۲۷ سنبله/شهریور، روز شعر و ادب فارسی است و یاد محمدحسین شهریار، شاعر بزرگ معاصر زبان فارسی گرامی داشته میشود. شهریار با شعرهای فارسی و ترکی خود، فرهنگ و هویت فارسی را به تصویر کشید و نشان داد که ادبیات این زبان شیرین میتواند با هر انسان در هر نقطه جهان ارتباط برقرار کند. اثر های او پر از احساس و عمق انسانی بوده و یادآور ارزش زبان و اهمیت پاسداشت فرهنگ ادب فارسی است.
زبان فارسی هزاران سال قدامت دارد و اثرهای شاعران و نویسندگان بزرگ آن میراثی ارزشمند برای همه انسانها به یادگار گذاشته است. استقبال گسترده جهانی از اثرهای زبان فارسی نشان میدهد که این زبان تنها وسیله ارتباط ملی نیست، زبان فرهنگ، هنر و دانش بشری است و میتواند انسانها را از طریق کلام و هنر به یکدیگر نزدیک کند.
در باب گسترش و رشد این زبان باید بگویم، پیش از آنکه احساس ملیگرایی در میان زمامداران و ملتها شعلهور شود، زبان فارسی خیلی سریع در حال گسترش بود و نفوذ فرهنگی و ادبی آن از مرزهای گویندگان خودش فراتر رفته بود. فارسی زبان دربارها، دیوانها، علوم و ادبیات بسیاری از سرزمینها شده بود و شاعران و نویسندگان فارسیزبان در هر گوشهای از جهان بهشمول هند، آثار فاخر خود را خلق میکردند. این دوران نشان میدهد که ارزش زبان فارسی به حیث ابزار دانش، هنر و فرهنگ برای زمامداران و مردم اهمیت داشت و تعلقات قومی یا ملی در برابر آن رنگ میباخت.
در اینجا به چند دوره تاریخی میپردازیم که فارسی از سوی شاهان و شاعرانی که برخی آنان فارسی زبان نبودند، اما برای این زبان قلم و قدم زدند.
دوره سامانیان، ۲۶۱–۳۹۵ هـ.ق، آغازگر شکوفایی ادبی فارسی در تاریخ است. شاهان سامانی با تاکید بر اهمیت زبان فارسی، مدرسهها و مرکزهای علمی ایجاد کردند و ترجمه متنهای علمی و ادبی از عربی به فارسی را گسترش دادند. شاعران و نویسندگان بزرگی چون رودکی، ابومنصور دقیقی، ابوشکور بلخی و ابوعلی بلعمی، اثر های ادبی خود را به فارسی نوشتند و سبکهای کلاسیک شعر و نثر فارسی را پایهگذاری کردند. در این دوره، فارسی زبان رسمی دربار و ادبیات شد و زمینه برای رشد علمی و فرهنگی خراسان و سرزمینهای تحت نفوذ آن فراهم آمد.
دوره غزنویان، ۳۸۹–۵۴۸ هـ.ق، مرحله مهم در گسترش زبان فارسی بود. سلطان محمود غزنوی با وجود ترکتبار بودن، فارسی را زبان رسمی دربار و دیوان قرار داد و از شاعران و نویسندگان حمایت کرد. شاعرانی چون فردوسی، عنصری، فرخی و منوچهری اثر های فاخر خود را خلق کردند. در همی دوره، فتح شمال هند موجب شد که زبان فارسی در این منطقه نفوذ خوبی یابد. مسعود سعد سلمان و دیگر شاعران فارسیزبان در هند اثرهای خود را نوشتند و فرهنگ فارسی تا آن سوی مرزها گسترش یافت و زبان رسمی هند شد.
