همانگونه که گفته شد، روزهای ششم تا نهم محرم، صحنه فروپاشی نهایی امید به صلح، تشدید بیرحمی دشمن و آمادگی روحی و جسمی یاران امام حسین (ع) برای ایثار بینظیر بود. روز دهم محرم، عاشورا، اوج این تراژدی الهی است؛ روزی که آسمان بر زمین گریست و زمین لرزید. این روز، صحنه تقابل نهایی ایمان استوار در برابر کفر و ظلم ستمگر، ایثار در برابر طمع، و عشق به خدا در برابر دنیاپرستی بود. وقایع این روز، با غمی ژرف و جانسوز، چنان روایت شده است که قرنهاست دلهای مؤمنان را می‧سوزاند.
عاشورا؛ فجر خونین تا شهادت آفتاب؛ صبح عاشورا؛ اقامه نماز و آغاز نبرد نابرابر
_با طلوع فجر روز دهم محرم، امام حسین (ع) و یاران وفادارش، که شمارشان به روایتی ۷۲ تن (شامل بنیهاشم و یاران غیرهاشمی) میرسید، به نماز ایستادند. نماز جماعتی که در میدان مرگ اقامه میشد، نمادی از پیوند ناگسستنی آنان با معبود بود. فریاد اذان حضرت مسلم بن عوسجه و اقامه حضرت زهیر بن قین، فضای صبحگاه را آکنده از روح عبادت کرد.
_پس از نماز، امام حسین (ع) بار دیگر یارانش را در جمعی کوچک اما پرصلابت گرد آورد. خطبهای کوتاه اما آتشین ایراد فرمودند و یادآور شدند که مرگ، پلی است که آنان را به سوی بهشت و نعمتهای جاویدان میبرد، در حالی که دشمنان را به دوزخ و عذاب الهی میرساند. سپس فرمودند: «أَلا وَ إِنّی زاحِفٌ بِهذِهِ الأُسْرَةِ عَلی قِلَّةِ العَدَدِ وَ خِذْلانِ النّاصِرِ» (آگاه باشید! من با این خاندان [کوچک] با کمی عدد و بییاوری، به پیش میروم).
_سپاه کوفه، که شمارشان بنا بر روایات از بیست تا سی هزار نفر بود، به فرمان عمر بن سعد و تحریکات شمر، آرایش جنگی گرفتند. تیراندازان در خط مقدم صف کشیدند. نخستین تیرهای شوم، با فرمان عمرو بن حجاج، به سوی خیمههای اهل بیت (ع) و یاران امام پرتاب شد. این تیر، نشانه آغاز رسمی نبرد بود. فریاد «یا خیل الله ارکبی» عمر بن سعد، میدان را به کام خون کشاند.
_یاران امام، یکی پس از دیگری، با رشادتی بینظیر به میدان شتافتند و در برابر هجوم انبوه دشمن، چون کوهی استوار ایستادند. نخستین شهید، حضرت مسلم بن عوسجه اسدی بود که با وجود زخمهای قبلی، نبرد کرد و به شهادت رسید. امام بر بالینش آمد و برایش دعا فرمود. پس از او، حبیب بن مظاهر اسدی، پیر وفادار رسول خدا (ص)، با شجاعت جنگید و زیر سم اسبان دشمن جان داد. شهادت هر یار، زخمی بر دل امام و اهل بیت (ع) بود و نالههای کودکان و زنان از خیمهها به گوش میرسید.
پیش از ظهر؛ شهادت پرچمدار دلاور و جوانان بنیهاشم
در این مرحله، حر بن یزید ریاحی، سردار پشیمان سپاه کوفه که شب قبل به امام پناه آورده بود، با نبردی شگفتانگیز و توبهآمیز، کفاره گناهش را با خون پرداخت. حر با شهادت خود، درس بازگشت به سوی حق را جاودانه کرد.
سپس نوبت به دلاورمرد کربلا، حضرت ابوالفضل العباس (ع)، پرچمدار و سقای سپاه حسین (ع) رسید. تشنگی اهل بیت، بخصوص کودکان، او را به سمت فرات کشاند. با رشادتی بیهمتا خود را به آب رساند، اما به یاد تشنگی برادر و کودکان، آب ننوشید. در بازگشت، دستان مبارکش قطع شد و در کنار نهر علقمه زیر ضربات سنگین شمر و لشکرش به شهادت رسید. شهادت عباس (ع)، ستون خیمهگاه حسین (ع) را شکست. امام با شنیدن خبر شهادت برادر، فرمودند: «اِنْکَسَرَ ظَهْری وَ قَلَّتْ حِیلَتی» (پشتم شکست و چارهام کم شد). فریاد جانسوز امام هنگام وداع با پیکر بیسر برادر، یکی از غمانگیزترین صحنههای عاشوراست.
