دوشنبهشب اسپیس اکس (توییتر سابق) برنامهی کافهی پرسش پایگاه خبری و تحلیلی روایت، به گردانندگی من، میزبان آقایان دکتر عبدالطیف پدرام رهبر حزب کنگره ملی افغانستان و عضو مجمع فدرالخواهان افغانستان، دکتر عصمت اللهی مشاور پیشین ریاست جمهوری، بانو ترنم سعیدی فعال حقوق بشر و رهبر شبکه مشارکت سیاسی زنان افغانستان و آقای هارون معترف رییس جنبش گزار و عضو مجمع فدرالخواهان بود.
در این گفتمان، تبعیض نژادی، کشتار، کوچ اجباری و آوارگی دو ملت افغانستان و به بحث گرفته شد.
در نخستین پرسش از آقای عبدالطیف پدرام، رهبر حزب کنگره ملی افغانستان، پرسیدم که « چرا مردم فلسطین همواره مورد ظلم، خشونت و استبداد قرارگرفتهاند و چرا جهان غرب بهصورت آشکار از ظلم و ستم اسراییل علیه فلسطینان حمایت میکند؟» و آقای پدرام در پاسخ چنین گفتند:
پدرام: بله مسأله فلسطین، مسأله قدس هم برای مسلمانان مهم است و هم برای غیرمسلمانانی که دارای وجدان اخلاقیمضطرب هستند. وجدان اخلاقیمضطرب یعنی نگران بودن برای بشریت و نگاهداشتن به کرامت انسانی حق حیات، حق زندگی و حق آزادی چیزی است که اینها نگران بودند یعنی قدس، تنها مسأله مسلمانان نیست؛ مسأله وجدانها نیز هست.
آقای پدرام افزود که « مسأله قدس برای سرزمین ما افغانستان/خراسان خیلی مهم است و در سراسر دنیا نیز این مسأله برای آزادی خواهان و مبارزان ضد استبداد، ضد استعمار، ضد فرانواستعمار، ضد امپریالیسم، ضد نظامیگری و اشغال نیز در کنار مردم فلسطین، حتا در همان سرزمین اسراییل که الآن جنگ دارند، بعضی از وجدانها علیه رژیم نتانیاهو اعتراض کردند، نه گفتند به آن رژیم و درواقع تقبیح کردند جنایات صهیونیستی را در غزه. با آن کشتارهای وحشتناک در برابر زنان و کودکان که انجام پیدا کرد.
آقای پدرام در قسمتی از گفتههایش ضمن محکومیت این حملات افزود که «جهان امروز عملا درگیر یک جنگ جهانی است که قدرت امپریالیستی (سرمایهداری) پشت تمام این جنگها خوابیده است و با بازیهای دوگانهای که دارند از مردم قربانی میگیرند و گاه کمک ناچیز برای سرزمینهای در حال جنگ نیز میفرستند اما همواره قدرت تسلیحاتی را در خدمت آنانی که در پی اشغال هستند، قرار میدهند.
بحث را با دکتر عصمت اللهی مشاور پیشین ریاست جمهوری ادامه دادم و ایشان گفتند که:
طوفان الاقصی یک پدیدهی استثنایی در جهان امروز است. این برنامه، سیستمهای امنیتی و استخباراتی اسراییل را درهم کوبید و شکست داد. پسازآن، حمایت جهان غرب و سفرهای بایدن، رییسجمهور آمریکا در عرض ده روز پس از طوفان الاقصی، نشاندهندهی اهمیت یک حرکت غافلگیرکننده بود. این حرکت میتواند یک تاریخ مهم در امر مبارزات مردم فلسطین در این منطقه، در سالهای پسین باشد.
بانو ترنم سعیدی رهبر شبکهی مشارکت سیاسی زنان نیز در این بحث سخنانش را چنین بیان داشت که: زنان بیشترین رنج جنگ در فلسطین را، بر دوش حمل کردهاند. اگر این مقاومت و این نبرد طولانی شکلگرفته و بهپیش رفته است، قطعا به خاطر حضور زنان آن بوده است. زنانی که با قربانی دادنهای بسیاری، سعی کردند روحیهی فرزندانشان را قوی نگهدارند.
چیزی که در افغانستان نیز جریان دارد، حالت خوشتر از زنان در فلسطین نیست. زنانی که از فلسطین، دربند رژیم صهیونسیتی قرار دارند، دقیقاً شبیه حالت زنان افغانستانی هستند که دربند قرار دارند. اما آنسو، اسراییلیهای که بر زنان فلسطینی تجاوز کردند و آنها را شکنجه میکنند، هیچ پیوند خونی و دینی با فلسطینیان ندارند. اما در افغانستان کسانی بر دختران و زنان افغانستانی تجاوز و تعرض میکنند که به نام مسلمان، افغانستانی و به نام مردم افغانستان هستند و با این ادعا وارد افغانستان شدهاند که از ناموس آن دفاع کنند.
