بسیاریها حکومت امان الله خان (۱۹۱۹ ۱۹۲۹م) را از نقاط عطف تاریخ افغانستان میدانند، زیرا به باور این افراد، حکومت امان الله خان موجب دگرگونی در ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی- فرهنگی کشور گردید. به اعتقاد این افراد، از مهم ترین اقدامات بلندمدت وی، به دست آوردن استقلال کامل کشور افغانستان و حفظ سرحدات آن، پس از جنگ جهانی دوم، با موافقت دولت های انگلستان و شوروی بود. همچنین بسیاری بدین باور اند که امان الله خان به دنبال گسترش مناسبات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و باز شدن دروازه های افغانستان بر روی فرهنگ، تمدن، اندیشه ها و افکار جدید، پس از استقلال در راستای حفظ پادشاهی خود، به ایجاد اصلاحاتی در ساختار حکومت افغانستان اقدام نمود.
اما در سوی دیگر بسیاریها رویکرد و رفتار امان الله خان در برابر مشروطه خواهان، از میان برداشتن پدرش که وی را به خاطر کسب قدرت از میان کشت، توهین به عقاید و افکار و مقدسات مردم و بالاخره نگرش افراطی به آزادی های مدنی همزمان به دگم اندیشی و سیاست سرکوب و اعدام، مورد انتقاد شدید قرار میدهند.
حالا به راستی امان الله خان چه کاری برای افغانستان کرد و چه گونه فردی بود و به چه می اندیشید؟ او واقعا شاه ترقیخواه و اصلاحطلب بود یا مستبد و بیرحم؟
در ادامه به صورت مستند به دوره امان الله خان و کارکرد وی اشاره میکنیم:
بر اساس نوشته مرحوم غبار، امان الله خان با مشروطه خواهان و آنانکه خواستار شاهی مشروطه بودند، رابطه نزدیک داشت. وی در زمان حاکمیت پدرش، به صورت مخفی و به دور از چشم پدر، با افسران ارتش افغانستان رابطه برقرار کرده بود.
بر اساس شواهد تاریخی امان الله خان، طرح کودتا علیه پدرش را با کمک «حزب سری دربار» سامان داد و طبق این طرح، قرار شد امیر حبیب الله در جلال آباد به دست یک سرباز به قتل برسد و نایب السلطنه جانشین وی شود، ولی طرح کودتا نافرجام ماند و به دلایلی اجرا نشد. اما آنگونه که «سید محمد باقر مصباح زاده» در کتاب «آغاز و پایان جنبشهای سیاسی در افغانستان» نقل کرده است، امان الله خان دست از فعالیت علیه پدر بر نداشت و منتظر فرصت بود تا نقشه خود را عملی کند.
امیر حبیب الله که بیشتر عمرش را در عیاشی سپری میکرد، سرانجام نیز حسادت یکی از زنان خود «سرور سلطان خانم» مادر امان الله را بر انگیخت.
در جای به نقل از نجیب مایل هروی خواندم که؛ شبی در قصر چهلستون کابل، خواهر امیر بزمی با حضور امیر حبیب الله تدارک دید و او تا پاسی از شب به می نوشی و ساقی نوازی در کنار زنان مشغول شد؛ چون سرور سلطان از ماجرا آگاه شد، خود را به چهلستون رساند که این امر، حبیب الله خان را عصبانی کرد و او فردای آن شب سرور سلطان خانم را طلاق داد.
سرور سلطان خانم از این بابت از امیر کینه به دل میگیرد و قصد جان امیر را میکند و در این کار برخی مانند پسرش امان الله خان را با خود همراه میکند. امان الله خان که در پی فرصت بود نهایت استفاده را از موقعیت برد و نقشه قتل پدرش را با کمک مادر و برخی دیگر از عوامل دربار عملی کرد و سرانجام امیر حبیب الله در شب دوم حوت/اسفند ۱۲۹۷ در منطقه «کله گوش» لغمان به دست فردی ناشناس به قتل رسید.
