اين بار از محمدعطاءالله فيضاني، سخن داريم؛ از اسلامشناس خردگرایی كه در اوج حركات کمونیستی و ارایهی فلسفه علمي آنان، اسلام را در پرتو دانش و خرد به معرفي گرفت و با تجهيز علمي جوانان مسلمان، ياوههاي مخالفان را خط بطلان كشيد، از آزاده و انقلابياي میگوییم كه با ترس، سازش، تسليم و معامله، بيگانه بود. از اسلام گفت و قاطعانه عمل كرد و سر درراه آرمان نهاد، تا نمادي باشد همه راهيان عقيده و جهاد را.
از مبارزي سخن میگوییم كه نيازها و دردها را شناسایی كرد. بيداري علماي دين را عنوان نمود، از تربيه نسل جوان سخن گفت و مسووليت سرمایهداران و قدرتمداران را در راستاي دين و مبارزهی اسلامي مشخص كرد.
مردي كه نجات مسلمانان و پیشوایان اسلامي را از دست نگري و حيات ذلتبار، فرياد كرد و مبلغ كار، فعاليت اجتماعي و اقتصادي شد، براي جوان مسلمان آموزش هنر و پيشه را ضروري خواند، همچنان که خود، هنرهاي بافندگي، نجاري و بنایی و غیره را آموخت و از آن طريق منادي زيست با وقار و با عزت نفس شد.
از مبارز آزادهای میگوییم كه نهتنها تطميع نشد و فريفتهی قدرت نگرديد، كه فشارهاي مداوم و زندانهای مكرر كه هر قامتي را میشکند و خم میکند، نتوانست او را حتي اندكي در سازش و کنار آمدنها، بكشاند، تا آنجا كه خاينان، نجات خويش را فقط در مرگ او يافتند و بس.
دانشمندي كه ۵۲ اثر در معرفي اسلام و عملكرد مسلمانان مطابق نياز و يافت جامعه آفريد. سياست و اقتصاد اسلام را عنوان كرد، از مبارزه اسلامي مبرا از تعصبهای شيعه و سني سخن گفت. و به پيروي از نخستين آيت وحي، با قلم و نگارش مبارزه را آغاز كرد و ادامه داد.
ازلحاظ شخصي نيز، نگاه نافذ، قدرت بيان، سيماي زيبا و قد رساي او، برايش وجهه خوبی بخشيده بود.
به شهادت ياران وهم روزگارانش، ساده میپوشید، كم میخورد، كم میخفت، سخي و مهماننواز بود. پیادهروی میکرد و گاه از بايسكل استفاده میکرد.
نگارنده در اولين و آخرين ديدار با او در سال ۱۳۴۹، بخشي از اين ویژگیها را شاهد بودم. يكي از بزرگان سمنگان (سر معلم اكبرخان) به كابل آمده بود. من كه در صنف يازدهم ليسه حبيبه درس میخواندم او را همراهي و راهنمایی مینمود.
گفت: به ديدار فيضاني صاحب میرویم. نزد كتابخانه او كه در کنار مسجد پل خشتي در منزل دوم قرار داشت، رفتيم. از پایین زينهای كه فكر میکنم چوبي بود، درب كتابخانه را ديديم كه قفل است. مدتي انتظار كشيديم مردي با ریشی تقريباً سفيد، دستار سفيد، بالاپوش خاكي رنگ، موهاي دراز كه به گوشهایش پایین شده بود، پيراهن و تنبان سفيد پيدا شد. احوالپرسی كرديم. در پلهی نخستين زينه توقف كرد ما را به كتابخانه دعوت نكرد و خطاب به سر معلم گفت: من تحت تعقيب هستم به شما كدام ضرري نرسد، دوستان را سلام بگو. دريك وقت ديگر میبینیم. با همين سخنان از هم جدا شديم، او به كتابخانه خود بالا شد و ما درحالیکه ازآنجا دور میشدیم، هرلحظه فكر میکردیم كسي ما را دستگير خواهد كرد، با خود گفتم: چه مرد باشهامتي. با همين خوف و خشونت سالهای دیگر را بسر برد و هرگز تسليم نشد كه در ناز و نعمت زندگي كند تا اینکه شهيد شد.