دوره سلجوقیان، ۴۳۴–۶۵۳ هـ.ق، نیز اهمیت ویژهای داشت. شاهان سلجوقی با حمایت از شاعران و نویسندگان، زبان فارسی را در دیوانسالاری و دربار تثبیت کردند. شاعرانی چون نظامی گنجوی، عطار نیشابوری و خاقانی شروانی، اثرهای خود را در قالب حماسه، عرفان و اخلاق به فارسی نوشتند و زبان فارسی در عرصه ادبی و هنری به اوج رسید. این دوران نشان میدهد که حتا حکام غیر فارسی زبان میتوانستند با توجه به ارزش فرهنگی فارسی، آن را در دربار و قلمرو خود جای دهند.
دوره تیموریان، ۷۷۴–۹۰۷ هـ.ق، نیز نقش مهمی در گسترش زبان فارسی در ایران و هند داشت. شاهان تیموری با حمایت از شاعران و نویسندگان فارسیزبان، فرهنگ فارسی را در هند تقویت کردند. امیرخسرو دهلوی و وحشی بافقی کتابهای خود را در دربار تیموری نوشتند و زبان فارسی به عنوان زبان علم، دیوانسالاری و هنر تثبیت شد. این حمایتها باعث شد فارسی در هند به جایگاهی ویژه دست یابد و نسلها از آن بهرهمند شوند.
دوره صفویه، ۹۰۷–۱۱۴۸ هـ.ق، نیز دوران شکوفایی زبان فارسی بود. شاهان صفوی با حمایت از شاعران و نویسندگان، فارسی را زبان رسمی دربار و دیوان معرفی کردند. کتاب های فلسفی، اخلاقی و عرفانی مولفانی مانند ملاصدرا، سعدی و حافظ، زبان فارسی را در جهان اسلام و فراتر از آن معرفی کردند و الهامبخش نسلهای بعدی شدند.
نکته مهم که نیاز به تکرار آن است این که بیشتر این شاهان، خود فارسیزبان نبودند، اما ارزش زبان فارسی را بر تعلقات قومی مقدم میدانستند و آن را در چهار گوشه دنیا گسترش دادند. با این حال، با ظهور احساس ملیگرایی در میان ملتها و حکام جایگاه زبان فارسی تحت تاثیر قرار گرفت.
هند
فارسی زمانی زبان دربار، فرهنگ و آموزش در هند بود و قرنها نقش مهمی در زندگی مردم داشت. با اوجگیری ملیگرایی در قرن نوزدهم، تدریج نقش فارسی کمرنگ شد و جایگاه خود را از دست داد.
ملیگرایان هندی میخواستند زبانهای بومی نشانهای از هویت ملی باشند و فارسی، که میراث حکومتهای گذشته و زبانی «بیگانه» تلقی میشد، کمکم به حاشیه رفت. همزمان، سیاستهای انگلیسها نیز این روند را تشدید کرد؛ مکتبها، مدرسهها و ادارهها، جای فارسی را به هندی، اردو و انگلیسی دادند. بدین ترتیب، فارسی که زمانی بخش جداییناپذیر فرهنگ هند بود، تحت تأثیر ملیگرایی و سیاستهای استعماری کمرنگ شد و بیشتر در ادبیات و متون تاریخی باقی ماند.
ازبیکستان
در ازبیکستان، فارسی قرنها زبان ادب، فرهنگ و شهرنشینی در شهرهایی مثل بخارا و سمرقند و نواحی فرارود بود. اما با رشد ملیگرایی ترکمحور و سیاستهای شوروی، فارسی به حاشیه رانده شد. دولت مرکزی شوروی تلاش کرد هویت اوزبکی را تقویت کند و به همین دلیل استفاده از فارسی محدود شد و تاجیکها اقلیت قومی معرفی شدند. از سوی هم، خط فارسی به سیریلیک تغییر یافت و مکتبها، دانشگاه و رسانههای فارسیزبان کاهش چشمگیری پیدا کردند. پس از استقلال، سیاستهای رسمی اوزبکستان بر پایه تقویت زبان اوزبکی بود و فارسی، با وجود سابقه عمیق فرهنگی، بیشتر در گفتوگوی محلی و خانهها باقی ماند و حضورش در عرصه عمومی بسیار محدود شد.
