امروز، ۲۴ جون ۲۰۲۵ میلادی، نخستین روز آتشبس در جنگ دوازده روزه میان ایران و اسرائیل است؛ آتشبسی که بدون هیچ توافق رسمی یا امضایی اعلام شده و همچنان شکننده و ناپایدار بهنظر میرسد. با آنکه این آتشبس شکننده است، امید میرود که از جانب طرفین جنگ نقض نشود و شعلههای نبرد خونین بار دیگر زبانه نکشد.
دوازده روز پیش، اسرائیل با یورشی از پیش طراحیشده و غافلگیرکننده، به کمک اطلاعات، تجهیزات و منابع مالی ایالات متحده آمریکا، حملات هوایی گستردهای را علیه ایران آغاز نمود. در این حمله، تعدادی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و چند تن از دانشمندان هستهای ایران کشته شدند. بهگفته منابع اسرائیلی، بخشی از این عملیات با همکاری جاسوسان داخلی ایران انجام شده است. ایران تا پایان همان روز در شوک اطلاعاتی بهسر میبرد، اما در ساعات شب، با پرتاب موج گستردهای از موشکهای بالستیک به خاک اسرائیل پاسخ داد و آن را واکنشی به تجاوز آشکار اسرائیلخواند.
در این درگیری، دو طرف زیرساختهای نظامی و پالایشگاههای نفتی یکدیگر خویش را هدف قرار دادند. ایالات متحده نیز مستقیماً به حمایت از اسرائیل وارد جنگ شد و با استفاده از شش بمب سنگرشکن، سه پایگاه هستهای ایران را هدف قرار داد. ایران نیز در واکنش به این تجاوز، به پایگاههوایی «العدید» متعلق به آمریکا در قطرحمله نمود. تجاوز اسرائیل و ایالات متحده آمریکا به ایران، نهتنها قوانین بینالمللی بلکه اصل نظم جهانی را نیز نقض کرد و با واکنشهای زیادی از سوی کشورهای دنیا مواجه گردید.
همانگونه که چند روز پیش در مقالهای نوشته بودم، این جنگ نه صرفاً بر سر برنامه هستهای و توان موشکی ایران، بلکه تقابل تمدنها بود. از منظر نظریه هانتینگتون، این جنگ در چارچوب برخورد تمدنی معنا پیدا میکند که شامل تقابل دو جهانبینی، دو نظام ارزشی و دو دستگاه هویتی میباشد. نظریه محمد خاتمی مبنی بر گفتوگوی تمدنها در این جنگ، معنا پیدا نکرد.
در کنار حملات نظامی، این نبرد ابعاد ترکیبی نیز داشت. پهپادها، حملات سایبری و جنگ روانی، ابزارهایی بودند که هر دو طرف در برابر یکدیگر خویش بهکار گرفتند. رسانههای فارسیزبان وابسته به سازمانهای استخباراتی اسرائیل، آمریکا و برخی از کشورهای عربی، تبلیغات روانی سنگینی راعلیه جمهوری اسلامی ایران به راه انداختند. با این حال، دولت ایران از درون، توانست افکار عمومی داخلی را با خود همراه سازد و مردم را در حمایت از نیروهای مسلح کشور، بسیج کند. در فضای خارجی، تعداد زیادی از کاربران فارسیزبان افغانستان، بهویژه تاجیکان، در دفاع از ایران علیه اسرائیل موضع گرفتند. حتا شماری از فرماندهان تاجیکتبار و ازبکتبار ارتش سابق افغانستان مقیم ایران که اکنون در تبعید بهسر میبرند، با سربازان سابق خود نشستهایی برگزار کردند و آمادهگی خویش را برای پیوستن به صفوف دفاع از ایران اعلام نمودند.
اسرائیل و آمریکا که سالها بر جنگ روانی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران سرمایهگذاری کرده بودند، انتظار داشتند با حمله به این کشور، مردم علیه دولت شوریده و نظام را سرنگون کنند. شاهزاده رضا پهلوی که مورد حمایت نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل قرارد دارد و حامیانش از مردم ایران خواستند تا به خیابانها بریزند و حکومت را ساقط سازند. اما برخلاف این انتظارها، مردم ایران در اقدام کمسابقه و پیشبینیناشده، با راهپیماییهای دهها هزار نفری، آنهم در زیر بمباران اسرائیل، در حمایت از دولت خود به خیابانها آمدند. جدا از تودهها، تعداد زیادی از روشنفکران و نویسندهگان ایرانی همچون عبدالکریم سروش که از منتقدان جمهوری اسلامی بهشمار میآیند، حمله اسرائیل را تجاوز به خاک خویش دانستند و حمایت خود را از نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران اعلام کردند. این همبستهگی ملی، باعث شد پروژهی جنگ روانی و تمدنی دشمن با شکست مواجه شود.
مردم ایران، تجربه تلخ دموکراسی وارداتی را در عراق، لیبیا، سوریه و بهویژه افغانستان نظارت و تحلیل کرده بودند. از اینرو، برخلاف تصورات مهاجمان، نهتنها در برابر دولت قرار نگرفتند، بلکه از آن دفاع کردند. آمریکا که دولت افغانستان را در نشست دوحه معامله کرده بود، در حافظه تاریخی مردم منطقه ثبت شده است. این تجربه مانع فروپاشی دولتهای دیگر مسلمان توسط استعمارگران خواهد شد.