اما فيضاني با همه برازندگیهای علمي، سياسي، استقامت و استواري در برابر ستم و بيداد و كفر و خصيصههاي فردي، همچنان در هالهی ابهام مانده است و اين از دو گونه برخورد با او ناشي گرديده است:
نخست: سكوت و ترس علما و سياسيون كه واهمه داشتند در یادکرد از او متهم نشوند و فشار نبينند، چه رسد به اینکه چون او عمل كنند.
دوم: دفاع بد از آن انقلابي راستين اسلام و پيچيدن سيماي منطقي و عالمانه و عملي او، در هالهای از ارادت و قدسيت مآبیهای عاميانه. تا آنجا كه شخصيت و چهره واقعي و ممتاز او در بيدارگري، آگهي بخشي، ظلمستیزی، خردگرایی، رد استعمار و کفر و شهامت سياسي و انقلابیاش در سايه باورها و تقدس گراییهای عاميانه، پنهان مانده است. درحالیکه او اگر ازلحاظ کفر ستیزیاش برای مسلمانان مطرح است، ازلحاظ ظلمستیزی و افشاي استعمار و بيدارگري آزادیخواهانه میتواند براي همه آزادیخواهان و مبارزان ضد استعماري، حتي نامسلمانان، الگو باشد. آنچه در رابطه با فيضاني گفته و نوشته شده است عرض ارادت است و اداي حرمت تا تحليل و استدلال و برجستهسازی شخصيت علمي و انقلابي او. بايد او را شناخت. فيضاني، انقلابي نظریهپرداز اسلامي، بيدارگر عصر و مبارز عملي اسلام را و خردگرایی انقلابي او را از ابهام و غبار تقدس گرایی عاميانه بيرون كشيد تا همگان او را بهعنوان مبارز ضد استعمار و كفر و شخصيت آگاه و انقلابي اسلام باور كنند.
مولانا محمد عطاءالله فيضاني در ۱۲ حمل ۱۳۰۲ در حصه اول شهرداري هرات تولد گرديد. پدرش مياخير محمد كاكر، زاده قندهار است. به روايتي جد فيضاني، مياجمعه خان در جنگ ميوند شهيد گرديد. دولت وقت بهپاس ايثارگري او، فرزندانش مياخير محمد و ميا راز محمد را رتبه عسكري داد و بعد با غند مربوطشان به هرات فرستاد.
گفته میشود، بعد از ۱۳۲۷ زماني كه معلمي و كار دولت را رها كرد در عرصه مبارزه اسلامي استوار پا گذاشت.
به روايتي؛ زماني كه عرض و دادخواهیاش را ولايت هرات و شوراي ملي نشنيد. ديگر كاملاً تغییر روش داد. گوشهگیری از امور دولت اختيار كرد. به نام خود، اسم محمد را افزود و بعدازآن محمد عطاءلله شد. تخلص بخركي (پارچه آتش) را اختيار كرد. در همين دوره به آموزش كتب عربي ادامه داد. در مواردي تعويض هم میداد. تحايف اندك را براي تكافوي حيات میپذیرفت؛ اما براي امرار حيات پیشههای نجاري، بنایی، بافندگي با سيخ و تار از نخ و پشم را آموخت. به قول خودش “عندالموقع از هر يك اين بیشهها رفع حاجت كرده، امرار حيات مینمایم” (۱)
اما مبارزه را با قلم و قدم در راه اعتلاي دين و آگاهي، علما، ثروتمندان و چوكيداران ادامه داد. اعتقاد استوار به راه و آرمان، قناعت و ثروت اندك پنج جريب باغ در انجيل صد سير تخم زمين و ۱۶ جريب باغ در چشت شريف، سبب گرديده بود كه هیچگاه به خاطر دنيا خم نشود و به خاطر منافع مادي معامله نكند.
تألیف و ترجمه را مداومت بخشيد. بارها زنداني و حبس ابد شد و بالاخره در سال ۱۳۵۸ توسط حفيظ الله امين به شهادت رسيد. چه تا آن زمان از زندان با خانوادهاش ارتباط داشت و بعدازآن ناپدید شد.
تحصيل و تدریس:
به شهادت آثار و آفریدهها، فيضاني از استعداد و ذهن نيرومند برخوردار بوده است؛ و اين موهبت خدایی از كودكي در او وجود داشته است.
