باوجود کثرت اقوام در افغانستان، حقوق اقوام و ملیتها همواره نادیده گرفته و جامعه سیاسی به شکل سنتی در اختیار یک قوم بوده است. ازاینرو این نظامها در طول صدسال گذشته جز تنازع ملی چیزی دیگری برای جامعه نداشته است. هرچند که این حاکمیتها در طول این دههها در قالب شاهی مطلقه و مشروطه، جمهوریت و امارت قد اعلم کرده است، اما کلیت این نظامها به شکل متمرکز و در دست یک قوم بوده که منتج به اجماعهای سیاسی شده است.
در چند نوشته قبلی دیدگاه احزاب سیاسی اولیه، راجع به ساختار سیاسی افغانستان که در زمان ظاهرشاه تاسیس شده بود، به بررسی گرفته شد؛ در این مطلب بهصورت کوتاه و گذرا دیدگاه احزاب تشیع، جنبش ملی و کنگره ملی به بررسی گرفته میشود.
حزب حرکت اسلامی افغانستان:
حزب حرکت اسلامی، مانند بسیاری از احزاب دیگر، ازجملهی احزاب تأثیرگذار درزمینهی سیاسی و نظامی بوده است. با استناد کتاب افغانستان در سه دهه اخیر، این حزب بهصورت مشروع و معقول مدل نظام اسلامی که به اساس جمهوری مردم و بر مبنای قوانین اسلامی و عقل و اندیشه باشد رابیان میکند. در بخش پنجم از مرامنامهی این حزب که توسط وزارت عدلیه/ دادگستری نشر شده، آمده که حزب حرکت اسلامی درزمینهی حقوق ملت، بر انتخابات و آزادی بیان باور داشته و اصل جمهوری اسلامی را برای نظام سیاسی ترجیح میدهد.
سازمان نصر افغانستان:
به ادعای بصیر احمد دولتآبادی، اعضای سازمان نصر از طرفداران امام خمینی بودند. آنان معتقد به تشکیل مجلس شورای اسلامی، سیستم ریاست جمهوری، تعیین صدراعظم از سوی ریس جمهور و در کل نوعی از حکومت اسلامی جمهوری بودند. هرچند ادعا میشود که سازمان نصر طرفدار فدرالیسم، بوده، ولی این مطلب در مرامنامه اولیه این سازمان دیده نمیشود. بههرحال، اعضای اولیه این حزب در نخست خود را طرفدار ایدولوژی و پیروی از اندیشه و عمل امام خمینی میدانستند و درزمینهی حقوق ملت و ساختار دولت هم بر اصل مشارکت مردم و نظام مردمسالار تأکید داشتند.
شورای اتفاق:
شورای اتفاق از احزاب مهم شیعی بود که نخستین حکومت اسلامی موازی با حکومت خلقیها را در مناطق مرکزی افغانستان شکل داد. با استناد دولتآبادی، این حزب مناطق تحت تصرفاش را به نه ولایت تقسیم کرده بود و شخص آیتالله سید علی بهشتی در رأس حکومت اسلامی قرار داشت. اما در کل مدل و ساختار مشخصی را ارایه نکرده است و یا حداقل ما نتوانستیم که آن را بیابیم.
پاسداران جهاد:
ازنظر این حزب، حکومت آینده افغانستان طرفدار ایران بوده و ازنظر تفکر، وابسته به جمهوری اسلامی ایران و خود را پاسدار ولایتفقیه میدانستد. پاسداران جهاد از احزاب مهم شیعی در زمان جهاد مردم افغانستان بود که خود را مقید به پیروی از اندیشهها و آرمانهای امام خمینی میدانستند.
حزب وحدت اسلامی افغانستان:
به نوشته دولتآبادی، در نخستین مفاد حزب وحدت اسلامی، بر مبارزهی دوامدار و برقراری حکومت اسلامی بر اصل ولایتفقیه، تاکید شده است. در ادامه هم این حزب باورمند به تأمین عدالت اجتماعی، حکومت اسلامی و رسمیت مذاهب جعفری و حنفی دارد. حزب وحدت رعایت اصل دمکراسی را مهم دانسته و خود را به آن ملزم میداند. البته آنچه مهم است اینکه حزب وحدت در اثر فشار و میانجیگری جمهوری اسلامی ایران شکلگرفته و گروههای مختلف از احزاب شیعی را گرد هم آورده است. بااینحال، این حزب امروز به شاخههای متعدد تقسیم شده و هرکدام دیدگاه خود را درزمینهی حقوق ملت و ساختار دولت دارد ولی آنچه نقطه مشترک همهی آنها حداقل روی کاغذ و در مرامنامههای آنها ذکرشده، اصل دمکراسی و جمهوریت است.