به نوشته غبار، امان الله خان بلافاصله بعد از قتل پدر، مجلسی در دربار تشکیل داد تا هویت خود و قاتلان اصلی را مخفی نگه دارد. در این جلسه سه نفر به قتل امیر متهم شدند که دو نفر از آنان که از اعضای دربار بودند، بعدها آزاد شدند و امان الله خان، با ترفندهای گوناگون قاتل حقیقی را پنهان کرد و «کلنل عیلرضا» را که از مردم شیعه مذهب بود، به عنوان قاتل پدرش معرفی کرد.
آنگونه که در منابع تاریخی نقل شده است، امان الله خان متوجه شده بود که علیرضا قاتل و مسببان توطئه را میشناسد.
سرانجام «سعدالدین قاضی القضات» علیرضا را قاتل معرفی کرد و فتوا داد که اگر کلنل علیرضا خان قاتل هم نباشد، ریختن خون شیعه هدر و بلکه حصول ثواب بود. سرانجام کلنل علیرضا با سر نیزههای حکومت، قبل از مرگ شکنجه و قطعه قطعه شد.
«شجاع الدوله خان فراشباشی» که از مخالفان امیر حبیب الله و قاتل اصلی بود به پاس خدمتش به ریاست امنیت کابل منصوب شد و سردار نادر خان هم که در این قتل متهم بود، به وزارت دفاع رسید. بعد از کشته شدن امیر حبیب الله خان، امان الله بر تخت سلطنت نشست و در نخستین اقدام، روز سوم مارس ۱۹۱۹ نامهای به «لارد چلمسفورد» نایب السلطنه انگلستان در هند فرستاد و خود را آزاد و مستقل اعلام کرد.
امان الله خان و جنبش اصلاحات
اتفاقات دوره حبیب الله خان و نهضت اصلاحی و مشروطه خواهی که در این دوره به میان آمد، در تاریخ نوین افغانستان نقطه ی عطفی میباشد. از این حیث میتوان گفت پایه گذار جنبش نوین و در واقع بانی حرکت های اصلاحی و در نهایت آن که منجر به واقعات و از جمله فشار برای تآسیس و جواز احزاب، ایجاد مکاتب و دانشگاه، مکتب حربیه، ایجاد اردوی منظم و بعضی کارهای مهم دیگر در همین زمان شکل گرفته و کلید خورد.
اما نقش امان الله خان در روند اصلاحات و جنبش های مشروطه اول دوم؛ به نوشته غبار، امان الله خان یگانه شخصی بود که مورد توجه مشروطه خواهان قرار داشت و همچنان لیبرال ها، در همین حال بود که ایشان به زودی در راس این جنبش قرار گرفت و ریس حلقه ی جمعیت سری که به اصطلاح همان مشروطه خواهان بودند گردید. و نقشه ی اینها همان بود که حبیب الله را در جلال آباد ترور کرده و بساط اورا جمع کند. در عین زمان جایش را نایب الحکومه بگیرد و حصول استقلال کند. بنا ده الی دوازده نفر از اعضای این جمعیت سری یا همان مشروطه خواهان دوم پای این سند امضا کردند (غبار، ۱۳۴۳: ۲/ ۷۲۶).
با این حال این حرکت قرار بود در سال ۱۹۱۸م عملی اما بنا به مخالفت نایب السلطنه این کار عملی نشد. اما این کار در سال ۱۹۱۹م بالاخره عملی گردید و زمانیکه امیر در زمستان ۱۹۱۹م در جلال آباد و لغمان مصروف تفریح و شکار در منطقه ی کله گوش در ساعت سه ی نیمه شب توسط شخص مجهول الهویه به قتل رسید. (غبار، ۱۳۴۳: ۲/ ۷۴۱) اما آقای بینش در کتاب افغانستان معاصر و چالش سامان سیاسی در مورد نحوه قتل امیر میگوید که وی توسط شجاع الدوله از اعضای مشروطه خواه به قتل رسید و این گلوله در واقع به مثابه ی گلوله ی بود که تیر خلاص را بر مغز استبداد و خود کامگی فرو کرده و زمینه ی استقلال را فراهم کرد( بینش، ۱۳۸۸: ۹۴) گفته شده که امیر حبیب الله دارای ۴۰ همسر و بیش ۶۰ فرزند بوده که بعد از کشتن شدن وی با مختصر جنجالی که صورت گرفت میان امان الله خان و عنایت الله در نهایت امر امان الله خان پادشاه شد (فرخ، ۱۳۷۰: ۱۴).