به قولي: « در بين همسلكان خود ازلحاظ تيز زباني، چالاكي و زرنگي تبارز داشت» همچنان که خود گفته: «خداي متعال مرا ذكاي سرشار داده است.(۳)
عطاءالله با اين ذهن برتر در سال ۱۳۱۱ شامل مكتب شد. چهار سال ابتدایيه و سه سال رشديه را تمام كرد. در سال ۱۳۱۸ به كابل آمد و شامل دارالمعلمين پغمان گرديد. در سال ۱۳۲۰ از آنجا فارغ شد و به حيث معلم در هرات مقرر گرديد. كه در سال ۱۳۲۷ براي هميش ترك نمود.
در کنار مكتب و معلمي، آموزش علوم ديني را ادامه داد. هرچند از استادان اين عرصهی او يادي نشده، اما به قول خودش تمام كتب حديث و تفسیر را تدريس میکرده است، آنگونه كه خود میگوید:
كتب فقه اولات و آخرات را با متون و شروح (خواندم) و به حلقه تدريسم اين کتابها شامل است: تفاسير قرآن كريم، بيضاوي، جلالين، خازن، روح البيان، جمل، روح المعاني و غيره.
از احاديث شريف: صحيحين (بخاري ومسلم)، مشكوه شريف، ترمذي، سنن ابي داوود ابن ماجه؛ و از علوم معقول: صرفها و نحوها، منطقهاي خورد وكلان، رياضي، حديث معاني، بيان، تحرير اقليدس، شرح حكمت و…(۴)
زبانها را آموخت: پشتو لسان فامیلیام بوده، دري را جامعه به من بخشيد، عربي را از حلقههای تعليم آموختم و زبان تركي… را هم میدانم. (۵) گفتهاند: با استفاضه از مرشدين والامقام در طريق چهارگانه سلوك به مقام عاليه ارشاد نايل آمد.(۶): چون مصروف تدريس شد، مولانايش گفتند و کتابهای در عرفان و تصوف و مسایل علمي نوشت.(۷)
كار و مبارزه
مولانا فيضاني در ۱۳۲۰ معلم شد و در ۱۳۲۷ از مكتب كرخ هرات خانهنشین گرديد. مبارزه را در برابر كفر و بیدینی آغاز كرد. مكتب توحيد را در مقابل مكاتب ماتریالیستی تاسيس نمود.
زماني كه مبارزه معارف آغاز شد، مولانا فيضاني در رأس مظاهرهچيان بود. از هرات به بغلان و پلخمری و بلخ رفت و مدتها مقيم گرديد. در همه اين مناطق مبارزه و بيدارگري را ادامه داد.
دوباره به كابل آمد دركارته سه جوار دانشگاه كابل كتابخانه ساخت. بعد كتابخانه را در پل خشتي مركز شهر انتقال داد.
مبارزه در تمام دورهی سلطنت ادامه يافت كه زجر شكنجه و زندانهای پيهم را نصيب مولانا كرد.
میگویند: درزمانی داوود، باري با او مقابل شد؛ و با شجاعت اخلاقي با وي برخورد نمود و هیچگونه مداهنه و چاپلوسی نكرد. وقتي برگشت، شماري از افراد سخت گوای او را ستودند و تعدادي از اين برخورد او انتقاد كردند. مولانا فيضاني گفت: من نه سخت گفته میتوانم و نه نرم، من فقط حق میگویم.(۸)
زندان و شهادت
مولانا فيضاني كه مصمم، و سازشناپذیر درراه بيداري و آگاهی اسلامي حركت میکرد، براي سلطنت كه از اسلام سياسي و مسلمان آگاه واهمه داشت و براي داوود خان كه پيوند نزديكي با کمونیستها داشت، غیرقابلتحمل بود.
همان بود كه شش بار در زمان سلطنت زنداني شد، بار هفتم در زمان جمهوريت داوود به زندان رفت و در عهد قدرت کمونیستها شهيد شد. از چند مورد زندان فيضاني چنين يادشده است:
در سال ۱۳۳۸ مسئله رفع حجاب به ميان آمد. فيضاني در برابر اين اقدام دولت اعتراض كرد و درنتیجه زنداني شد. بعد از رفع حجاب بیبندوباریها اوج گرفت. مولانا از خانقاه بلخ مردم را به مظاهره دعوت كرد و اعتراض نمود و به زندان افتاد.
در سال ۱۳۴۶ در رد نظريات پنج پير، سخن گفت و مخالفین با همكاري نجيم آريا دسيسه كردند و او را به زندان انداختند.
