوهش ملیس روتون، گفته میشود در این دوره در کندهار بانوان سوادآموز به قتل رسیدند و «دست کم در دو مورد مردان افغان همه زنان خانوادههای خود را کشتند تا مبادا این زنان باعث بیآبرویی آنان شوند.»
یکی از اهداف وجودی طالبان به عنوان یک گروه تندرو در افغانستان را نیز همین جنگ جنسیتی تشکیل میدهد. طالبان به عنوان یک گروهی که از میانِ قبایل برخاسته و در مدارس دیوبندی آموزش دیدهاند، مخالف حقوق و آزادیهای بانواناند. این گروه آزادی زنان مساوی با ترویج فحشا در یک جامعه میدانند.
چند سال قبل وقتی در حاشیة کنفرانس مسکو، خبرنگاری از عباس استانکزی، رییس هیئت مذاکرهکنندة طالبان، در بارة حقوق زنان پرسید، وی آزادیهای متداول بانوان در افغانستان را مساوی با فحشا خواند. با همین تلقی از مساله حقوق و آزادیهای بانوان است که طالبان ۵۰ فرمان محدودکننده علیه زنان صادر کردهاند.
این گروه به مطالبات جهان در حوزه حقوق زنان پاسخ مثبت نخواهند گفت. زیرا به باور این گروه، اگرچه غربیها در حوزه نظامی در افغانستان شکست خوردهاند، اما در حوزه عقیده و مسایل عقیدتی هنوز درگیر جنگاند. آنها مطالبات جامعه جهانی در حوزه حقوق بانوان را نوع جنگ عقیدتی میدانند. آنها فکر میکنند که موضوع حقوق و آزادیهای بانوان یک بحث حقوق بشری نه، بلکه سیاستهای کفری است که یهود و نصارا میخواهند بر مسلمانان تحمیل کند.
یک مقام پیشین طالبان به نام مولوی جلیلالله مولوی زاده، در دور اول حاکمیت این گروه در مصاحبه با احمدرشید، روزنامهنگار پاکستانی، در باره مطالبات سازمان ملل و جامعه جهانی گفته بود: «بگذارید ما بگوییم که سازمان ملل متحد خواهان چه نوع آموزشی است. این یک سیاستِ کفرآلود بزرگ است که چنین آزادی شرمآوری را به زنان میدهد، سیاستی که منجر به زناکاری میشود و مقدمه نابودی اسلام است.»
در این دور نیز خود ملا هبتالله به صراحت در نشست علمای طالبان در کابل گفت: «حتا اگر به ما حمله اتمی شود، به دستورهای خارجیها گوش نمیکنیم.» اما آنچه توجه مرا در سخنرانی منسوب به او جلب کرد، اظهارات او درباره تداوم جهاد و عدم پایان درگیری است. در بخشی از نوار صوتی منسوب به او آمده است: «مبارزه ما با کفار بر سر جایگاه و پول نه، بلکه روی دیدگاه و عقیده بود که اکنون هم خاتمه نیافته و تا قیامت ادامه خواهد داشت.»
بنابراین، ممکن نیست که طالبان به مطالبات جامعه جهانی مبنی بر به رسمیتشناسی حقوق بانوان تن بدهند. فشارهای جامعه جهانی بر این گروه و سیاست تعامل در این مورد، به نتیجه نمیرسد. تا طالبان در افغانستان حاکم باشند، آپارتاید جنسیتی در این کشور حاکم خواهد بود.