وقتی در ۲۱ فبروری حبیب الله کشته شد و امان الله حکومت را گرفت این اولین پیروزی مشروطه خواهان دوم بود. امان الله در ۲۸ فبروری طی اعلامیه ملت را مخاطب قرار داد و چنین گفت “ای ملت بزرگ افغانستان من هنگام شهادت پدرم وکالت سلطنت را داشتم و اکنون به اصالت آن بار سنگین امانت را متوکلا و معتصما بالله به عهده گرفتم و وقتی تاج بر سر من نهاد من عهد بستم که باید دولت افغانستان مانند سایر دولتهای مستقل جهان در داخل و خارج آزاد باشد و ملت آزادی کامل داشته باشد و از هر گونه ظم و تجاوز محفوظ و در عین حال همه باید مطیع قانون باشد. کار اجباری ممنوع است و ما اصلاحاتی خواهیم نمود مه ملت و مملکت در بین ملل متمدن جهان جای مناسب داشته و مقام خودرا حاصل داشته باشد. در امور کشور مشورت را به حکم ترجیح میدهم و شما هم در حفظ و نگهبانی وطن بیدار باشید و من برای شما و همه ی اهل اسلام خیر و سعادت را خواهانم” (غبار، ۱۳۴۳: ۲/ ۷۵۲).
به نوشته مرحوم غبار، امان الله خان بعد از احراز کرسی شاهی در نخستین حرکت اش جهت فایق آمدن بر احساسات مردم و مخالفت محافظه کاران، موضوع استقلال را مطرح کرد، اما در اندیشه استقلال خواهی و یکی از اصلاح طلبان محمود طرزی که از محور های مهم فکری شان استقلال خواهی بود. بنا امان الله خان بزودی استقلال را اعلان نموده و در ماه مارچ ۱۹۱۹م با فرستادن نامه ی خواهان استقلال شد و هم چنان نماینده ی را به در بار روس و رهبر آن لینن فرستاد و در نتیجه هم شوروی نخستین کشوری بود که افغانستان را به رسمیت شناخت. با این وجود بعد از یک سلسله شورش های استقلال خواهی در مناطق مختلف از جمله مشرقی و قندهار بلاخره در اگست ۱۹۱۹م عهد نامه صلح با رسمیت استقلال افغانستان توسط دولت بریتانیا به امضا رسید. و بعد از این امر یعنی حصول استقلال که همه ی مردم در آن نقش داشتند امان الله خان اصلاحات داخلی را روی دست گرفته و به آن پرداخت (غبار، ۱۳۴۳: ۲/ ۷۵۶، ۷۸۹).
