بخش سوم :
طالبان با ایجاد «امارت اسلامی افغانستان» تمامی ساختارهای دموکراتیک سابق را کنار گذاشتند. قانون اساسی، مجلس، انتخابات و رسانههای آزاد عملاً از بین رفتند.
وضعیت حقوق بشر و زنان
محدودیتهای شدید بر حقوق زنان، آموزش دختران، آزادی بیان و فعالیتهای مدنی اعمال شد. بسیاری از فعالان حقوق بشر، خبرنگاران و روشنفکران کشور را ترک کردند یا به حاشیه رانده شدند.
مهاجرت گسترده
پس از ۱۵ اگست، موج بزرگی از مهاجرت به کشورهای همسایه و اروپا شکل گرفت. مردم از آینده نامعلوم، فقر و فشارهای سیاسی فرار کردند.
پیامدهای سیاسی سقوط نظام جمهوری افغانستان
۱. سقوط کامل ساختار جمهوری و نظام دموکراتیک
قانون اساسی جمهوری لغو شد.
پارلمان، نهادهای انتخاباتی و سایر ساختارهای مردمی منحل گردیدند.
مردم دیگر هیچ نقش رسمی در تعیین سرنوشت سیاسی کشور ندارند.
۲. حاکمیت دوباره طالبان
طالبان حکومت جدیدی را تشکیل دادند که از دیدگاه اکثریت جهان، فاقد مشروعیت قانونی و بینالمللی است.
حکومت طالبان بدون انتخابات، فقط با زور نظامی به قدرت رسید و ساختار آن به صورت کاملاً متمرکز، ایدئولوژیک و اقتدارگرا است.
۳. انزوای بینالمللی
اکثر کشورهای جهان حکومت طالبان را به رسمیت نشناختهاند.
سفارتخانهها تعطیل یا محدود شدهاند.
افغانستان از نظر سیاسی از جامعه بینالمللی منزوی شده است، که باعث کاهش روابط دیپلماتیک، تجاری و کمکهای خارجی گردید.
۴. افزایش نقش قدرتهای منطقهای
در خلأ حضور غرب، کشورهایی مثل پاکستان، ایران، چین، روسیه نقش بیشتری در سیاست افغانستان یافتهاند.
بازیهای ژئوپولیتیک منطقهای شدیدتر شدهاند.
۵. نقض گسترده حقوق بشر و آزادیها
دسترسی زنان به آموزش، کار و مشارکت سیاسی بهطور چشمگیر محدود شده است.
آزادی بیان، مطبوعات و جامعه مدنی به شدت سرکوب گردیده است.
پیامدهای اجتماعی سقوط نظام جمهوری
۱. مهاجرت و فرار گسترده مردم
میلیونها نفر از ترس جان، آزار سیاسی یا مشکلات اقتصادی، کشور را ترک کردند.
موج بیسابقه مهاجرت، باعث فقدان نیروی متخصص، فرار مغزها و بحران انسانی در کشور شد.
۲. افزایش فقر و بیکاری
توقف کمکهای بینالمللی و فروپاشی نظام بانکی باعث شد فقر شدید گسترش یابد.
هزاران نفر شغلشان را از دست دادند و نرخ بیکاری بهشدت افزایش یافت.
۳. محدود شدن آموزش، بهویژه برای دختران
مکاتب متوسطه و لیسه برای دختران در اکثر ولایات بسته شدهاند.
دانشگاهها نیز با محدودیتهای جنسیتی شدید مواجهاند.
آینده یک نسل کامل دختران افغانستان در خطر است.
۴. ترس، ناامیدی و سرکوب روانی جامعه
حکومت با فضای امنیتی و تهدید، باعث ایجاد ترس جمعی، خودسانسوری و سکوت اجتماعی شده است.
نسل جوان که با امید به دموکراسی و آزادی پرورش یافته بود، دچار یأس و بحران هویتی شده است.
۵. فروپاشی طبقه متوسط شهری
طی ۲۰ سال حکومت جمهوری، یک طبقهی متوسط شهری، باسواد و پویا شکل گرفته بود.
با سقوط نظام، این قشر یا مهاجرت کردند یا به فقر دچار شدند، و نقشش در جامعه تقریباً از بین رفت.
سقوط نظام جمهوری تنها یک تغییر سیاسی نبود، بلکه یک تحول بنیادی و عقبگرد تاریخی بود که ساختارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی افغانستان را متزلزل کرد. این سقوط باعث بازگشت به حاکمیتی بسته، اقتدارگرا و سنتمحور شد که آزادیهای فردی و اجتماعی را محدود کرده و میلیونها افغانستان را در ناامنی، فقر و سردرگمی رها کرده است.