چند روز میشود که در بدخشان اعتراضات مردمی جریان دارد. اگرچه طالبان سعی دارند این اعتراضات را با موضوع مبارزه با مواد مخدر ربط بدهند، اما آنچه از سخنان معترضان دانسته میشود این است که بدخشانیها از ظلم و ستم قومی، زبانی و طالبان به ستوه آمده و علیه حاکمیتِ تکقومی این گروه به پا برخاستهاند.
بدخشان یکی از بزرگترین ولایات افغانستان است که ۲۸ ولسوالی و یکونیم میلیون جمعیت دارد. آنچه به اهمیت استراتژیک این ولایت میافزاید، داشتن مرزهای بینالمللی مشترک با کشورهای تاجیکستان، پاکستان و چین است.
با توجه به جغرافیا، جمعیت و موقعیت استراتژیک بدخشان میتوان حدس زد که چرا طالبان با استفاده از تمام امکانات تلاش دارند اعتراضات این استان را سرکوب کنند. این گروه برای سرکوب مردم بدخشان از قندهار و هلمند و کابل جنگجویان تازهنفس فرستادهاند. دیروز در درگیری که میان جنگجویان تازهنفس طالبان و معترضان در روستای برلاس ولسوالی ارگو اتفاق افتاد، سه تن از مردم محل کشته و ۱۵ تن دیگر زخمی شدند. با آنکه طالبان به شدت تلاش دارند بدخشانیها را سرکوب کنند، اما بیشتر از سرکوب، از سکوت و تماشاگری سایر ولایات و اقوام ستمدیده نگران هستم.
در این شکی نیست که سایر ولایات افغانستان نیز از همان تبعیض و ستم قومی رنج میبرند که بدخشان رنج میبرد، اما اینکه به حمایت از بدخشان صدا بلند نمیکنند، برای من قابل فهم نیست.
این در حالی است که اگر میخواهند حاکمیت مبتنی بر تبعیض قومی، زبانی، مذهبی و جنسیتی پایان یابد، باید سکوت شان را کنار گذاشته و در پهلوی بدخشان بایستند. اگر سایر ولایات، بدخشان را در اعتراضات همراهی کند، آنگاه طالبان از سرکوب دست کشیده و به مطالبات تن خواهند داد.
متاسفانه اما تا هنوز سایر ولایات افغانستان فقط تماشا دارند. تماشاگری سایر ولایات نه تنها سرکوب بدخشان را تسهیل خواهد کرد، بلکه در آینده جرئت هر گونه اعتراض را از مردم نیز سلب خواهد نمود.
تماشاگری در چنین وضعیتی، شراکت در جرم است. شاید از لحاظ حقوقی نه، اما از لحاظ اخلاقی چرا.
مارتین نیمولر، کشیش پروتستان و ضدنازیسم، شعری دارد که به اشتباه به برتولت برشت نسبت داده شده است.
او این شعر را در مذمت تماشاگری آلمانیها در هنگام جنایات هیتلر سروده است. آن شعر، این است:
اول سراغ کمونیستها آمدند،
سکوت کردم چون کمونیست
نبودم.
بعد سراغ سوسیالیستها آمدند
سکوت کردم زیرا سوسالیست
نبودم.
بعد سراغ یهودیها آمدند،
سکوت کردم چون یهودی نبودم.
سراغ خودم که آمدند،
دیگر کسی نبود تا به اعتراض
برآید.
این شعر مصداق وضعیت امروز ما نیز است. امروزه طالبان دارند بدخشان را سرکوب میکنند، اما سایر ولایات سکوت کردهاند. بدخشان اگر سرکوب شد، آنگاه نوبت دیگران خواهد رسید. بنابراین، بهتر است که اقوام ستمدیدهی افغانستان، سکوت را کنار بگذارند و با اعتراضات عدالتطلبانهی بدخشان همراهی کنند.