در اخبار خواندیم که محمدیعقوب عبدالرحمن، والی طالبان در سرپل، دستور داده است که برای کارمندان ادارات ملکی و نظامی آن ولایت دورههای دوماهه تفسیر قرآن برگزار گردد.
والی طالبان گفته است که همه کارمندان این ولایت مکلفاند که به مدت دو ماه از ساعت ۸ تا ۹ صبح در کلاسهای تفسیر قرآن شرکت کنند.
این خبر را که خواندم، کارنامهی خوارج یادم آمد. خوارج یکی از گروههای تندروی در صدر اسلام بود که مسلمانان را تکفیر میکرد و مباحالدم میخواند و میکُشت.
در کتاب کامل مبرد آمده است که روزی عبدالله بن خباب در حالی که قرآن به گردن داشت و همسر باردارش نیز همرایش بود، با خوارج روبهرو شد. خوارج از وی در مورد حضرت علی کرمالله وجهه پرسیدند. خباب از مشرکخواندنش امتناع ورزید و گفت که آنحضرت از شما به قرآن آگاهتر و در حفظ دینش استوارتر و در بینش از شما تیزبینتر بود. خوارج، او را به کنار ساحلی بردند و گردن زدند. در همین حال، یک مسیحی خرمایی به خوارج داد. آنها گفتند تا پولش را ندهیم خرمایت را نمیپذیریم.
جالب است بدانید که همین خوارجی که وظیفهی شان مسلمانکُشی بود، اکثرا قاری قرآن نیز بودند و به ترجمه و تفسیر قرآن نیز علاقه نشان میدادند.
محمد ابوزهره در کتاب «تاریخ مذاهب اسلامی»، یکی از ویژگیهای خوارج را علاقهمندی آنها به آموختن تفسیر قرآن و سنت و فقه از اهل فن خوانده و نقل میکند که نافع بن ازرق، حاکم فرقهی ازارقهی خوارج، همواره به دنبال عبدالله بن مسعود میگشت تا از وی تفسیر قرآن بیاموزد و در بارهی مسایل دینی سوال کند.
در بارهی زهد و تقوای شان نیز آمده است که وقتی عبدالله ابن عباس (رض) از طرف حضرت علی کرمالله وجهه مامور شد برای بحث و مناظره نزد خوارج برود، آنها را مردمانی یافت که جبین شان در اثر سجدههای طولانی زخم و پینه بسته بود.
اما آنچه خوارج را بدنام تاریخ ساخت، یکسویهنگری، تعصب، تحجر، سختگیری، خشکمغزی و خشونتورزی آنان بود.
آنها در حالی که قاری قرآن و مفسر و محدث بودند، اما ابایی نداشتند که امیرالمومنین حضرت علی کرمالله وجهه را در حال نمازگزاردن به شهادت برسانند.
حکایت طالبان همین گونه است. اینها در حالی خود را علاقهمند تفسیر و ترجمه قرآن نشان میدهند که با دیدگاههای متعصبانه و متحجرانهی خود نزدیک است باعث بیزاری مردم از تدین گردند. اینها زیر نام «حکومت اسلامی» یک حکومت کاملا تکقومی، تکجنسیتی و تکمذهبی را تاسیس کردهاند و همه روزه علیه اقوام غیرپشتونی ظلم و ستم میکنند.
آموختن تفسیر قرآن خوب است، اما نه به شیوهی طالبان. تفسیر این گروه از دین، تفسیر خوارجی، یکسویهنگر و متحجرانه است.
مولانا جلالالدین محمد بلخی، عارف نامدار جهان اسلام، در مثنوی معنوی میگوید:
زانک از قرآن بسی گمره شدند
زان رسن قومی درون چه شدند
مر رسن را نیست جرمی ای عنود
چون ترا سودای سربالا نبود
تفسیر طالبان از قرآن و دین و شریعت، مصداق اتم و اکمل این شعر مولانا است. این گروه با دیدگاههای متعصبانه و متحجرانهی خود باعث به گروگانگرفتن یک ملت و یک کشور گردیده اند و افغانستان را صدها سال به عقب برگرداندهاند.