امروز، ۲۴ ژانویه، روز جهانی آموزش است. این روز را مجمع عمومی سازمان ملل با تصویب قطعنامهای در سال ۲۰۱۸، «روز جهانی آموزش» برگزار کرد. هدف از این نامگذاری، تاکید بر نقش آموزش در ایجاد صلح و توسعه پایدار خوانده شده است.
به مناسبت روز جهانی آموزش، امروز اول صبح نگاهی انداختم به رسانههای کشور تا ببینم که از چه زاویهای به این موضوع پرداختهاند. تا جایی که دیده میشود، اکثر رسانهها امروز، به این مناسبت، به موضوع محرومیتِ دختران از آموزش در افغانستان پرداخته اند.
در اینکه محرومیتِ دختران از آموزش توسط طالبان یکی از بزرگترین معضلات کشور است، تردیدی نیست، اما مساله دیگری که واقعا قابل نگرانی است و نباید از کنارش بیتفاوت گذشت، آموزشهای افراطگرایانه به پسران در افغانستان است.
اینجا ما در واقع دو مساله داریم: ۱) یکی محرومیتِ دختران از آموزش؛ ۲) آموزشهای افراطگرایانه به پسران.
طالبان اگرچه پسران را مانند دختران از آموزش محروم نکردهاند، اما برای شان آموزشهای افراطگرایانه میدهند؛ آموزشهایی که نه تنها به سود صلح و توسعه پایدار نیست، بلکه میتواند منطقه و جهان را به آشوب بکشاند.
این آموزشهای افراطگرایانه در مدارس دینی جهادی ارایه میگردد. طالبان از روزی که به قدرت رسیدهاند، در هر استان افغانستان یک مدرسه دینی جهادی بزرگ و در هر شهرستان ۱۰ مدرسه دینی جهادی کوچک تاسیس کردهاند. چندی قبل رهبر طالبان در فرمانی دستور داد که ۱۰۰ هزار استاد برای این مدارس استخدام گردد. بر اساس آمارهای منتشرشده تا ماه اسد سال ۱۴۰۲ درمجموع ۱۱ هزار و ۸۳۰ مدرسه دینی در افغانستان فعال است که در این مدرسهها در مجموع ۶۰۰ و ۱۷ هزار و ۶۷۸ طالب آموزش میبینند و از این تاریخ تاکنون مدارس دیگری نیز در ولایتهای شمال و غرب افغانستان ایجاد شده است.
همچنان روند جذب دانشآموزان در این مدارس هنوز ادامه دارد. دقیقا همین روز چند قبل، یعنی ۳۰ جدی، بود که این گروه برای جذب ۵۰ هزار طلبه جدید در مدارس دینی جهادی در کابل و ولایتهای افغانستان، امتحان عمومی برگزار کردند.
نام این مدارس، مدارس جهادی است. در این مدارس، به علاوهی اینکه شماری از متون دینی تدریس میگردد، به طلبهها آموزشهای جهادی و نظامی نیز داده میشود.
این مدارس بر اساس الگوی مدارس دینی دیوبندی تاسیس شدهاند. این مدارس «تفکر جهادی» را از شاه “ولیالله محدث دهلوی» به ارث میبرند. اصلا شاه ولیالله را میتوان بنیانگذار تفکر دیوبندی خواند.
شاه ولیالله دهلوی، از جمله متفکران قرن هژده مسلمانان شبه قاره هند، بود که تالیفات بسیاری از خود برجا گذاشته است. او در سال ۱۱۱۴ ه.ق. در شهر دهلی به دنیا و درسها را نزد محمدافضل سیالکوتی خواند و سپس در سال ۱۱۴۳ عازم حجاز شد و در آنجا نزد علمای چون محمدابراهیم الکردی، شیخ محمد حیات سندی استاد محمد بن عبدالوهاب و شیخ ابراهیم کورانی با افکار ابن تیمیه و ابن قیم آشنا شد و از آنها تاثیر پذیرفت.
