دیروز یک پیام صوتی رهبر طالبان در شبکههای اجتماعی منتشر شد که در آن انتقاد عالمان دین از خودش را «خلاف شریعت» خوانده و گفته است که این انتقادات تاثیر منفی بر رژیم مستقر در کشور میگذارد.
در پیام صوتی رهبر طالبان آمده است: «اینکه در رسانهها ظاهر میشوید و بر من دست تکان میدهید که امیرالمومنین چرا این کار را کردید یا این کار را نکردید، این خلاف شریعت است.»
او گفته است که این انتقادها بیاعتمادی به بار میآورد و فاصله میان علما و حکومت طالبان را نشان میدهد.
طالبان یک گروه قومی – مذهبی است که از مدارس دینی دیوبندی برخاستهاند. یکی از داعیههای این گروه از آغاز ظهور تا امروز، برخورداری از حمایتِ علما بوده است. اتفاقاَ حمایت علما از این گروه – چه در دور اول و چه در بیستِ سال اخیر – باعث پیروزی و موفقیتِ شان در جامعه افغانستان گردید.
اما پس از تسلط مجدد طالبان در سال ۲۰۲۱، به نظر میرسد که فاصله میان علما و طالبان افزایش یافته است.
به طور نمونه؛ چند روز دو عالم دینی، یکی شیعه و دیگری سنی، به شدت از طالبان انتقاد کردند. عالم سنیاش مولوی عبدالشکور نام داشت، که گفته میشود پس از آن اظهارات، از سوی طالبان بازداشت شده است. اما عالم شیعیاش، آیتالله واعظزاده بهسودی یکی از مراجع اهل تشیع در افغانستان است.
شاید بپرسید که چرا میانِ علمای دینی و طالبان فاصله ایجاد شده است؟
من در این زمینه، به چند دلیل اشاره میکنم:
قومگرایی طالبان:
گروه طالبان همانطوری که گفتیم با استفاده از نام دین در افغانستان به قدرت رسید. این گروه از ابتدای ظهور، خود را حامی علمای دینی خواندند و تطبیق شریعت را به عنوان مهمترین هدف خود اعلام کردند. اما پس از تسلط مجدد شان در سال ۲۰۲۱ نشان دادند که قومیت برای این گروه مهمتر از دین و مذهب است. این گروه در حال حاضر، کابینهای تشکیل دادهاند که اکثریت اعضای آن را پشتونها تشکیل میدهند. در حکومت اینها اقوام غیرپشتونی حذف گردیده و فقه جعفری از رسمیت افتاده است.
قومگرایی و برتریجوییهای قومی طالبان به وجهه مذهبی این گروه در میان علمای دینی آسیب زده است و باعث گردیده که آنها از حکومت این گروه انتقاد کنند.
وضع محدودیت بر منبر:
چندی پیش با یکی از علمای دینی که تازه از کشور بیرون شده بود، ملاقات داشتم. از او با شوخی و شیطنت پرسیدم که حکومت در حال حاضر در افغانستان در اختیار علمای دینی و طلاب مدرسه است، شما چرا مهاجرت میکنید؟
این پرسش من بهانهای شد برای اینکه آن عالم دینی لب به شکوه و شکایت از طالبان بگشاید. یکی از شکایتهای عمدهی علمای دینی از طالبان، وضع محدودیت از سوی این گروه بر منبرهای مساجد است.
او میگفت که علمای افغانستان در هر دورهای، جز دورهی حکومت خلق و پرچم، آزادی بیان داشتهاند و همیشه از منبرهای مساجد، دستگاههای سیاسی و دولتمردان را «امر به معروف» و «نهی از منکر» کردهاند؛ اما طالبان این آزادی منبر را از علما گرفته است و آنها حق ندارند، جز آنچه را که این گروه دیکته میکند، در خطبههای نماز جمعه بگویند.
سرکوب و ترور علمای دینی:
آنهایی که اخبار رسانهها را دنبال میکنند، میدانند که در دو سال گذشته شماری زیادی از علمای دینی، یا سرکوب و ترور شدند و یا هم مجبور به مهاجرت. تعدادی از این علما، سلفی بودند، که با طالبان اختلافات ایدیولوژیک دارند. اما تعداد دیگری را که منتقد طالبان بودند، برچسپ سلفیگری زدند و سرکوب کردند.
امروزه در افغانستان هر عالمی که از حکومت طالبان انتقاد کند، برچسب سلفیگری یا وابستگی به داعش و جبهه مقاومت بر نامش زده شده و سرکوب میگردد.
خلاصه اینکه امروزه در افغانستان به شدت منابر و خطبههای امامان مساجد سانسور و نظارت میشود.
ترس این گروه از علمای دینی و فاصله میان آنها و ملاهای مذهبی، نشاندهندهی تَرَکبرداشتن گفتمان اسلامخواهی رژیم طالبان است. طالبان به نام اسلام به قدرت رسیدند، اما اکنون با علما درافتادهاند.
پیامهای تند و تیز ملا هبتالله مبنی بر ضرورت پرهیز از انتقاد، به جای که موقعیت طالبان را در میان علما تقویت کند، بیشتر از پیش خدشهدار میکند.
تجربه نشان داده است که هیچ حکومتی تا هنوز نتوانسته است از طریق فشار و زور، علمای دینی را به سکوت وادار کند.
جایگاه علما در افغانستان آنقدر مستحکم است که هر فشاری بر آنها در درازمدت با طغیانهای تودهای در روستاها پاسخ داده شده است.