تاجیکستان
در تاجیکستان امروز فارسی زبان رسمی کشور است، اما با مشکلهای فراوانی روبهروست. میراث دوران شوروی نقش بزرگی در این زمینه داشته؛ در آن دوره خط فارسی به سیریلیک تغییر کرد و بسیاری از واژگان روسی وارد زبان شد. پس از استقلال نیز وابستگی سیاسی و اقتصادی به روسیه باعث شد زبان روسی همچنان در دانشگاهها، ادارات و علوم غالب بماند و حتی در بسیاری از عرصهها بر تاجیکی غلبه کند. سیاستهای دولت برای تقویت هویت ملی گاهی با محدودیتهای سیاسی روبهرو بوده و فرصت برای نیرومندسازی فارسی کمتر فراهم آمده است. کمبود منابع دانش عصری به فارسی، فشار رسانههای خارجی و مهاجرت گسترده جوانان به روسیه نیز باعث شده زبان فارسی نتواند جایگاه پیشرو و مسلط خود را در حوزه علمی، فناوری و اجتماعی حفظ کند.
پاکستان
فارسی در پاکستان، که پیشتر زبان دربار، دیوانسالاری و ادبیات نخبگان بود، پس از تاسیس این کشور در سال ۱۹۴۷ به تدریج جایگاه رسمی خود را از دست داد. ملیگرایی اردومحور و سیاستهای آموزشی جدید زبان اردو را به صفت نماد هویت ملی تقویت کردند و فارسی، در مناطق سند و پنجاب، بیشتر به حوزههای ادبی و تاریخی محدود شد. حضور فارسی در ادارهها کاهش یافت و جای خود را به اردو و انگلیسی خالی کرد.
عراق
در عراق، فارسی در میان شیعیان و در مناطق جنوبی سابقه تاریخی و فرهنگی داشت. اما فشار ملیگرایی عربی و سیاستهای دولتهای مدرن باعث شد زبان عربی در نهادهای آموزشی و نهادهای دولتی تسلط پیدا کند و حضور فارسی در زندگی روزمره و آموزش رسمی کاهش یابد. فارسی بیشتر در متون مذهبی، ادبی و تاریخی باقی ماند و از عرصه عمومی و اداری کنار رفت.
ترکیه
در ترکیه نیز فارسی نقش مهمی در ادبیات، دیوانسالاری و فرهنگ عثمانی داشت. با تاسیس جمهوری ترکیه و تقویت ملیگرایی ترک، تمرکز بر زبان ترکی استانبولی و تغییر خط به لاتین باعث شد نفوذ فارسی کاهش یابد. دانشگاهها و ادارهها دیگر فارسی را به کار نمیبردند و امروز فارسی بیشتر در متنهای تاریخی، پژوهشهای دانشگاهی و ادبیات باقی مانده و حضور آن در زندگی روزمره و اجتماعی بسیار محدود است.
افغانستان
در افغانستان، فارسی با وجود قدامت تاریخی و نقش فرهنگی گسترده، همیشه تحت فشار سیاسی و ملیگرایانه بوده است. از دوران امانالله خان، سیاستهای مدرنیزیم و تمرکزگرایی با هدف ایجاد هویت ملی پشتون باعث شد سهم پشتو در ادارهها، مکتبها و دانشگاهها افزایش یابد و فارسی به حاشیه رانده شود. تفکیک دری، فارسی و تاجیکی هم انسجام فرهنگی فارسی را کاهش داد و فضای همکاری میان فارسیزبانان را محدود ساخت.