در پیوند به خاستگاه مشترک درد و رنج مردم افغانستان و فلسطین از آقای پدرام پرسیدم و چنین پاسخی ارایه کردند:
پدرام: «هم به لحاظ مسلمان بودن و هم به لحاظ انسانی، پیوندهای ناگسستنی داریم. نهتنها با غزه و فلسطین، با تمام مسلمانان جهان و انسانهای روی زمین، این پیوند و همخوانی وجود دارد. سرزمینهای که اشغال میشوند هم به لحاظ انسانی، هم به خاطر غرور مردم و به خاطر اینکه انسان باید آزاد باشد و خودفروشی و تسلیمی رهبرانشان؛ ناراحتکننده است.
من بارها در مجلس نمایندگان گفتم که با حضور آمریکا و ناتو در افغانستان، ما با یک کاپیتالیسون روبرو هستیم. بعد پیمان کابل و واشنگتن امضا شد و ما آن را نقد کردیم. در آن آمده بود که آمریکاییان میتوانند از هر مرزی وارد این کشور شوند و هرجایی که اگر بخواهند عمل کنند «اگر منافعشان بخواهد» اجازه عمل دارند. این درواقع نفی استقلال یک مردم و یک سرزمین است که ما این تجربه را داشتیم.
اکنون مسأله فلسطین و غزه، وجدانهای بیدار را در یک آزمون قرار داده است و مسألهی افغانستان/خراسان، وجدانهای بشری را در یک آزمون قرار داده است. شما نگاه کردید در کابل چه اتفاق افتاد؟ ابعاد فاجعه و جنایت در غزه و فلسطین، واقعاً همه وجدانهای بشری را تکان دادند.
ازنظر سیاسی نگاه کنید که چه اتفاق افتاده یا نیفتاده است؟ این حادثه به حدی مهم است که حالا تمام فلاسفه، متفکران سیاسی، فیلسوفان سیاسی و اندیشمندان دارند در رابطه با غزه، فکر میکنند که آیا با آنچه در غزه اتفاق افتاد، ما نیازی به روشنگری جدید نداریم؟ تمام بحث در نمایشگاه کتاب فرانکفورت، در نمایشگاه فیلم برلین، همین مسأله بود. بحثی که حالا با هابرماس است؛ بحثی که در رابطه به متفکران و فیلسوفان غرب و اروپا است که شما چگونه نسبت به فلسطین و نسبت به غزه، موضوع گرفتهاید؟
هابرماس، فیلسوف بزرگ آلمانی، گفت که اسراییلیها حق داشتند اصولاً از خودشان دفاع کنند. تمام وجدان روشنفکران و فلاسفهی اروپایی تکان خورد که مسألهی فلسطین و غزه، باید دوباره بررسی شود. آیا بعد قرن نوزده، ما دوباره با یک استعمارگری یا به نحوی اشغالگری که با فلسفه بعضی فیلسوفان غربی توجیه میشود حتا مثل هابرماس که انتظار نمیرفت چنین بحثی را ارایه کند، روبرو هستیم؟ به این فکر میکنند که آیا ما دوباره با روشنگری عصر کانت نیاز داریم یا خیر؟
حالا ما با یک خیزش جدید در تفکر فلسفه و سیاست، روبرو هستیم. چیزی فراتر از این است که ما بهعنوان یک جنگ به این مسأله نگاه کنیم. آیا مسأله خودی و غیرخودی است؟ آیا اروپا دوباره گرفتار یک توحش نشده است؟ سرنوشت تفکر بشری را دارد بحث غزه، تغییر میدهد؛ ریشهیابی بحث خودی و غیر آن تا نیچه و کانت، بررسی میشود.
اما جای خوشبختی است که وجدانهای بیدار فلاسفه اروپایی و نیروهای دموکراتیک اروپایی و چپ اروپایی، در کنار مردم فلسطین ایستاده شدهاند. آنها میگویند که از داخل فرهنگ اروپای بعد قرن نوزده، یک فاشیسم و یک توتالیتاریسم بیرون میشود. یک استعمار جدید دارد بیرون میآید. ما درواقع با یک زایش فکری روبرو هستیم.
در هرجایی که ستمی هست و ظلمی هست وجدانهای روشنگری مشترک کار میکنند. مگر این جهان یک دهکده نیست؟ بنیآدم اعضای یکدیگر نیستند؟ ما برادران نوع هم هستیم در هرکجای جهان اگر کسی مورد ستم واقع شود، مجبور هستیم به لحاظ وجدان بشری در کنارش ایستاده شویم.