در سال ۱۳۴۹ مظاهرهی علماي پلخشتي را رهبري كرد و آن روزگاري بود كه در تجليل از لنين، ببرك كارمل كه عضو شوري بود به او درود گفت و در شماره ۲ ثور ۱۳۴۸ پرچم نشر گرديد. مولانا مردم را در مسجد پل خشتي دعوت كرد، از بیتفاوتی دولت انتقاد كرد و تکبیرگویان از منبر پايان شد و مظاهره آغاز گرديد. پوليس جلو مردم را گرفت. علما در داخل مسجد ماندند و ازآنجا مدت ۴۳ روز اعتصاب و اعتراض علما را رهبري كرد.
بعد دولت به مسجد حمله كرد. علماي ولايات را به مناطق شان فرستاد و مولانا فيضاني بار ديگر به زندان رفت.
در ۲۸ قوس سال ۱۳۵۲ با توطئه کمونیستها براي هفتمين بار، زندانی شد. او را متهم ساخته بودند كه عليه نظام جمهوري كودتا مینماید. همراه با فيضانی شمار ديگر را نيز گرفتار كردند. از فيضاني میخواستند اقرار كند كه با كدام وزير ارتباط داشته است در انجام كودتا. از ساير افراد میخواستند از انجام كودتا و همراهي با فيضاني در اين زمينه شهادت دهند. صحبت وزير داخله داوود خان. قدير نورستاني با يكي از ياران فيضاني شنیدنی است.
قدير- چرا به كتابخانهی فيضاني میرفتی؟
متهم – به خاطري كه کتابخوان و کتاب خواه ام
قدير – رابطهات با وي بيشتر از رابطه كتاب بود؟
متهم – نه چرا به کتابخانهاش میرفتم نه به خانهاش
قدير- وي به خانه شما میرفت؟
متهم – من مهماننوازی را جرم نمیدانم. ما اهل فتواتيم. آناني را كه ادعاي اهل اخوت دارند، مهمان نه اهل خانه میدانیم.
قدير- رفتن به كتابخانه فيضاني به معناي ارتباط با خود فيضانيست؟
متهم – من به كتابخانه عامه هم میروم. اين به معناي ارتباط با صاحب آن دولت است. جرم ارتباط با فيضاني را ضد جرم يعني ارتباط با دولت خنثي میکند.
متهم – جرم فيضاني چيست؟
قدير – عليه دولت توطئه كرده
متهم – من دولت نيستم، عليه من توطئه نكرده. از کجا فهميديد كه توطئه كرد؟
قدير – از طريق استخبارات
متهم – من استخبارات ندارم كه به من اطلاع دهد، بناءً من بدگمان نيستم و به وي احترام دارم.(۹)
در گرفتاری سال ۱۳۵۲ بيش از بيست هزار چوب خورد، ۲۷ روز اعتصاب كرد. كوته قفلي و زندانهای نمناك را تجربه نمود و محكوم به حبس ابد گرديد. بالاخره وقتي کمونیستها به قدرت رسيدند. به روايتي: “در زمان رياست جمهوري برژنف، حفيظ الله امين در سال ۱۳۵۸ او را همراه با غلام رباني عطيش يكجا به شهادتگاه انتقال داد و شهيد كرد.”
