امروز، «روز زبان مادری» است. به این مناسبت، میخواهم امروز، به بیهودگی تلاش کسانی اشاره کنم که میخواهند فارسی را با پشتو جایگزین کنند.
چنین تلاشی، چندین دهه است که در افغانستان جریان دارد و طالبان نیز در فارسیستیزی دارند جدیتر از اسلاف خود ظاهر میشوند.
من نمیدانم آنهایی که چنین سیاستی را دنبال کردهاند، آیا میدانند که روزگاری امویان نتوانستند عربی را با فارسی جایگزین کنند، یا خیر؟
یکی از زبانهایی که نامزد شده بود تا جای فارسی را در ایران، خراسان و ماوراءالنهر پُر کند، عربی بود. عربی، در آن زمان هم قدرت سیاسی داشت و هم قدرت فرهنگی و دینی.
قدرت دینی و سیاسیاش، آشکار است که از این زبان، خلافت بغداد پشتیبانی میکرد و زبان دین و قرآن عظیمالشان بود. اما قدرت فرهنگیاش در این بود که زبان فلسفه و علوم نیز بود. عربی، زبان بغداد بود؛ بغدادی که هم دارالخلافه در آن قرار داشت و هم بیتالحکمه. اکثر آثار علمی در آن زمان به زبان عربی نگاشته میشد. حتا نویسندگان فارسیزبان، از ابوعلی سینا شروع تا فارابی و بیرونی، ترجیح میدادند آثار خود را به زبان عربی بنویسند.
زمخشری و بیرونی و تعداد بسیاری از علمای آن زمان، قایل به برتری زبان عربی بر فارسی بودند.
با این همه، عربی نتوانست در خراسان و ایران و ماوراءالنهر، فارسی را حذف کند. چون تودهها وفاداری شدیدی به زبان فارسی داشتند.
دی شب، داشتم کتاب «بخارا؛ دستاورد قرون وسطی» اثر ریچارد فرای را میخواندم. آقای فرای در بخشی از این کتاب یکی از علل قتل احمد ابن اسماعیل سامانی، امپراتور بخارا، را فارسیستیزی او میداند.
شاه اسماعیل سامانی را همه میدانیم که بنیانگذاران سلسله سامانیان و یکی از نیکنامترین شاهان تاریخ منطقه است.
سلسلهای را که او بنیادگذاری کرد، معروف به علمدوستی و فرهنگپروری بوده و مورخان، سامانیان را فرمانروایانی میدانند که رنسانس ایران را رقم زدند و زبان فارسی را احیاء کردند.
با این همه، در میان شاهان سامانی نیز کسی بوده است که با زبان فارسی مشکل داشته است. این فرمانروا، احمد پسر شاه اسماعیل سامانی بوده است.
مورخان میگویند که پس از مرگ شاه اسماعیل سامانی، پسراو احمد به تخت مینشیند.
تا پیش از احمد، زبان دربار، زبان فارسی و عربی بوده است.
مورخان می گویند در زمان سامانیان هر فرمانی که به عربی نوشته میشد، برای مردم ترجمه فارسیاش قرائت میگردید.
وقتی احمد به تخت مینشیند، تلاش میکند فارسی را حذف کند و دستور میدهد فرمانهایی که به عربی نوشته میشوند، با همان زبان برای مردم قرائت گردد.
او معتقد بود که مردم باید عربی را یاد بگیرند.
این دستور احمد، خشم مردم را برمیانگیزد، تا اینکه او سرانجام، در هنگام سیاحت و شکار، به دست غلامان خود به قتل می رسد.
تصور کنید که مردم ما چهقدر فارسی را دوست داشته اند.
مردم کسی را که با زبان فارسی دشمنی کند، هرگز نخواهند بخشید حتا اگر پسر شاه اسماعیل سامانی هم باشد.
به هر صورت، این بخشی از تاریخ را یادآوری کردم تا بگویم که فارسی در افغانستان حذفشدنی نیست. وقتی عربی با آن همه با پشتوانهی عظیم سیاسی و فرهنگی و مذهبی خود نتوانست فارسی را حذف کند، پشتو با کدام زور و قوت میخواهد با فارسی زورنمایی کند؟!