این کتاب از آن «با آن عقاب زخمی» نامگزاری شده که روایتی از یک عقابی دارد روزی در بلندترین قلهها پرواز کرده و بر فراز ابرها پر میزند، ذرات جهان را زیر نظر دارد و دورترین سرزمینها را با دمراستی طی میکند. اما زمانی هم دیده میشود که دیگر شوقی به آنهمه بالگشایی و بلندپروازی ندارد. شاید تیری که نیزهاش از پر خودش است در بالش خورده و یا با صخرهی در طوفانیترینشبی که حتا درختان را از ریشه بیرون میکشد، اصابت نموده و به گوشهی نشسته منقار به گردن حلقه کرده است. منظور از خاموشی چنددههای محمود فارانی