در دورههای نادر خان و ظاهرشاه نیز روند تقویت زبان پشتو ادامه یافت و فارسی در نهادهای دولتی و آموزشی عقب رانده شد. دوران داوود خان با سیاستهای ملیگرایانه و تمرکز بر هویت پشتون همراه بود و نقش فارسی در سطوح رسمی کاهش یافت. دو دوره حکومت طالبان فشار بر آموزش و رسانههای فارسی را تشدید کرد؛ محدودیت آموزش دختران، کنترول رسانهها و سانسور محتوای فرهنگی باعث شد فارسی از عرصه عمومی عقب بنشیند. نتیجه این سیاستها مهاجرت گسترده فارسیزبانان، به ویژه نسل جوان و کاهش حضور فعال فارسی در مکتبها، دانشگاهها، ادارهها و رسانهها بود. با این وجود، فارسی هنوز ریشههای عمیق فرهنگی و تاریخی دارد و در شعر، ادبیات، هنر و زندگی روزمره مردم حضور دارد، هرچند در نهادهای رسمی آسیبپذیر باقی مانده است.
زبان فارسی با تاریخی چند هزار ساله و میراثی گرانبها، همیشه بخشی از هویت فرهنگی ما بوده و نقش مهمی در زندگی مردم ایران بزرگ فرهنگی و بسیاری از سرزمینهای اطراف ایفا کرده است.
شاعران و نویسندگان بزرگ، حتا در دربارهایی که خود فارسیزبان نبودند، ارزش این زبان را بر تعلقات قومی مقدم دانستند و آن را گسترش دادند. فارسی زمانی زبان دربارها، دیوانها، علوم و ادبیات بسیاری از سرزمینها بود و شاعران فارسیزبان در هند، فرارود و دیگر مناطق آثار خود را به فارسی خلق کردند. اما همان گونه تذکر داده شد با ظهور ملیگرایی و سیاستهای دولتی در قرنهای اخیر، جایگاه فارسی در بسیاری از کشورها کاهش یافت و محدود به ادبیات و متون تاریخی شد.
برای گسترش دوباره فارسی در جهان، نیاز به اقدامهای همزمان در چند حوزه است. آموزش و منابع علمی باید به فارسی تقویت شوند و کتابها و مطالب علمی و فناوری به این زبان منتشر شود تا دانش و فرهنگ در دسترس همه قرار گیرد. دانشگاهها و مرکزهای تحقیقاتی باید فارسی را زبان علم و پژوهش بدانند و جایگاه آن را حفظ کنند. رسانهها و هنر نیز نقش مهمی دارند؛ برنامههای تلویزیونی، رادیویی، سینمایی و محتوای دیجیتال میتوانند فرهنگ و زندگی روزمره مردم را به تصویر بکشند و فارسی را در ذهن و زندگی نسل جوان جاری کنند. تشویق نویسندگان و شاعران به خلق اثرهای تازه، برگزاری جشنوارهها و محفلهای ادبی، و گسترش همکاری میان فارسیزبانان ایران، افغانستان، تاجیکستان و دیگر مناطق فارسیزبان، میتواند هویت مشترک را تقویت کند و انتقال دانش و فرهنگ را آسانتر سازد. بهرهگیری از فناوری و فضای مجازی، از طریق اپلیکیشنها، پلتفرمها و دورههای آنلاین، نسل جدید را با زبان و ادبیات فارسی آشنا کرده و مسیر گسترش آن در جهان را هموار میکند.
فارسی با این همه ظرفیت هنوز میتواند پیامهای انسانی و فرهنگی را فراتر از مرزها منتقل کند، دلها را به هم نزدیک کند و میراث چند هزار ساله خود را به نسلهای آینده بسپارد. کافی است این مسیر با برنامهریزی، همت و همدلی ادامه پیدا کند تا فارسی، نه تنها در کشورهای فارسی زبان، بلکه در جهان، جایگاه شایسته خود را دوباره پیدا کند و فرهنگ و هنر ما را با تمام شکوهش به گوش همه برساند.