حزب کنگره ملی افغانستان:
این حزب را لطیف پدرام از مدعیان اصلی فدرالیسم در افغانستان رهبری میکند. وی از پلورالیسم سیاسی مبتنی بر اصل دمکراسی پیروی میکند. آقای پدرام همواره بر ساختار فدرالیسم در افغانستان اصرار کرده و راه برونرفت از بحرانها و چالشهای را که افغانستان همواره درگیر آن بوده است، سیستم فدرال میداند.
حزب اقتدار ملی:
این حزب در سال ۸۴ تأسیس گردیده و اراده مردم در تمام سطوح سیاسی و اجتماعی و… اصل میداند. البته این حزب توسط سید مصطفی کاظمی از اعضای سابق پاسداران جهاد تاسیس گردیده و خیلی زود توانست به یک حزب مطرح در سطح سیاسی تبدیل شود.
حزب پیوند ملی که نمایندگی از اقلیت اسماعیلیان افغانستان میکند بر اصل دمکراسی و نظام جمهوری تأکید داشته است. این حزب نیز از اقتدار لازم در روندهای سیاسی چهار دههی افغانستان برخوردار بوده و نقش خود را در دورههای مختلف از این برهه، ایفا کرده است.
حزب جنبش ملی:
این حزب در نخست از بقایای کوچک احزاب دیگر در شمال افغانستان تأسیس گردید، اما بعدتر با انشعابات به یک حزب سیاسی با محوریت منافع ازبیکها تبدیل گردید. دولتآبادی مرامنامه این حزب را در مفاد ۲ آن بیان میکند که حزب جنبش ملی بر اصل دین اسلام و نظام مبتنی بر فدرالیسم که اراده مردم تجلی کند، تأکید میکند. البته این حزب تنها حزب سیاسی بود که بعد از کنفرانس بن و تدویر لوی جرگه برای تدوین و تصویب قانون اساسی اصرار زیادی بر سیستم فدرالی داشته اما بنابر قرار گرفتن در اقلیت، این خواسته محقق نشد. کاری که سایر احزاب بعدها بهاشتباه شان اذعان کردند.
بنابراین، احزاب سیاسی افغانستان از زمان ظاهر شاه به بعد که به وجود آمدهاند هرکدام آنها رویکردهای خود را متناسب با زمان و جو حاکم و اهدافشان درزمینهی حقوق ملت و ساختار دولت داشتهاند. از احزاب نخست که در زمان ظاهر شاه به وجود آمدند مانند حزب ارشاد به رهبری علامه بلخی رویکرد تغییر نظام را داشتند. درحالیکه احزاب مانند وطن، خلق و امثال اینها نگاه اصلاحی بهنظام در وهله اول داشتند؛ اما احزابی مانند دمکراتیک خلق و چپیها، بیشتر اهداف انقلابی را زیرپوشش اصلاحات دنبال میکردند. بعد از انقلاب ۵۷ و کودتای خونین جریانات چپ، احزاب و گروههای جهادی که شکلگرفته بودند و به وجود آمدند، در مقابل حاکمیت حزب خلق اقدام ستیزهجویانه را در پیشگرفته و راه جهاد را برای احقاق حقوق ملت و تغییر ساختار دولت برگزیدند. درنتیجه بعد از چهارده سال جهاد، مجاهدین پیروز گردید؛ اما بنا بر پراکندگی دیدگاه و تشتت دستهها نتوانستند به تعریف جامع از حقوق ملت و ساختار دولت دست یابند. درنتیجه جنگهای داخلی بین این گروهها افغانستان را برای چند سال دیگر همچنان میدان جنگ و نبرد و باقی گذاشت.
بعد از ظهور و حاکمیت دوره اول طالبان ساختار حاکمیت به اساس امارت مطلقه طالبانی بود که حقوقی برای ملت در نظر گرفته نشده بود و مردم و اقوام و اقلیتها از تمام حقوقشان محروم بودند؛ اما بعد ایجاد نظام جدید در دهه هشتاد شمسی و حکومت جمهوری اسلامی، احزاب زیادی با دیدگاه و اهداف گوناگون اعم از اسلامگراها، جریانات چپ و غربگراها دوباره شکلگرفته و یک تنوع را در میان آنها شاهد بودهایم.
البته آنچه قابلتوجه است اینکه در طول این مدت، یعنی از زمان ظاهر شاه تاکنون، ما شاهد ظهور و بروز احزاب اسلامی، چپی و راستی آن در افغانستان بودهایم که هرکدام بخشی از تاریخ افغانستان را شکل داده و رقم است؛ اما حالا با تمام این فرازوفرودها بیش از دو سالی است که دوباره طالبان قدرت را به دست گرفته و با توجه به حاکمیت مطلقه نظام امارت اسلامی طالبانی، دیده شود که همگرای و مشترکات احزاب را درزمینهی ساختار دولت و حقوق ملت و تبیین دیدگاه و فعالیت آنها شاهد خواهیم بود یا خیر؟ که زمان پاسخ خواهد داد.