به نوشته آقای داودی در کتاب آغاز و پایان جنبشهای اصلاحی در افغانستان؛ امان الله خان برای تشکیل حکومت همه شمول مردمی که نیاز به اتحاد داشت، کاریکه در حکومت های قبلی با سرکوب و کشتار ها از هم پاشیده بود. بنا مردم در حکومت امانی در اوایل سهم فعال داشته از جمله اعانه ی معارف را قبول کرده و در ساخت و ساز های سرک و صنایع حتی زنان به میدان آمدند. در مرحله ی اول اصلاحات که از ۱۹۱۹ الی ۱۹۲۴ بود برنامه ی اصلاحی که بیشتر در زمینه صنعتی و معارف و … به خوبی پیشرفته و بدون کدام دغدغه خاص اجرایی شد. البته اصلاحات در زمینه ی آموزش و صنعت از خواست های مهم اصلاح طلبان بود. به همین اساس در قانون امان الله در ماده ۶۸ تحصیل معارف تا درجه ی ابتدایی اجباری شده و در بخش های اقتصادی و صنعتی نیز با توجه به اصلاح قوانین، کار های مهم صورت گرفت از جمله ایجاد کارخانه اسلحه سازی، کبریت، مواد بهداشتی و خطوط تلفن و… و البته مهمترین بخش اصلاحات که مورد نظر ما نیز است در زمینه ی اطلاعات و آزادی نشریه ها بود که در کل با توجه به نو ظهور بودن در زمینه های اصلاحی و همچنان عدم پیشرفتگی کشور، باز هم ۲۳ نشریه فعال در کشور بوجود آمد (ناصری داودی، ۱۳۷۹: ۸۸،۸۹).
سر مارتین یوانز انگلیسی می گوید که امان الله خان اصلاحات را با به کار گرفتن یک رشته قوانین مدنی در افغانستان آغاز کرد. کار نوشتن اولین قانون اساسی آغاز شد. البته قانون اساسی در کل بر گرفته از قانون اساسی ترکیه بود. تلاش وی همان بود که قانون سکولار تدوین کند و پادشاهی را برای خود نگه دارد و رابطه بین دین و دولت مشخص کند. درحالیکه این رویکرد با توجه به ساختار جامعه ی افغانستان و نفوذ روحانیون و … برای مردم غیر قابل قبول بود. (یوانز، ۱۳۹۶: ۱۳۱)
اما مهمترین کار که در زمینه اصلاحات که مورد نظر ما است و در زمینه ی سیاسی و اینکه زمینه ایجاد تشکل ها را بعد ها فراهم کند؛ آن اینکه برای نخستین در سال ۱۹۲۳م قانون اساسی در کشور که به نظام نامه معروف است بوجود آمده که دارای ۷۳ ماده بود و توسط لوی جرگه یعنی اجتماع بزرگ مردمی که متشکل از بزرگان است و در تاریخ افغانستان سابقه دارد به تصویب رسید. از جمله ی مهمترین مفاد ان اینکه تمام افراد بدون تبعیض مذهبی افغان است و انواع شکنجه لغو شده و همچنان در مهمترین آن که همانا ایجاد صدارت و پست صدر اعظمی است اشاره و ایجاد گردید و در عین حال تصریح به تفکیک قوا نیز شده بود و اولین صدر اعظم هم عبدالقدوس خان بود که از جانب شاه انتخاب شد.
بسیاری از نویسندگان گفته اند که جنبش اصلاحی امان الله خان هر چند که توسط محمود طرزی رهبری میشد و اما برای قاطبه ی ملت قابل قبول نبود مخصوصا اصلاحات مرحله ی دوم که در سال ۱۹۲۸م که این اصلاحات در پوشش دین صورت گرفته در واقع طرزی و امان الله خان از دین سو استفاده نموده و فقط در زمینه ی مبارزه با استعمار و حصول استقلال از ظرفیت و احساسات مردم استفاده کرده؛ در حالیکه در زمینه های فرهنگی خلاف خواست مردم و حتی جنگ با مقدسات را در پیش گرفتند.
به قول وحید بینش، در ریفورم و اصلاحات دوم حتی علمای درباری هم موافق نبودند مخصوصا در زمینه جزای عمومی که در نظام نامه آمده بود و همچنان مساله ی مالیات، اما یکی از پیشگامان مخالفت ها نادر شاه بود که در مناطق شرقی رفته و بین مردم در یک دست قرآن و در دست دیگر نظام را گرفته و از مردم می پرسید که کدام یکی را قبول دارد؟ بدون شک جواب مردم قرآن بود و با این روش هم مردم تحریک میشد و هم نادر خان به اهدافش نزدیک. از جانب هم در اواخر سلطنت، امان الله خان بصورت عملی میخواست که قدرت را قبضه کند و این موضوع را روشنفکران به وضوح درک کرده بود (بینش، ۱۳۸۸: ۱۱۷-۱۲۰).