آثار
فيضاني، نويسنده آرمانگرا و پركار كشور بود اما با درنظرداشت محتويات اسلامي آثارش تا سال ۱۳۵۰ فقط سه اثر مذكور از سانسور نظام گذشته و چاپ گرديد، به شهادت پژوهندگان: «اين شخصيت معنوي… افغان كه دست توانایی در علوم اقتصاد، فلسفه، سياست، انسانشناسی، اسلامشناسی و طبابت دارد، از خود ۵۲ اثر ارزشمند بهجا گذاشته است.(۱۰) آثار فيضاني از ژرفا و استدلال و بيان نيرومندي برخوردار است. سخن را از زاويهی عنوان میکند كه اكثر علما از ترس نظامها در آن عرصه سكوت میکردهاند. در رابطه به كتاب جهان به تلسكوب قرآن دانشمندي نوشته است:
… اين اثر… آیینه دار ۶۶۶۶ آيه قرآنكريم و شش كتاب احاديث حضرت نبي يتيم «ص» بوده و فشرده معارف عرفاي عظيم عالم اسلام شمرده میشود. (۱۱)
برخي از آثار فيضاني اينهاست:
– دليل الذاكرين في سنت جهر حضرت سيدالمرسلين
– جهان به تلسكوب قرآن
– رازهای موفقيت يا انسان با قرآن
جواهر موجود بازهم مفقود (در مورد انسانشناسی ازنظر اسلام)
– ما چرا رسايل مدرسهی قرآن را میخوانیم
– فتاوي ضروري عصري مطابق مذهب حنفي
– پروگرام ابتدایی مدرسه قرآن
– تجزیهوتحلیل اتم انسان (روح)
– تجزیهوتحلیل انسان (قلب)
– دروس سياسي
– مجموعهی جامهای ششگانه مدرسه قرآن:
الف: اولين جام به تقويه ايمان
ب: جمال و کمال صانع «ج» در مصنوعات يا جام وميگر دوم
ج: انسان و اسرار قرب يا جام و ميگر سوم
د: انسان و فلسفه امتحان يا جام دميگر چهارم
هـ: اسرار خلقت تا بارگاه عظمت يا جام وميگر پنجم
و: الفباي اسرار قرآن یا جام و ميگر ششم
– سوالات عمومي
– رسالهی اذكار، ادعيات و مناجات بيست و چهارگانه
– غوثيه (۱۴)
هزار باب بر يگانگي و هاب
علل پسماني عالم اسلام
وظيفه صوفي يا سارندوي چيست
بحر الحايق و كشف الدقايق
ولايت چيست و ولي كيست
مصباح الهدايه في ترتيب اذكار طريقه
افغانستان در آستانهی تحول
حيات است به دين مجادله با بي سوادين
طرق پيشرفت ايمان
رموز پيشرفت مسلمانان درصدر اسلام
جمال و كمال صانع در مصنوعات
ما چه كرديم و ديگران چه میکنند
مصالح علياي زندگي
راز موفقيت
اقتصاد
رد داروينيزم
شمس المعارف
رساله درباره نفس
رساله اصول تبليغ (۱۳)
وظيفه علما و مشايخ در برابر دين چيست و كمترين زاويه از سياست روز، نشر مدرسه توحيد ۱۳۷۳
درنگي بر دیدگاه و آثار فيضاني
مولانا فيضاني، اسلامشناس ژرفاندیش، نظریهپرداز اسلامي و مجاهد راه اسلام بود. اهداف مولانا را در سه اصل خلاصه کردهاند:
اعلاي کلمهالله و جلوگيري از نفوذ كمونيزم
استقرار نظام عدل الهي از طريق رأي عامه
استقلال، آزادي، پيشرفت و ترقی جامعه افغاني
مولانا كه برخلاف نظام فاسد سلطنتي و شیوع اندیشههای کمونیستی قلم و قدم میزد، جمهوريت را برتر از سلطنت واصل اسلامي میدانست و در مقایسه با آن خلافت را ترجيح میداد.
مولانا میگفت:
– هرگونه نيكویی كه محضاًلله براي آرامي خلقالله كرده شود، سنت ماست (۱۴) در انحراف از صراط مستقيم و انتقاد از سازشگران قدرت میگفت:
«وقتیکه ما به گل روي اینوآن، حقيقت فتنههای زمان و زمانيان خود را وانمود نسازيم و به انواع حيل آن را به نفع ملت جلوه دهيم، در حقیقت ما خود ديده و دانسته خاکبیزی بر چشمها كرده خواهيم بود.» (۱۵)
– اگر نفس قوي گرديد، همه و همه قول و عمل همچو كسان به تلبيسات شيطان متكي بوده و به محور منافع شخصي چرخيده و تأمين اميال فاسد نفساني و شهوانی غايه نهایی زندگي او محسوب گشته و براي برآورده شدن و به دست آوردن اين آرزوهاي خبيث پريشاني و سرگرداني و حتي تباهي اشخاص بدیدهشان بیارزش مینماید.(۱۶)
میگفت: همه مساعي كه براي بهبود اجتماع به عمل میآید و به زير سيطره یکتاپرستی صورت گيرد، روش ماست.
– در هرجا به هركس و يا اجتماعي كه خوبي و مساعدت را به جان، مال يا زبان براي خشنودي او تعالي، بدون در نظرداشت، بنمايد، سنت ماست.(۱۷)
آثار مولانا فيضاني نيز درزمان خودش در جامعه ما استثنایی بود.