پس از بازگشت به هند، سنگ تهداب مدرسه رحیمیه را گذاشت و به تدریس حدیث و ترویج آرای ابن تیمیه مشغول شد.
دهلوی در شبه قارهی هند روی تمام مکاتب کلامی و الهیاتی مسلمانان سنی تاثیر گذاشته و دیوبندیان خود را وارث او میدانند.
شاه ولیالله دهلوی، در کنار تدریس و تالیف، به سیاست نیز مشغول بود. او در عصری میزیست که قدرت مغولان داشت رو به افول میرفت. با افول قدرت مغولان، شاه ولیالله نشانههای خطر را احساس کرده و میدید که هندوهای مهاراتها قدرت بیشتری از مسلمانان کسب کردهاند و از آنها پیشی گرفتهاند. برای جلوگیری از افول قدرت مسلمانان، شاه ولیالله به حکام پشتونتبار افغانستان نامه نوشت و از آنها خواست که به هند حمله کنند. این موضوع به واسطه کشف نامههای شاه ولیالله توسط ک.ا. نظامی روشن شده است.
آنچه را که این نامهها نشان میدهند این است که شاه ولیالله افکار سیاسی و جنگطلبانه داشته است.
پس از شاه ولیالله، افکار جهادی او را پسرش شاه عبدالعزیز دهلوی ترویج داد. او در سال ۱۸۰۳ فتوای معروف خود مبنی بر وجوب جهاد علیه استعمار بریتانیا را صادر کرد و نوشت: «کشور اسلامی هندوستان با تسلط و سیطره انگلیسها به دارالحرب تبدیل شده. لذا بر همه مردان و زنان مسلمان واجب است که آنقدر با آنها بجنگند و آنچنان روابط دوستانه خود را با آنها قطع کنند که ناگزیر از هندوستان خارج شوند، زیرا انگلیسیها دشمن و محارب مسلماناناند.»
بر بنیاد این فتوا شماری از جوانان مسلمان هندی، از جمله احمد عرفان یکی از شاگردان شاه عبدالعزیز دهلوی، دست به قیام زد، که برای مدتی توانست کنترل پنجاب و پشاور را در اختیار بگیرد. حکومت او دیر نپایید و در ۲۴ ذیالقعده سال ۱۲۴۶ ه.ق.(۱۸۳۱م.) احمد عرفان همراه با شاه اسماعیل دهلوی در جنگ با سیکها کشته شد. البته با کشتهشدن او، موج دیگری از حرکتهای جهادی در سال ۱۸۵۷ در هندوستان آغاز شد. در این سال مردم هندوستان به رهبری امرای مسلمان و چند تن از هندوها علیه انگلیس قیام کردند و انقلابیها موفق شدند دهلی را تصرف کرده و سراجالدین مظفر را به تخت امپراتوری هند بنشانند. اما در فوریه ۱۸۵۸، دهلی دوباره به دست انگلیسیها افتاد و انقلاب آنها درهم شکسته شد و پس از آن ملکه ویکتوریا، هند را جزء امپراتوری بریتانیا اعلام کرد و مدارس دینی شبه قاره هند را به اتهام ترویج تفکر جهادطلبانه مسدود نمود.
پس از این قیام است که در سال ۱۸۶۷ مدرسه دیوبند تاسیس میشود.
این مدرسه باری دیگر تفکر جهادگرایانهی شاه ولیالله را احیاء میکند که ما نمونههای آن را در مدارس دینی دیوبندی پاکستان و طالبان میبینیم.
بنابراین، میتوان گفت هدف از تاسیس این مدارس، تربیهی نسلی از جهادگران است. طبیعی است که این نسل وقتی تربیه شوند به جغرافیای افغانستان محدود و محصور نخواهند ماند، بلکه به منطقه و جهان صادر خواهند شد. با تربیهی این نسل، منطقه را دگماندیشی، تعصب و جدالهای فرقهای فراخواهد گرفت و نسلی متولد خواهد شد که من آنها را «بمبهای انسانی» مینامم.