با این حال غبار یاد آور میشود که امان الله خان در ارتباط نزدیک با مشروطه خواهان قرار داشت و آنان را از بند رها کرده و در نتیجه این مساله باعث شد که رفقای دوران قدیمی بشکل آزادانه فعالیت نماید هرچند که هنوز تشکیل احزاب سیاسی قانونی نبود ولی حلقه های کوچک که خودرا جوانان فعال نام داده بودند و مرام شان نیز تا حدودی چپ گرایی بود وجود داشت. که همین حلقه را غبار تنی چند از آنها را نام میبرد که از عبدالرحمن لودی، هادی داوی، فقیر احمد خان و… که اینها بعد ها در سالهای ۱۹۳۰م و بعد از آن یا اعدام شدند و یا هم زندان که غبار خودرا نیز که عضو جرگه سالهای ۱۹۲۴ و ۱۹۲۸م بوده نیز در همین زمره قلم داد میکند و در عین حال یاد آور میشود که همین حلقه به شکل فعال آن در زمینه ی روشنگری و تآسیس حزب سیاسی تلاش می نمودند. (غبار، ۱۳۴۳: ۲/ ۷۹۶-۷۹۸) اما وحید بینش از نویسندگان پسین در ذکر وقایع آن دووره یاد آور می شود که جامعه ی افغانستان قبل از امان الله خان و آزادی مشروطه خواهان یک جامعه ی بشدت سنتی بود و قشر عظیم از مردم از جهان مدرن چیزی نمی دانستند. بنا آغاز شورش ها در بین قبایل پشتون ها رخ داده و مخصوصا بعد از اصلاحات دوم که آنها معترص بر نظام مالیاتی شدند و نظام جزایی و رفتن دختران به مکتب و رفع حجاب که همه این موارد باعث شورش گردید (بینش، ۱۳۸۸: ۱۲۳، ۱۲۶).
مرحوم غبار در ذکر وقایع بعدی ذکر میکند که امان الله خان بعد از سفر به اروپا در ۱۹۲۷م و برگشت از آن، خود رآی، مغرور و خود خواه شده بود. اقدامات عجیب و عجولانه ی را شروع کرده از جمله ی بستن کروات و رفع حجاب و… در حالیکه جامعه صدها مشکل اقتصادی داشت. اما وی بجای رسیدگی به آنها فرمان تعطیلی روز پنجشبه را داد در حالیکه جمعه بین مسلمانان از نظر دینی قداست دارد. وی همچنان صدر اعظم را عزل کرده و محمود طرزی را از وزارت کنار گذاشت. (غبار، ۱۳۴۳: ۲/ ۸۱۲- ۸۱۳)
در عین حال در زمینه ی شکست اصلاحات امان الله و همینطور مشروطه ی دوم عوامل مختلف دخیل بودند که مهمترین آن به قول بسیاری پشت کردن به اسلام میباشد. البته در بعضی از تواریخ ذکر شده که امان الله خان از همان آوان مخالفین اش را اعدام میکرد و میگفت که من برنامه ی خودرا اجرا میکنم و به زور نیزه به پیش میروم و هرکسی در قبولیت آن تردید کند، آنرا تادیب میکنم. به قول هادی فرخ، این واضح بود که ملت در برابر اعمال شاه آرام نمی نشینند.