پس از عباس (ع)، جوانان بنیهاشم یکی پس از دیگری به میدان رفتند و با رشادت جنگیدند. عبدالله بن مسلم بن عقیل، قاسم بن الحسن (ع) (فرزند امام حسن مجتبی (ع)) که نوجوانی نورس بود و با امام وداعی اشکآور داشت، عون و عبدالله فرزندان حضرت زینب (س) و دیگر پسرعموهای امام، همگی به خاک و خون غلتیدند. شهادت قاسم، که عروسکی خونین در آغوش امام شد، دل هر شنوندهای را به درد میآورد. نالههای حضرت زینب (س) و دیگر زنان هنگام شهادت هر جوان، فضای کربلا را آکنده از عزا کرده بود.
ظهر عاشورا؛ شهادت گلهای باغ رسول (ص)
نزدیک ظهر، حضرت علیالاکبر (ع)، فرزند رشید امام حسین (ع) که شبیهترین مردم به پیامبر (ص) بود، با اجازه پدر به میدان شتافت. نبرد دلیرانه او، امام را به یاد جدش میانداخت. پس از جنگی سخت، با نیزهای در سینه و شمشیری بر فرق، به زمین افتاد. امام به سرعت خود را به بالینش رساند. علیاکبر در آخرین لحظات، از پدر آب طلبید. امام با انگشتانش آب از گلویش بیرون آورد که آغشته به خون بود و فرمود: «یَا بُنَیَّ قَدْ قَتَلَ اللهُ مَنْ قَتَلَکَ» (پسرم! خدا بکشد کسی که تو را کشت). سپس پیکر فرزندش را به خیمه آورد. این وداع، از جانگذشتهترین صحنه غم بود.
پس از شهادت علیاکبر، نوبت به کودکان و نوجوانان رسید. عبدالله بن الحسن (ع) کودک خردسال، که به دفاع از عمویش شتافته بود، با ضربت شمشیر حرملة بن کاهل اسدی، دستش قطع شد و سپس به شهادت رسید. امام او را در آغوش گرفت و خونش را به آسمان پاشید.
_در این بحبوحه، طفل شیرخوار امام، حضرت علیاصغر (ع)، از شدت تشنگی بیتاب شد. امام او را در آغوش گرفت و به سوی صفوف دشمن آورد و برای طلب آب برای کودک خطاب به لشکر فرمود: «… فَإِنْ كَانَ قَدْ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ عَنِّي فَارْحَمُوا هَذَا الطِّفْلَ الرَّضِيعَ» (اگر دلهایتان نسبت به من سخت شده، به این طفل شیرخوار رحم کنید!). اما حرملة بن کاهل، تیری به سوی کودک نشانه رفت که بر گلوی نازکش نشست. امام خون گلوی فرزند را در کف گرفت و به سوی آسمان پاشید و فریاد زد: «هُوِّنْ عَلَی مَا نَزَلَ بِی، أَنَّهُ بِعَیْنِ اللهِ» (بر آنچه بر من نازل شده آسان گیر، که این [مصیبت] در پیشگاه خداست). سپس کودک را به خیمه بازگرداند. این صحنه، اوج قساوت و سنگدلی سپاه عمر سعد را به نمایش گذاشت و غمی بیپایان را بر دل امام و اهل بیت نشاند.
عصر عاشورا؛ وداع با یاران و شهادت یگانه صاحب عصر
پس از شهادت تقریباً تمامی یاران و خویشان، امام حسین (ع) تنها ماند. عصر عاشورا، صحنه وداعهای نهایی و شهادت مظلومانه سیدالشهدا (ع) بود.
امام به سوی خیمهها بازگشت. خواهرش حضرت زینب (س) را صدا زد و با او وداعی جانکاه کرد. فرمود: «یا أُخْتاهُ لاتَنْسَیْ عَقِیقَتِی» (خواهرم! قضای مرا فراموش مکن). سپس به کودکان و زنان تسلیت گفت و آنان را به صبر سفارش فرمود.
تنها و زخمی، اما سرافراز و با وقار، به میدان بازگشت. تشنگی، شدت یافته بود و زخمهای متعدد از پیش، توانش را کاهش داده بود. با این حال، با شجاعتی خدایی میجنگید. دشمن از ترس هیبتش، جرأت نزدیک شدن نداشت. امام رجز میخواند: «أَلا یَا زَمَانَ الخَذْلِ وَ یَا زَمَانَ الوَهنِ، أَلا تَنصُرُونَ لِوَاءَ الحَقِّ وَ ابنَ بِنْتِ النَّبِیِّ المُصْطَفیٰ» (ای روزگار خواری و ذلت! آیا پرچم حق و فرزند دختر پیامبر برگزیده را یاری نمیکنید؟).