در رابطه به افغانستان هم نیازی به این بازبینیها است. حالا که آمریکاییان یک ملت را در چنین یک وضعیتی رها کردهاند، دوباره تلاش دارند برگردند و خود را بهعنوان نیروی نجاتبخش معرفی کنند. آن جنگهای چهلتا پنجاه سال را در افغانستان نمیافروختند. همه جنگهای که در خاورمیانه است، پشت سر آن آمریکاست. قبل از اتحاد شوروی مگر چه اتفاقهایی در افغانستان افتاده بود. مسألهی داوود خان و آن نیروهایی که در پاکستان تراکم کرده بود. کمونیستها که بعد از اینها آمدند و قدرت را به دست گرفتند. شما این خلا را چگونه بحث خواهید کرد؟
من وقتی سخن سناتور آمریکایی که گفت از فلسطین هیروشیما و ناکاساکی میسازیم را شنیدم، واقعاً تعجب کردم. آیا از همینها برای رهایی افغانستان کمک میخواهیم؟ شرمآور نیست؟ درسهایی که از غزه و افغانستان میگیریم، آن است که خودمان روی پای خودمان باید ایستاده شویم. آزادی و باشرف زیستن بها دارد.
انتظار دارید دوباره شمارا در کابل، رییسجمهور بسازند؟ شرم نیست، عیب نیست؟ شما فرودگاه کابل را به یاد بیاورید. اگر یک متفکر و پنج تا فیلسوف در کشور ما بود حالا بر اساس آنچه در فرودگاه کابل اتفاق افتاده بود مسیر فکری بشری را از نو تعریف میکرد.
هنوز برمیگردیم و میگوییم، انتظار هستیم که آمریکاییان در دوحه و قطر چه تصمیمی در رابطه به ما میگیرند.»
در ادامهی این بحث، بانو ترنم سعیدی پیرامون چالشها و نگاه دوگانهی جهان بر زنان را انتقاد کرده افزود که جهان نگران وضعیت زنان افغانستان و فلسطین نیست. زنان در نزدیک به سه سال پس از برگشت طالبان، از حقوق اساسی خویش محروماند. این وضعیت همچنان ادامه دارد و زندانهای طالبان، از زنان مملو هست و زنانی که کاملا بدون گناه زندانیشدهاند. زنان در هر دو کشور هیچ راهی ندارند جز اینکه خودشان مبارزه کنند و شبیه زنانی که در دو سال و چند ماه پسین در برابر خطرناکترین گروه تروریستی جهانی در کابل، ایستاده شدند. ما نیاز داریم که مردان افغانستان مانند مردان فلسطین در کنار زنانشان قرار گیرند.
در پایان این بحث، آقای پدرام در پیوند به راهحل بیرون رفت از وضعیت کنونی در فلسطین و افغانستان چنین بیان کرد:
پدرام: «نخستین بحث این است که آگاه باشیم ازآنچه در جهان ما اتفاق میافتد. من بارها گفته بودم که وقتی ناتو و آمریکا برود این سنت جامعه یکشبه فرو میپاشد و متوجه شدید که فروپاشید، زیرا چیزی نساخته بودند. همهچیز دروغ بود. رهایی درگرو آگاهی است و این آگاهی را باید یاد بگیریم.
بعد، ما به یک اتحاد فرهنگی حوزهی منطقهیی خودمان نیاز داریم. وقتی ما در این حوزهی تمدنی اینهمه دانشمند و فیلسوف داشتیم چگونه نمیتوانیم اکنون مدیریت کنیم و انتظار داریم یک آمریکایی اینجا را مدیریت کند؟ این حوزه تمدنی باید روی پای خودش ایستاده شود.
بعد آرزو دارم به هیچکسی برنخورد؛ کمتر آدمی را در پنجاه سال پسین داریم که سلول سلول آن با پول استخبارات تغذیه نشده باشد. سلولهای که با پول استخبارات تغذیه شده باشد، غیرت مقابله و ایستادگی را در برابر استعمار ندارد. تمامروز دنبال کشورهای دیگر که بیا ما را نجات بده. آمریکا در افغانستان شکستخورده ولی تا حال شما یک نفر را دیدهاید، از این بزرگان که آمریکا را نقد کرده باشند؟ نامهای دارند، جبهه و حزب و فلان و گروه … یکی را در این میان پیدا کنید که آمریکا را نقد کرده باشد. همین آمریکایی که شما را در سطح فرودگاه کابل له کرد. چند رهبر نقدش کردند؟
نجات بخشی را از فلسطین و از جوانان غزه بیاموزید که میجنگند.
همچنان خوانندگان این متن میتوانند جریان کابل این گفتگو را در اسپیس اکس (توییتر سابق) پایگاه خبری و تحلیلی روایت بشوند.