از چندی بدینسو در هرات علمای اهل تشیع به صورت مشکوک ترور میشوند. در تازهترین مورد، روز جمعه گذشته در حمله افراد مسلح ناشناس بر سرنشینان یک سه چرخه، شش تن از جمله دو روحانی کشته و زخمی شدند.
پیش از آن دو عالم دینی دیگر به نامهای خادم حسین هدایتی و رجب اخلاقی در ناحیه سیزدهم این شهر ترور شده بودند. البته پیش از آن، عالم شیعی دیگری نیز در این شهر به نام عیدمحمد اعتمادی توسط افراد ناشناس به قتل رسیده بود.
اگرچه اسلامجار، والی طالبان در هرات، ترورهای اخیر در آن شهر را به «دشمنان» نسبت داده و هدف آن را «تفرقهافکنی» خوانده است. اما من میترسم که در عقب این رویدادها موضوع احیای تعصب سنیگری و تخلیه آن شهر از اهل تشیع از طریق دامنزدن به منازعات کهنه مذهبی مطرح باشد.
هرات یکی از شهرهای بزرگ خراسانِ قدیم و افغانستان کنونی است که هم مرز با ایران است. در گذشته بر سر مالکیتِ این شهر، میان شیبانیان سنیمذهب و صفویان شیعهمذهب درگیریهای نیز اتفاق افتاده است؛ درگیریهایی که رنگ و بوی مذهبی داشت و باعث گردید که علمای ماوراءالنهر به دستور عبدالله خان ازبک فتوای تکفیر اهل تشیع را صادر کنند. ماجرا از این قرار است که وقتی شاه اسماعیل صفوی هرات را تصرف میکند، عبدالله خان ازبک از علمای ماوراءالنهر در باره این شهر استفتاء میکند که آیا آنجا را میتوان دارالحرب خواند یا خیر.
متن این استفتاء همراه با پاسخ علمای ماوراءالنهر در حواشی کتاب «مختصرالوقایه» اثر جمالالدین عبیدالله بن مسعود بن تاجالشریعه محمود بن صدرالشریعه محبوبی آمده است. این استفتا با بحث و فحص در منابع فقهی معتبر نزد علمای ماوراءالنهر بر تعریف دایره دارالاسلام و دارالحرب، با این نتیجهگیری به پایان میرسد که هرات دارالحرب است و طایفه قزلباشیه کافراند و «اگر عسکر اسلام آن جماعت کشند، غازی شوند و مستحق جنت باشند و اگر از آن جماعت کشته، مستحق جهنم و نار ابدی باشند، و اگر العیاذ بالله از لشکر اسلام کسی مقتول شود، شهید و مستحق بهشت جاودان باشد.»
اگرچه پس از آن جدالها، سالها میشود که شیعه و سنی در هرات در کنار همدیگر زندگی مسالمتآمیز دارند اما ترورهای اخیر علمای اهل تشیع این شایبه را ایجاد میکند که جناحهایی در درون طالبان به دنبال احیای تعصب سنیگری در هراتاند. آنچه باعث میشود تا این احتمال خیلی بعید به نظر نرسد این است که طالبان هم عصبیت مذهبی دارند و هم عصبیتِ قومی.
در باب عصبیت مذهبی این گروه تنها اشاره به این امر کافی است که پس از تسلط مجدد طالبان در افغانستان فقه جعفری از رسمیت افتاد و حتا در «شورای علمای افغانستان» به هیچ عالم شیعی عضویت داده نشد. همچنان در کتاب «الامارت اسلامیه و نظامها» اثر شیخ عبدالحکیم حقانی، قاضیالقضات طالبان، آمده است که مردم افغانستان باورمندی به مذاهب دیگر، جز مذهب حنفی، را ننگ و عار میدانند. آمده است که تنها فقه حنفی را به رسمیت میشناسند و لاغیر.
اما در باب تعصب قومی شان باید گفت که این موضوع چیزی است که حتا در گزارش شورای امنیت سازمان ملل نیز بازتاب یافته است. شورای امنیت سازمان ملل در گزارش خود نوشته بود که طالبان یک حکومت پشتونمحور در افغانستان تشکیل دادهاند.
هم مقتضای عصبیت مذهبی و هم مقتضای عصبیت قومی این گروه این است که تعصب سنیگری را در هرات احیاء کنند. احیای تعصب سنیگری در هرات به باور طالبان میتواند به تطبیق برنامههای قومی این گروه کمک کند. یکی از این برنامهها، کوچاندن شیعیان و اسکان طایفههای پشتون در مرز مشترک با ایران است. این برنامه به صورت مفصل در کتاب «سقاوی دوم» توضیح داده شده است.
با توجه به این موارد، من رویدادهای هرات را نشانهای برای اشتیاق طالبان به احیای تعصب سنیگری در آن شهر میدانم.
امیدوارم که چنین برنامهای در کار نباشد؛ زیرا این برنامه میتواند به جدالهای خونین مذهبی در افغانستان و منطقه بینجامد و باعث تقویت داعش گردد.