– نخست، در جامعهای كه علماي ديني فقط میآموزند و بعد میگویند و هیچگاه نمینویسند، مولانا فيضاني میخواهد، بنويسيد.
– در روزگاري كه تماميت علماي ديني توجیهگر، معاش خور و در کنار نظاماند، او، از قشر به متن میگذرد و با مشاهده ماهيت نظام بر آن میتازد.
– پيشتر از همه در شمار آغازگران بيداري و آگاهي، خطر را متوجه میشود و امت اسلامي را در برابر خطر الحاد و كمونيزم بيدار باش میدهد و آگاه میسازد.
– روي نقاط اساسي و عناصري كه دشمن میخواهد، مقابله با دين را از آن طريق آغاز كند، انگشت میگذارد:
از فساد علما و از نقش علما سخن میگوید: از زن و حضور آن در جامعه اسلامي میگوید، از اقتصاد اسلام سخن میگوید و از پيوند دين و دانش سخن میگوید و همه روزنهها را با ادامه آگاهي به جامعه، به روي دشمن میبندد.
هيچ كتابي از روي تفنن و نام جوای نمینویسد: پسماني عالم اسلام را عنوان میکند، میگوید: «ما چه كرديم و ديگران چه كردند» راه پيشرفت ايمان را نشان میدهد، بردارونيزم رد مینویسد وظایف علما و مشايخ دين را شرح میکند. از رمز پيشرفت مسلمانان میگوید.
اصول تبليغ دين را نشان میدهد؛ و در راستاي كارمنسجم و مداوم مدرسهی توحيد را ايجاد میکند. به تربيت جوانان و اطفال زياد توجه دارد، شاگردان را به آموزش هنر و پیشه فرا میخواهند.
ويژگي ديگر آثار مولانا، مفهوم كلام: خيرالكلام قله و دله است. ديده میشود كه مفاهيم و موضوعات، در ذهن او هجوم آوردهاند. كوشش میکند، كوتاه كوتاه بگويد و زياد بگويد. هیچگونه درازنویسی و اطناب مخل را در او راهي نيست. به قولي: ستون فقرات را مینوشت گوشت و پوست را به خواننده واگذاشته فروتنانه میفرمود، شايد خالي از قصور نباشد.(۱)
جامعه را به سه گروه پولداران، چوكيداران و ملاها تقسيم كرد و رهنمود داد: دانشمندان و ملاها مردم را به صراط التوحيد راهنمایی كنند و توطئهها عليه اسلام را نشان دهند، پولداران در اين زمينه با مال و خواستهی خود ياري كنند و چوكيداران بايد مدافع و حامي باشند.
سرچشمهها
۱- فيلسوف روحاني و مصلح بزرگ ناشناخته شدهی افغانستان علامه صاحب فيضاني، «نابغهی ناشناخته» نشر كانون فرهنگي علامه فيضاني، هرات، ۱۳۸۵ ص ۱۱
۲- همان، ص ۲۰
۳- ۴- همان ص ۸
۵- همان ص ۶
۶- تذكار مختصر دربارهی مكتب دار سترگ كشور، جزوهای در معرفي زندگي و آثار فيضاني
۷- فيلسوف روحاني… همان ص ۷
۸- مولانا صاحب درآیینه يادها، «معرفینامه مولانا صاحب فيضاني» ع مهاجر، نشر مدرسه توحيد ۱۳۷۰ ص ۱۹۳
۹- همان، ص ۱۹۴
۱۰- فيلسوف روحاني… همان، ص ۱۱
۱۱- جهان به تلسكوپ قرآن، مقدمه سخيداد فايض، كابل، ۱۳۵۰ ص ۸
۱۲- مولانا صاحب فيضاني… همان ص ۷
۱۳- فيلسوف روحاني … همان ص ۱۶۶
۱۴- شش جام به تقويه ايمان، جام ششم «الفباي اسرار قرآن» نشر مكتب توحيد ۱۳۷۶ ژ
۱۵- فيلسوف روحاني… همان ۱۰۸
۱۶- همان، ص ۱۰۹
۱۷- وظيفه علما و مشایخ در برابر دين چيست و… نشر مدرسه توحيد، ۱۳۷۳، ص ۱۵
۱۸- مولانا صاحب فيضاني در آینه يادها، همان ص ۱۵۵