از دیگر ابزارهای جنگ روانی علیه ایران، گروههای سلفی فارسیزبان افغانستان و عربزبانان تندرو خاورمیانه بودند که همسو با پروژه عربستان سعودی، به مخالفت با ایران و مذهب تشیع برخاستهاند. این گروهها نیز در حمایت از تجاوز اسرائیل موضع گرفتند، ولی در نزد مردم تحقیر شدند.
اکنون باید به مهمترین پیامدهای این جنگ اشاره کرد:
ایران ضعف اطلاعاتی خود را دریافت و بیتردید در آینده تلاش خواهد کرد که با پاکسازی دستگاههای امنیتی از نفوذ موساد و ارتقای ساختارهای ضدجاسوسی، این ضعف را جبران کند. جاسوسان اسرائیلی که در رسانه، نظامیگری، انتقال اطلاعات، تولید تراشههای پهپادی و حتا حملات فنی دست داشتند، رصد و حذف خواهند شد.
این کشور همچنین به ضعف نیروهای هوایی و سیستم پدافند خود در برابر جنگندههای F-35 اسرائیلی و B- 2 آمریکایی پی برد. هرچند سامانههای پدافند بومی ایران در برابر پهپادهای دشمن خوب عمل کرد، اما در برابر حملات سنگین هوایی بهمشکل مواجه شد. بازنگری در ساختار دفاعی و طراحی دکترین جنگی برای مقابله با تجاوز احتمالی اسرائیل و متحدانش در آینده، اجتنابناپذیر خواهد بود.
دولت ایران دریافت که در صورت بروز تهدید خارجی، مردم این کشور حتا مخالفان سیاسی نیز پشت دولت خود میایستند. پس از این، احتمالاً در سیاست داخلی، از شدت برخوردها کاسته خواهد شد. به اضافهی نمادهای دینی و مذهبی؛ نمادهای تمدنی و تاریخی مانند کوروش، فردوسی، آرش و نمادهای ایران باستان که در جریان جنگ مورد بهرهبرداری قرار گرفت، در بسیج عمومی مؤثرتر عمل نمود. این نکته، دولت را به استفاده ترکیبی از نمادهای دینی و تمدنی سوق خواهد داد.
از سوی دیگر، برای نخستینبار، ایران پرستیژ نظامی اسرائیل را بهطور جدی زیر سؤال برد. سامانههای پدافندی گنبد آهنین، داوود، فلاخان، و سامانههای ساخت آمریکا چون تاد و پاتریوت، در برابر موشکهای ایران ناکام ماندند. این، ضربه سنگینی به چهره شکستناپذیر ارتش اسرائیل وارد کرد.
هزینههای سرسامآور جنگ برای اسرائیل، بهویژه در صورت تداوم آن، غیرقابل تحمل است. برآوردها نشان میدهد اسرائیل روزانه بین ۸ تا ۱۰ میلیون دلار در این جنگ هزینه کرده است. با جمعیت کم یهودیان در جهان، تلفات انسانی نیزبرای آنها سنگین بوده و ادامه جنگ برای اسرائیل، یک خودزنی محسوب میگردد.
در این جنگ، اسرائیل نیز نقاط قوت و ضعف خویش را بررسی و تحلیل نمود. آنها برای رفع ضعفهای نظامی و اطلاعاتی خود، در آینده برنامهریزی خواهند کرد. همچنان اسرائیل با سه جنگ تمام عیار که با اعراب داشت، پیروز میدان شناخته شده بود. این سرزمین از بدو تأسیس تاکنون، برای نخستینبار مورد حملات سنگین خارجی قرار گرفت و درد بیخانمانی، خشونت و آوارهگی فلسطینیها و لبنانیها را درک نمود.
در سطح ژئوپلیتیک، این جنگ موقعیت منطقهای و بینالمللی ایران را ارتقا داد. محبوبیت ایران در میان ملتهای مسلمان، بهویژه اهل سنت، افزایش یافت. تبلیغات سلفیها و دیگر گروههای وابسته به سازمانهای استخباراتی منطقه که سالها علیه تشیع و ایران فعال بودند، رنگ باخت. اکنون وحدت دینی میان اهل سنت و شیعه، بیش از هر زماندیگری امکانپذیر شده است.
جمهوری اسلامی ایران، قدرت موشکی خود را در میدان واقعی آزمود و به نمایش گذاشت. این آزمون، نهتنها جنبه نظامی، بلکه پیام فرهنگی و سیاسی نیز به همراه داشت. به این معنا که ایران توان ایستادهگی در برابر هر تجاوز خارجی را دارد و با تکیه به مردم، فرهنگ و تمدن خود، میتواند بازدارندهگی ایجاد نماید.
در جمعبندی کلی باید گفت که این جنگ، تنها تقابل سادهی نظامی نبود؛ بلکه، صحنهی رویارویی دو تمدن، دو روایت تاریخی و دو آیندهنگری متفاوت بود. ایران، در این تقابل، ایستاد و نلرزید؛ زیرا به خود، به مردمش و به گذشته و آیندهاش وصل بود.