غبار نقش علما را در قیام ها و شورش های علیه امان الله خان برجسته میداند. همچنان از دسته ی بنام ارتجاعی خواهان نیز نام میبرد و مهمتر از همه اینکه حکم تکفیر شاه صادر شده بود. در این زمان قیام ها از شرق کشور شروع شده و همچنان مناطق کوهستان و شمالی که رهبری آنرا حبیب الله کلکانی بر عهده داشت. (غبار، ۱۳۴۳: ۲/ ۸۱۵) اما غبار در این جا به نکته ی مهم اشاره میکند و آن اینکه افراد مشروطه خواه وقتی دور امیر را خالی کرد، وی نا گزیر به قندهار گریخت. اما وقتی از نقشه ی انگلیس و شورش حبیب الله کلکانی آگاه شد، و پیروزی را حتی با ریختن خون زیاد امکان پذیر میدانست، اما گفت من مسولیت جنگ خانگی را برای باز ستانی تخت شاهی به ذمه گرفته نمی توانم و شما با همدیگر اتفاق کنید که عین سعادت من است و به طرف قندهار رفت. (ناصری داودی، ۱۳۷۹: ۲۰۰) اما زمانیکه امان الله خان در جنوری ۱۹۲۹م کابل را ترک کرد وورقه ی نوشته که در آن گفته بود به خیر مملکت است که از کار دست بکشم و در ضمن در همین نامه استعفای خودش را نوشته و سلطنت را به برادرش عنایت الله واگذار کرد. اما شاه جدید فقط چند روز در محوطه ی ارگ پایدار ماند و در نتیجه ی مفاهمه ی که بین او و حبیب الله کلکانی صورت گرفت و به روی قرآن به امضا رسید، عنایت الله با هواپیمای انگلیسی کشور را ترک کرده و به پشاور رفت و حبیب الله کلکانی وارد ارگ شاهی گردید. و این صورت دوره امان الله با تمام فراز فرود هایش خاتمه یافته و به قول مرحوم غلام محمد غبار، مشروطه ی دوم هم بجای اینکه جامعه را به پیش هدایت کند و اصلاحات لازم را بیاورد با دگم اندیشی امان الله خان و دلخوری مشروطه خواهان و شورش ها و قیام های از بین رفت و افغانستان وارد فاز جدید از مرحله ی تاریک تر حیات سیاسی و اجتماعی اش گردید. که در این مرحله نه تنها جنبش های اصلاحی که روند تحزب گرای و دمکراسی خواهی و مردم سالاری را از بین برد که بشدت سرکوب نموده و یک عقب گرد نسبی دیگر را رقم زدند (غبار، ۱۳۴۳: ۲/ ۸۲۵-۸۲۶)..
و نکته اخر اینکه امروز شاه امان الله خان که به عنوان یک قهرمان برای افغانستان معرفی می شود با وجود روی دست گرفتن اصلاحات اما یک فرد دگم اندیش و مستبد نیز بود. همانگونه که امان الله خان خواهان شکوفایی و پاگذاشتن به دوران مدرن بود اما این سنت خودکامگی پادشاهان سبب شد که سلطه گری این شاه، مردم را روز به روز از حکومت دور و اعتراض ها گسترش یابد و سرانجام سنت و جامعه مذهبی بر اصلاحات ناقص برگرفته از قوانین کشورهای غربی غلبه کند.
حالا که بیشتر از یک قرن از دوران به اصطلاح استقلال افغانستان می گذرد اما همچنان کشور با وجود برخورداری از امتیاز جغرافیای استراتژیک و معادن سرشار و ظرفیت های برای پیشرفتها، اما متاسفانه در باتلاق سیاست های قبیله ای رو به سقوط است و کشور با وجود تجربه حداقل ۸ نظام سیاسی در ۱۰۰ سال گذشته، اما دوباره به نقطه سر خط برگشته است.
در یک جمله؛ امانالله_خان همان اندازه که ترقیخواه و اصلاح طلب بود؛ به همان میزان مستبد و متحجر بود. او کسی بود که به پدرش رحم نکرد و بی رحمانه وی را از میان برداشت. همچنین قاتلان اصلی پدر خود از جمله نادر غدار را به منصب وزارت دفاع مقرر کرد و در عوض یک شیعه کم بخت (کلنل علیرضا) را به جرم قتل پدرش و حصول ثواب، زجرکش کرد.