سرانجام، زیر ضربات سنگین شمشیر و نیزه و تیر از هر سو بر زمین افتاد. سنان بن انس نخعی و شمر بن ذیالجوشن از جمله قاتلان اصلی بودند. آخرین ضربه را شمر یا به قولی خولی بن یزید اصبحی بر فرق مبارکش زد. در لحظه شهادت، این کلمات بر لبانش بود: «بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ عَلیٰ مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ» (به نام خدا و به یاری خدا و بر آیین رسول خدا).
هنگامی که امام بر خاک افتاد، سوار بیرحمی (بنا بر روایتی ازرق شامی یا خولی) از اسب پیاده شد و با خنجری، سر مبارک امام حسین (ع) را از پیکر مطهرش جدا کرد. این صحنه، وحشیانهترین و جانسوزترین لحظه عاشورا بود. فریاد حضرت زینب (س): «یا أَخَااهُ، یا أَبَا عَبْدِ اللهِ، یا حُسَیْناهُ»** (ای برادرم! ای اباعبدالله! ای حسینم!) آسمان کربلا را به لرزه درآورد.
پس از شهادت؛ بیحرمتی و اسارت
پس از شهادت امام، سپاه عمر بن سعد به خیمهها هجوم بردند. غارت و بیحرمتی آغاز شد. لباسها و زیورآلات زنان و کودکان را به زور ربودند. خیمهها را آتش زدند.
پیکرهای مطهر شهدا، از جمله امام حسین (ع)، بر خاک کربلا بیسر و در خون غلتیده بود. اسبان سپاه دشمن بر پیکرها تاختند و آنها را مُثله کردند. این بیحرمتی به اجساد شهیدان، بر عمق فاجعه افزود.
سرهای شهدا، بهویژه سر مطهر امام حسین (ع)، بر نیزهها زده شد. اسیران اهل بیت (ع) بهرغم مصائب جانکاه، با وقار و صبری بینظیر، در برابر این صحنههای هولناک ایستادگی کردند. روز عاشورا در غروب آفتاب، با غارت اردوگاه، بر نیزه کردن سرها و حرکت به سوی کوفه با اسیران خاندان پیامبر (ص)، به پایان رسید.
خلاصه آنچه در روز دهم محرم گذشت
روز عاشورا، روزی است که غم و فجیعترین مصائب بر خاندان رسول الله (ص) نازل شد. از نماز سپیدهدم تا شهادت آفتاب، هر لحظه آن صحنهای از رشادت بینظیر یاران، فداکاری جوانان بنیهاشم، قساوت بیحد دشمن، و صبر اسطورهای اهل بیت بود. شهادت حضرت عباس (ع)، علیالاکبر (ع)، قاسم (ع)، علیاصغر (ع) و دهها تن از اصحاب وفادار، هر یک زخمی عمیق بر پیکره تاریخ اسلام بود. اما اوج فاجعه، شهادت مظلومانه خود امام حسین (ع) بود؛ تنها و تشنهکام، زیر ضربات دشمنان، در حالی که خانوادهاش به اسیری میرفتند. بریدن سر امام و بر نیزه کردن آن، همراه با غارت و بیحرمتی به خیمهگاه و پیکرهای شهدا، قله قساوت و سنگدلی سپاه کوفه و شام که از سوی یزید و دستگاه اموی اعزام شده بود را به نمایش گذاشت. عاشورا، روزی است که خون بر شمشیر پیروز شد، و شهادت، چراغ هدایتی برای نسلها شد. این روز، با غمی که هرگز کهنه نمیشود، در حافظه تاریخ ثبت شد؛ روزی که اشکها جاری است و دلها سوخته.
منابع
- سید بن طاووس، رضی الدین علی. (قرن ۷ ه.ق). اللهوف علی قتلی الطفوف (الملهوف علی قتلی الطفوف). (منبع اصلی برای روایت غمانگیز و جزئیات عاطفی).
- شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان. (قرن ۴-۵ ه.ق). الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد.
- طبری، محمد بن جریر. (قرن ۴ ه.ق). تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری).
- خوارزمی، موفق بن احمد. (قرن ۶ ه.ق). مقتل الحسین (ع).
- ابومخنف کوفی، لوط بن یحیی. (قرن ۲ ه.ق). مقتل الحسین (ع). (از طریق نقل طبری و دیگران).
- ابن اعثم کوفی، احمد. (قرن ۴ ه.ق). الفتوح.
- ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین. (قرن ۴ ه.ق). مقاتل الطالبیین.
- شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه. (قرن ۴ ه.ق). الأمالی. (حاوی خطبهها و روایات).